۶ پاسخ

جسارتا مادر عزیز تو دوماه فقط گریه زاری! پاشو ببر دکتر ی چکاپ بده ببین چیش کمه اگه نه حتما موردش روحی و روانیه شاید از چیزی ترسیده یا ناراحته

سلام عزیزم مامان رادوین
من همون بدبختی ام که پسرم دو ب دم تعزیه و ترسید یا چشم خورد نمیدونم الان حدودا ۲۰. وز یک ماهه درگیرم،روزی نیست که بهم نریزم و اشکام نریزه حالم واقعا بدجور خرابه،توی این مدت ۳بار گفتاردرمانی بردم ک فایده ای نداشته هنوز ک گفت باید ۶ماه یکسال زمان بدی،فردا نوبت متخصص اطفال گرفتم ببرمش،تقریبا ۱۵روزه بهش امگا ۳ میدم ولی دریغ از یکم بهتر شدن،تازه احساس میکنم بدتر شده،بدبختی دیگم اینه ک داداش کوچیکش ک ازش ۱۸ماه کوچیکتره رو یکسره میزنه موهاش میکشه یا دندون میگیره،نمیدونم چیکار کنم ناخودآگاه دعواش میکنم ک میگن اصلا نباید دعوا کنی همش آرامش بدی،دیشب شوهرم خونه بود انقد داداشش رو زد و موهاش رو کشید ک شوهرم از کوره در رفت پسر بزرگم ک لکنت داره رو کتک زد ،امروز خیلی بدتره،انقد حالم بده ک فقط خدا میدونه ......
درخواست دوستی دادم بهت
اگ کاری کردی ک جواب گرفتی لطفا بهم بگو
منو بی خبر نذار از پسرت چون سن شون مث همه و تقریبا یک ماهه جفتشون گرفتن

سلام منم دقیقا همین مشکل وبا پسرم دارم جدیدا لکنت گرفته یه مدت خوب میشه یدفه میبینی دوباره لکنت گرفته پسرمنم ازتارکی وسایه وبعضی جیزا میترسه

منم تجربه مثل شما داشتم تقریبا
دخترم خیلی زود از حدود ۱۸ ماهگی زبون باز کرد و کامل حرف میزد و شعر و قصه
دو سالگی لکنت گرفت
منم دنیا رو سرم خراب شد اون مقطع
بردم گفتار درمان گفت رشد زبانش بیشتر رشد مغزش بوده بش فشار اومده
کلمه جدید نزار یاد بگیره
مثل بچه کوچیک کلمه کلمه باش حرف بزن
آروم
و مدتی بیرون نبرش آدم جدید نبینه

چشم خورده حتما

خب فکر خیال چرا همین فردا ببرش دکتر ی چکاپ بنویسه دنبال کاراش باش

سوال های مرتبط

مامان nil مامان nil ۳ سالگی
آدم تا خودش یه مشکلی نداشته باشه کس دیگه رو درک نمیکنه دختر من خیلی کم خواب هست خیلی هم سخت میخوابه یعنی انواع روش ها رو رفتم . امروز یکی بهم ادرس داده بود برای مشاوره گفتم اینم میرم شاید معجزه شد . اونجا یک خانومی کنارم بود گفت برای چی اومدید سر حرفمون باز شد زد زیر گریه گفت من پسر کوچیکم ۲ ساله از پوشک گرفتم بزرگه ۴ سالش شده و همه کار کردم نتونستم از پوشک بگیرم سالم و سلامت هم هست و میفهمه و حرف میزنه اما میگه فقط پوشک اومدم مشاور ببینم کمکی میکنه یکی دیگه گفت من بچم نمیتونم ببرم حموم محشر کبری درست میکنه سرش. رو نمیذاره بشورن همه کارم کردم یکی میگفت بچم نمیذاره سرشو شونه کنم تست های بیش حسی داذم گفتن نه این نیست اون یکی میگفت ۲ سال میبرم گفتار درمان بچم تازه یه کلماتی میگه یکی میگفت یچم همش مریضه هرچی مراقبت میکنم فایده نداره و .... درد مشترک همه درد بچه هاشون و حرف بقیه یود چقدر ما بی رحمیم چطوری دل میشکنیم وقتی میگیم بچه من خدا رو شکر فلان و فلانه فکر دل اون بدبخت نیستیم یا فکر میکنیم مادرش بلد نیست و ... دلم خیلی سوخت درد خودم یادم رفت و فهمیدم همین که صبح بچم رو مرتب میکنم همین که میذاره بشورم موهاشو شونه کنم یا هر کار دیگه باید هزار بار خدارو شکر کنم چون مادرهایی هزار بار بهتر از من دغدغه هایی دارن که من اصلا نمیدونستم وجود دارن