۵ پاسخ

و منی که بچه مو رایگان سزارین کردم و پنج روز هم موندم بیمارستان تا آموزش بچه داری ببینم و روز ششم فقط گفتم خداحافظ و از پرستارها خداحافظی کردم و تمام 😊

من از بس گفتن پرستاراش به درد نمیخورن، پول اضافه میگرن، با اینکه نزدیک خونمونه، بین پاستور و رضوی موندم.

واسه همه ک یکی نمیشه منم پرسیدم رضوی با بیمه و خرجای دیگه نهایت همون ۳۰دربیاد ولی دوشب ان ای سیو رفتم دو روز بخش با اتاق خصوصی شد ۵۸تومن

شرایط تاشرایط متفاوت
من خودم تویه بیمارستان کاملاعادی که میگفتن بابیمه دویست هزارمیشه زایمان طبیعی کردم شیشوخورده ای شدبابیمه چون بعدزایمان رفتم کورتاژواونم انقدهزینه نکرد.پنج تاقرص زیرزبونی ایتفاده کردن گفتن هزینش بالاس

تجربه ه خب فرق داره .من اصلا تعریفش رو نشنیدم مثلا

سوال های مرتبط

مامان فندق 🧚🏻‍♀️ مامان فندق 🧚🏻‍♀️ ۵ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
من چون اصلا استراحت نداشتم و دقیقا صبح ۶ باید بیمارستان میشدم و تا ۲ شب داشتم کار خونه میکردم و رسما خونه تکونی کردم درد طبیعیم شروع شده بود از پنج شنبه ولی روز یکشنبه نوبت سزارین داشتم پس تحمل کردم و دردم قابل تحمل بود و نرفتم بیمادستان ترسیدم بزور طبیعی بچه رو بدنیا بیارن از طرفیم من فوبیای زایمان طبیعی دارم و برام با مرگ فرقی نداشت شوهرمم مخالف صد در صد طبیعیه و گفته بود شرط یچه دار شدنمون زایمان سزارین و شیر ندادنه خیلی حساسه ک من بدنم بهم بریزه هم بخاطر خودش هم ب خاطر من😅
خلاصه ک ۳ تیر نوبت سزارین داشتم و اماده شدم و وسایل جمع کردم ک بیخود بود ۹۰ درصد وسایلارو خود بیمادستان میده بیمارستان خصوصی همه چی میده
کارای خونم کردم ک مهمون میاد مرتب و تمیز باشه
یخچالمم پر کردم ک کم و کسر نباشه
صبح ۶ رفتم بیمارستان و پذیرش شدم
۷ صبح بود امادم کردن سرم وصل کردن و صدای ضربان قلب بچه رو چک کردن و سوندم موند تا موقعه اتاق عمل رفتن وصل کنن
جزو اولین نفرات پذیرش شده بودم و اخرین نفر رفتم عمل و این باعث شد استرس بگیرم تو اون مدت با همه تلفنی حرف زدم و کلی عکس و فیلم یادگاری گرفتم
۶ صبح رقتم ولی ۱۰ رقتم اتاق عمل نگو چون دکترم ی عمل نداشته الکی بهش میگن مریصت نیومده و فلان چون میخاستن دکترایی ک مثلا ۱۰ تا عمل داشتن اتاق عمل در اختیارشون باشه دکتر من ۱۰ صبح امد خودش دنبالم با توپ پر و وقتی فهمید از ۶ پدیرش شدم کلی با پرستارا بحث کرد ک بیخود کردین مریضمو نگ داشتین و ب من دروغ میگین چون اتاق عمل خالی نداشتین مریضم خیلی انتطار کشیده
مامان 🦄هلیا کوچولو🐥 مامان 🦄هلیا کوچولو🐥 ۱۴ ماهگی
سلام مامانای عزیز...
تو گهواره پر شده از اخبار فوت دلوین کوچولوی دوست داشتنیمون
اول از همه خدا واقعا صبر بده به مامان باباش چون هیچکدوممون نمیتونم برا ۱ لحظه حتی خودمونو جاش بذاریم...
ولی
من رفتم ایشون رو پیدا کردم و دیدم ۱۱ روز پیش تب دلوین رو ۳۹.۵ بوده و مامان دلوین سعی داشته با پاشویه و استامينوفن تب رو بیاره پایین...


مامانای قشنگم
اینکارا برای تب ۳۷ و نیم الی ۳۸ و نیم درجه اس ک با تب سنج خونگی و خطاهاش نباید ریسک کنیم...
به محض دیدن عدد ۳۸/۵ بچه رو ببرید بیمارستان...
پاشویه و استامینوفن دیگه اونقدری اثیر نداره...
بچه ۱۱ روز تمام تب داشته روزای اخر بردتش بیمارستان جا نداشته خوب سریع میبرد ی بیمارستان خصوصی...
من قضاوتی نمیکنم
ولی گاهی اوقات یه تصمیم های ما مامان باباها دقیقا داره با جون بچمون بازی میکنه...
حتی تو همون تاپیک های ۱۱ روز پیش گفته نمیتونم ببرم بیمارستان!!!!
چرا؟؟؟
تنها بود؟؟؟بازم میتونس بره
ماشین نداشت؟؟؟اسنپ میگرفت
در و همسایه...
اصن هر چی بلاخره میبرد دکتر هر ساعتی از شبانه روز بود....لطفا و لطفا...
ب هیچ عنوان حتی اگ تب ۳۸/۸ بود هم الکی نگیرید...
مامان یسنا جانم🥺💕 مامان یسنا جانم🥺💕 ۱۲ ماهگی
همچین خبری نبود و حراست بیمارستان داییم بود ینی شیفتش همون موقع بود داییم به اینا یاد داده ک اگ داد و بیداد نکنین نمیبرن اتاق عمل😂یهو دیدم مامانمو مادرشوهرم حمله کردن ب زایشگاه و با پرستارا بحثشون شد ک منی ک فشار دارم و چجوری میخوان طبیعی بدنیا بیارم
دکترمم دیگ ازم عصبی شد و رفته مطبش باز داییم زنگ زد ب دکتر دکتر دوباره اومد و پرستارا اومدن گفتن لباستو عوض کن سوند بم وصل کردن موقع ای ک سوند رو وصل کردن ی حس بدی داری انگار دسشویی داری ولی نمیتونی دسشویی کنی و باید زور بزنی تا دسشوییت بیاد
بعد یهو دیدم ک کیسه سوند پاره بوده و ادرارم داشته میریخته پایین تختم 🫤
بعدش یکم روی شکممو شیو کردن و منو بردن اتاق عمل وقتی داشتم میرفتم اتاق عمل ی حس خیلی خوبی داشتم هم استرس داشتم
رفتم تو انقد یخ بود ک فقط میلرزیدم
ی خدمه منو از زایشگاه به اتاق عمل منتقل کرد و گفت ک خواهرزاده ی اقای زیتونلی هستن و اونجا خوب تحویلم گرفتن و حس امنیت داشتم
پرستارا ازم میپرسیدن نی نی دختره یا پسر اسمشو چی میزاری و اینا