تجربه زایمان پارت #آخر

من بعد زایمان فشارم رفت بالا رو ۱۷ اینا و بدنم ب شدت میلرزید و یخ و داغ میشد اما وقتی ب پسرم ک اونور داشت گریه میکرد نگا میکردم واقعا اصن دیگ هیچی مهم نبود 🥹اون لحظه رو واسه همه مامانای باردار و کسایی ک چشم انتظار نی نی هستن آرزو میکنم😍💕باید بگم اون موقع ک سر بچه در اومد دکترم وارد اتاق زایمان شد🤣😍همون لحظه گف دیدی گفتم پر موعه😁 و سریع رفت ب مامانم زنگ زد و خبرشو داد بهشون اوناهم ک کلا بی خبر بودن و متعجب و من همش خدارو شکر میکردم ک کسی خبر نداشت من دارم درد میکشم😁چون آدمیم ک واقعا ب فکر دیگرانم و دوست نداشتم استرس بگیرن بعد زایمان با گوشی مامام زنگ زدم ب شوهرم و گفتم پسرمون اومد ساکشو زود بیار🥹اون بنده خدام تا ساعت ۶ بیمارستان بود بعد داشت برمیگشت ک بره دنبال مامانم و مامانش که بیان مثلا تا قبل اومدن دکتر🤣بیخبر از هر جا ک من زاییدم تموم شد😁
باید بگم با تجربه ای ک کسب کردم حتما برای زایمان طبیعی باید ماما گرف اینکه بدونی اونجا تنها نیستی واقعا روحیتو بالا میبره من مامام حتی آب و آبمیوه هم دهنم میذاشت و واقعا ارزششو داره هر چقد هزینه کردن برای ماما همراه👌
اینم از تجربه زایمان من خوشحال میشم سوالی داشتین اگه کمکی ازم بر میاد جواب بدم❤️❤️
راستی با اینکه بعد ۲۵ روز هنوز بخیه هام خوب نشدن اما از زایمانم راضیم و اگه برگردم عقب بازم انتخابم طبیعیه و برای بچه های بعدم اگ بچه بخوام البته بازم طبیعی و انتخاب میکنم🫂🫶

۱۳ پاسخ

هزینه ماما خصوصی چند شد عزیزم

سلام خوبی عزیزم چ ورزش های انجام میدادی میشه بگی و تو زایشگاه چ ورزش هایی کردی ک دهانه رحمت زود باز شد

من برای دوتا بچه هام ماما همراه گرفتم ولی هزینه ای که شما دادید خیلی ارزون بوده برام عجیب بود .

ممنون ک تجربتو نوشتی عزیزم ❤ کلی روحیه گرفتم🫠❤❤

خداروشکر عزیزم خدا گل پسرتو حفظ کنه😍😍واسه منم دعا کن فردا بدون درد بستری میشم واسه زایمان

ان شاالله درکنارهم زندگی خوبی داشته باشید

انشاالله که همیشه سالم و سلامت باشید
خیلی ممنونم از تجربه ای که وقت گذاشتی نوشتی🥰🥰🥰
واقعا به آدم امید و انگیزه میده
و اینکه ماما همراه شما خیلی مهارت داشتن و خوب بودن
جسارتا هزینش چقدر شده بود ماما همراهتون

انشالله سلامت باشید جفتتون .تو‌کرج نمیزارن مامای همراه اتگار بیمارستان اجازه نمیده دکترم اینجوری میگفت .

منم گفتم ماما بگیرم برا زایمان طبیعی اولاش دودله بودم ولی الان دیگ باید بگیرم با حرفایی ک زدی😁مرسی گلم از تجربت گفتی مبارکت هم باشه🤩🤭

عزيزم ماما همرا چقد ازتون گرف؟؟

خداروشکر هم خودتون هم کوچولوتون صحیح و سلامت هستید ممنونم که تجربه تو با ما به اشتراک گذاشتی و باعث آگاهی مامان اولی ها مثل خودم شدید انشالله همیشه شاد و سلامت باشید

عزیزم ماما همراتون فامیلشون چی بود؟ کدوم بیمارستان بودین؟

ماما با دکتری ک‌ بجه دنیا میاره فرق داره؟؟؟

سوال های مرتبط

مامان 𝙸𝙻𝙷𝙰𝙽🥹🫶 مامان 𝙸𝙻𝙷𝙰𝙽🥹🫶 ۴ ماهگی
ادامه تجربه زایمان:
بعد دیگ بهشون گفتم و امپول فشار رو باز زدن بهم دردای خودمم میگرف ولی زمانشون زیاد بود فاصلش
بعد باز دردام شروع شد خیلی تحمل کردم تا ۸ سانت زیاد جیغ نزدم فقط نفس عمیق میکشیدم با گازی ک موقع زایمان میزدم تو دهنم هرچند فایده ای نداشت اون گاز بی درد
بعد هشت سانت همش حس مدفوع داشتم دکتر هم موقع دردا معاینه میکرد ک وحشتناک درد داشت مث مرگگگ
مرگو جلو چشام میدیدم ک گف ب ماما برو سوند بیار ادرارشو بکشیم ک با کلی التماس نذاشتم سوند بزارن و تو همون گیر و ویری ک موقع زایمان بود رفتم دستشوی بعدش با درد زیاد باز منو خوابوندن رو تخت و معاینه کردن ک دیگ داشتم‌میمیردم ک نزدیکای ساعت ۱۱ و نیم گف دیگ ده سانتی و بریم رو تخت زایمان
رو تخت زایمان موقع اومدن بچه بدترین دردو اونجا کشیدم ینی بگم تا ۸ سانت درد اونطوری نداشتم
بعد چنتا زور و جیغ و داد هم بچه منم بدنیا اومد با وزن ۳ ۵۰۰
و گذاشتنش رو شکمم
بعدشم ک شکممو خالی کردن و ماساژ دادن
ک بازم درد داشت ولی ن ب اندازه لحظه ای ک بچه میخاس بیاد
و بعدم بخیه زدن ک اصلن درد انچنانی نداشت و تموم شد
مامان پناه مامان پناه ۸ ماهگی
پارت چهار
دیگ تادید چهارسانتم زنگ زد به ماما همراهم اومد من درد داشتم وحشتناک ماما همراه اود یخورده ورزشم داد ک انقد درد داشتم نمیتونستم ورزش کنم رفتم رو تخت و گفتم اپیدورال میخوام ک گفتن شبا اپیدورال نداریم فقط میتونیم از گاز کاهش درد استفاده کنیم گازو ک اوردن یخورده از دردام کمتر شد ولی بشدت خواب الودم کرده بود دیگ شد ساعت۱۲ شب ک اومد معاینه کرد گف هفت سانتی خودشون متعجب بودن ک من چقد سریع دارم پیشرفت میکنم قبل از معاینه هفت سانت سوال کردم ازشون ک تقریبا چند ساعت دیگ زایمان میکنم ک گفتن تا هفت و هشت صب تمامن ساعت یک سب دردم وحشتناک شد وحشتناکا ک از همون قسمتش دیگ گفتم من ...بخورم دیگ بچه بخوام دردام همینجوری زیاد و زیادتر شد تا ساعت ۲ک گفت بچه سرش دیده میشه چندتا زور بزنی دیگ تمومه که زور زدنام نیم ساعت طول کشید و من ساعت دوونیم زایمان کردم که ماماهمراهم و ماما بخش متعجب بودن که منی ک بچه اولمه چقد سریع فول شدم ک در عرض پنج ساعت زایمان کردم اونم با دهانه رحم بسته ولی چون انرژی زور زدن نداشتم از ای سر تا اون سر بخیه خوردم چون ماما میگف وحشتناک جرخوردی
مامان آقا کیان💕👑 مامان آقا کیان💕👑 ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت #۲

خیلی زیادی از آب ریخت بیرون همینطور میریخت😬کل تخت و لباسم خیس شد مامای بیمارستان گف معلومه کیسه آبه بعد معاینم کرد گف هنو ۲ سانتی دیگ
اومدن زنگ زدن ب دکترم دکترم گف بستریش کنین تا فردا صوب خودم بیام معاینش کنم چون هیچ دردی نداشتم جز درد پریودی
منم فوری ب مامام پیام دادم گف یکم کنار تختت قر کمر برو دردات ک بیشتر شد بهم خبر بده بیام خلاصه منو بردن تو اتاق زایمان بستری کردن بعد گوشیمم گرفتن😑من یکم دردام زیاد تر شد اما ناامید شدم و دلم میخواست گریه کنم رفتم دفترچمو برداشتم ک حداقل بشینم بنویسم ک همون موقع دیدم ماما همراهم اومد داخل😍با اینکه نتونسته بودم بهش خبر بدم اما خودش اومده بود😍ینی از ذوق دلم میخواست بغلش کنم🥹حالا این داستان یه طرف دیگه هم داره🤣از اونجایی ک دکتر گفته بود صوب میاد و ماما های بخش ب خانوادم گفته بودن این تا صوب نمیزائه و تو اتاق زایمانم همراه نمیشه داشته باشه ماما همراهم تا ۴ ساکت نمیشه بیاد(چون کادر همون بیمارستان بود اومد😍)خانواده کلا جمع کردن رفته بودن خونه فقط شوهرم بود بیمارستان اونم از همه جا بی خبر😁
مامان میران💙(: مامان میران💙(: ۸ ماهگی
( پارت ۳ ) تجربه زایمان طبیعی 👶🏻💙
و بلاخره آقا میران ساعت ۹:۱۰ دقیقه ۶ اسفند بدنیا اومد 😍🧿🥰
من ۳۵ تا بخیه داخلی و ۵ تا بخیه بیرونی خوردم ک ۱ ساعت و نیم طول کشید بی حسی زیاد روم اثر نکرده بود و اذیت شدم با وجود این همه درد ک کشیدم بعد از زایمان وقتی پسرمو دیدم و ماما گذاشتش تو بغلم یه حس خیلی خوبی بهم دست داد و احساس سبکی کردم اون لحظه دردام فراموش کردم و همینطور باورم نمیشد ک من این فرشته کوچولو رو بدنیا آوردم راستی اینم بگم ک اون لحظه ک درد داشتم برای همه‌ دعا کردم بیشتر هم برا خانومای باردار ک‌ راحت و بسلامتی زایمان کنن
و اینکه از اونجایی ک ماما بخیه هامو بد زده بود منم ک بافت بدنم نرم و پوستم حساس بود بخیه رو پس زده بود من بعد از ۱ روز ک مرخص شدم همش درد و سوزش داشتم وقتی با آینه چک کردم دیدم ۲ تا از بخیه های داخلی و ۵ تا بخیه بیرونیم کلا باز شد با وجود اینکه هیچ فعالیتی نداشتم همش استراحت میکردم و تو رختخواب بودم ۲ بار هم تو آب و بتادین نشستم (در حد ۱۰ دقیقه) با سرم شست و شو و شامپو بچه هم خودمو میشستم قرص هامم سر وقت میخورم شیاف هم میزاشتم با اینکه این همه رعایت کردم بخیه هام یه ذره عفونت کرد بعد از ۴ روز دوباره رفتم بیمارستان و مجددا قسمت هایی ک باز شده بود رو با یه نخ دیگ ک مخصوص سزارین بود بخیه زدن و من دوباره درد کشیدم 😖
مامان نورا مامان نورا ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت ۲

فردای اون روز بنی تاریخ ۷شهریور ساعت ۴صبح بهم گاز بی دردی دادن و من تونستم یکم بخوابم ک یهو ساعت ۸:۳۰ یکی صدام زد ک سحر پاشو وقتی چشمم رو باز کردم ماما همراهم بود ک اومده بود پیشم ازش پرسیدم شما اینجا چیکار میکنید گف دهانه رحمت شده ۳سانت زنگ زدن من اومدم اون لحظه انگار دنیا رو بهم دادن بیدار شدم احساس مدفوع داشتم ک ب ماما گفتم گف سر بچه خیلی اومده پایین و دلیلش هم ورزش های زیادی بود ک کرده بودم برا اونه و ب اسرار ماما همراهم رفتم دوش آب گرم گرفتم و اومدم ک دوباره نوار قلب بگیرن و دکتر اومد بهم گف اگه میخای آمپول اسپاینال بزنیم بهت بعد با مشورت ماما قبول کردم

بعد گذشت یکساعت از زدن امپول چون از کمر ب پایین بی حس بودم آنچنان دردی متوجه نبودم اما احساس زور خیلی زیادی داشتم ک وقتی ب ماما گفتم وقتی نگاه کرد گف موهای بچه دیده میشه و ۱۰ سانت شدی و شروع کردم هماهنگ با حرف های ماما زور زدن تا اینکه بعد ۱۰ دقیقه برندم اتاق زایمان بنی ساعت ۱۰:۳۰ و ساعت ۱۰:۴۰ دقیقه نورا قشنگمو بغل کردم و لحظه ای ک دنیا اومد تمام دردایی ک کشیده بودم و فراموش کردم
الان هم هروقت میخام مرور کنم فقط لحظه ای ک گذاشتنش بغلم یادم میاد
خدایا شکرت❤️
مامان ایلماه♥🌙 مامان ایلماه♥🌙 ۶ ماهگی
پارت پنجم تجربه زایمان طبیعی
خلاصه خاله ام اومد گفت خوبی عزیژم گفت اره شکر دیگه لباس های دخترم پوشید تنش کمک من کرد از تخت بیام پایین برم سرویس
میخام بهتون بگم مامان هایی ک قراره زایمان طبیعی انجام بدن موقع زایمان خوب خودتون رو سیر کنید غذا بخورید اب بخورید تا میتونید من از شبش چیزی نخوردم برای همین وسطش کم اوردم فشارم افتاد گلوم خشک شد حتما ب خودتون برسید😊
و اینکه لباس گرم حتما برای نوزاد ببرید چون ک بچه ای ک دنیا میاد باید گرمش باشه حتما من تو اتاقی ک داشتم زایمان میکردم بخاری روشن بود چون میگفتن سرما برای بچه ضرره
اینم از تجربه زایمان من سوالی بود در خدمتم عزیزای دلم💋
و اینم بگم من تو سن 16سالگی زایمان کردم طبیعی و این زایمان دومم تو سن 24سالگی و بگم زایمان اولم برام راحت تر بود زیاد اذیت نشدم بنظرم هر چی سن ادم بره بالا توان ادم کمتر میشه🫠
دخترم 3/500گرم بود زردی هم خدا رو شکر اصلا نداشت تو40هفته و 5 روز دنیا اومد 🌸👩🏻‍🍼
مامان آقا کیان💕👑 مامان آقا کیان💕👑 ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت #۵ام


ب مامام ک گفتم فشار مقعدم و گف بخواب معاینه کنم معاینه ک شدم شده بودم ۸ ۹ سانت بعدش دیگ بهم گف بخوابم ب بالا چون ی طرف دهانه رحمم کمتر نرم شده بودگف پای راستم و موقع درد بکشم تو  شکمم دیگ خودشون فوری وسایل بچه و برش و سروم و همه چیو فوری اوکی کردن و دیگ گفتن پاهاتو بذار بالا و دردت ک اومد سرت و بیار بالا زور پی پی بزن روناتم بکش تو شکمت (حالا اینجایه پرانتز باز کنم من  این کار و ک شروع کردم ۵ مین بعد زاییدم شایدم کمتر ۳ مین کلا با ۴ تا زور فک کنم
در کل پروسه زایمان قسمت خیلی دردناکش کلا شاید ۲۰ دیقه یا نیم ساعت بود بقیش قابل تحمل بود
خلاصه اون موقع ک ۸ ۹ سانت شدم تازه قلب بچه ضربانش افت کرد ماماها زنگ زدن ب دکتر ک زود خودشو برسونه از اونجاییم ک دکتر دوستای دور مامانم بود و اصن خبد نداشت فوری خودشو رسوند اما خوب من زورام خوب بود و بچه رو فک کنم با ۳ یا ۴ تا زور بزرگ دادم بیرون باید بگم ک همونجوری ک اکثرا میگن تا بچه میاد بیرون کامل سبک میشی ینی حتی اون بخیه زدن و اون فشار بعد اینکه زاییدی ب شکمت میارن کاملا قابل تحمله 🫠
مامان آوین بلا💋👀 مامان آوین بلا💋👀 روزهای ابتدایی تولد
من اون روزی ک گفتم زنگ زدن از بیمارستان و میرم بستری بشم رفتم و کار های بستریم انجام شد دیگه تا کارا انجام شد ساعت ۶ و ۷ بود ... اون موقع اومدن لباس بهم دادن و سرم فشار و اینا وصل کردن و تا یکی دو ساعت حالم خوب بود ولی یکم درد داشت سراغم میومد . ساعت ۸ و نیم و ۹ دردام شروع شد شدید شدن پرستار گفت میخوای ماما همراه بگیری منم انقد درد داشتم از خدام بود یکی پیشم باشه چون داشتم دیوونه میشدم توی اون اتاق تک و تنها
چند دیقه یبار هم میومدن معاینه ام میکردن ک اذیت میشدم خیلی ...
دیگه ماما اومد و ورزش هارو باهام شروع کرد ک خیلی سخت بود موقع درد اون ورزش هارو انجام بدی ... ولی به زور هم ک شده بود همراهی میکردم ...
اون شب ۹ نفر پشت سر هم زایمان کردیم همین کارو سخت تر کرده بود چون وقتی من ده سانت باز شدم مامام گفت زور نزنی فعلا تا بریم اتاق زایمان ..
خلاصه ک رفتم اتاق زایمان و انقد درد کشیدم و زور زدم ک نفسم داشت بند میومد واقعا
دکتر گفت پوست دهانه رحمش کلفته بچه بیرون نمیاد به زور و بدبختی دیگه آخرش برش زدن و دنیا اومد اون لحظه کل درد هام تموم شدن بعدش هم بخیه زدن ک یکم درد داشت ولی خب قابل تحمل بود ...
بعد ک بخیه ها تموم شدن لرز بدی داشتم انگار ک داشتم میمردم تموم بدنم میلرزید .. بعد از لرز هم تب کردم تا صبح
دیگه خلاصه فرداش ساعت ۱۱ ترخیص شدم و تمام
مامان آقا کیان💕👑 مامان آقا کیان💕👑 ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت #۱

سلام بچه ها بذارین تجربه زایمان طبیعیمو بگم بهتون من ۳۸ هفته و ۲ روز بودم روز قبل مامام ک معاینم کرده بود ۲سانت باز بودم سر بچه هم پایین بود لکه بینی هم داشتم و کمی درد پریودی و کمی هم کمر درد
خلاصه ورزشامم از ۳۶ هفته انجام میدادم اما هر هفته سنگین تر و تعداد ست هامو بیشتر میکردم باید بگم ک تا قبل اون اصلا فشار زیادی به خودم نمیووردم فقط در حد انجام کار های روزمره
خلاصه در ۳۸ هفته و۱ روزگی با آبجیام ساعتای ۱۰شب رفتیم پیاده روی اطراف خونه بابام تو راه برگشت یهو احساس کردم لای پام خیس شد( باید بگم ک من قبلا ب خاطر فشار روی مثانه شدید چند بار دچار بی اختیاری ادرار شده بودم برای همین اولش گفتم حتما ادرار کردم چون واقعا فشار روی مثانم بود بعد چند قدم دیگه که راه رفتم بازم اومد )به ابجیام گفتم ب گمونم این سری فرق داره😁
زنگ زدم ب مامانم گفتم داستانو دیگ از جام تکون نخوردم با ماشین اومدن دنبالم منم تو راه پیام دادم ب ماما همراهم گفتم گف برو حموم دوش بگیر بعد فوری برو بیمارستان چکت کنن خلاصه من سریع رفتم بیمارستان و گفتن برو دراز بکش تا دراز کشیدم حجم
مامان نورا مامان نورا ۳ ماهگی
حینی ک من زور میزدم دوتا بی حسی بهم زد بعد با قیچی بریدش
دردش در حد سوزش بود در مقابل دردی ک برا زایمان میکشیدم هیییچ بود
برش ک زد یه زور دیگه زدم ک بچه رو در اورد و جقد لحظه خوشی بود اون لحظه
کل دردام یادم رفت ب کل
اتگار از اول دردی نداشتم اصلا
بخیه هم دردی نداشت فقط 3 تای اخری یه مقدار سوز میداد وقتی نخ رو میکشید
بردنم تو بخش
ماما اومد شکمم رو فشار داد ببینه خونریزی دارم یا ن.ک نداشتم
ولی بعد 4 ساعت بلند شدم برم دسشویی ک همینجوری انگار شیلنگ آب بود ک اینجور خون ازم میرفت
اومدن معاینه کردن و شکممو فشار میدادن واااای از دردش نگم
کل اون سه جهار ساعت درد زایمان ب اندازه یک صدم این هم درد نداشت
منی ک با درد زایمان گریه نکردم شکمم رو ک فشار میدادن مث چی گریه میکردم و از درد دست و پاهام میلرزید
دیگه شکمم رو کامل خالی کرد و زیر انداز گذاشت زیرم و رفت نیم ساعت بعد دوباره اومد فشار داد ولی اندفعه زیاد فشار تداد دیگه خونریزیم قطع شده بود
اینم تجربه من
توصیه من بهتون اینه ک نفس بکشید جیغ نزنید
با ماماتون همکاری کنید تا زودتر و راحت تر زایمان کنید
اگه خونریزی داشتید حتما حتما بهشون بگید ک بعدا براتون مشکل ساز نشه
مامان آریشاه مامان آریشاه روزهای ابتدایی تولد
مامانا سلام
تجربم از زایمان#سزارین
من سه روزه زایمان کردم خداروشکر حالم خوبه درد دارم ولی واقعا زیاد نیست ک نشه تحمل کرد
خب رفتم بیمارستان ساعت ۸ صبح کارامو انجام دادن و آماده اتاق عملم کردن ک شد ساعت ۱۱
بخوام بگم مزخرف ترین کار تو عمل همین گذاشتن سونده
درد نداش ولس حس سوزش بدی داشت ک اونم زود برطرف شد
استرس نداشتم خداروشکر
وقتی رفتم تو اتاق عمل نشستم رو تخت آمپول بی حسی رو تزریق کردن ک واقعا بنظرم اصلا درد نداشت
ب محص اینکه آمپول زدن شاید ۱ دقیقه طول نکشید ک از کمر ب پایین حس داغی داشتم و ب شدت پاهام سنگین شدن
خداروشکر اونقدر دکترم فرز و زرنگ بود ک فک کنم از برش زدن تا دنیا اومدن نی نیم ۵ دیقع طول کشید. نی نیم دنیا اومد و صداشو شنیدم حس فوق‌العاده ای بود بعد اینکه مشغول بخیه بودن یه مامایی اومد و تماس پوستی با نی نیم ایجاد کرد و نی نی رو شیر دادم ‌.وقتی اومدم بخش ب غیر از احساس سنگینی روی پاهام حس دیگه ای نداشتم یکم گیج بودم .
وقتی حسم برگشت کم کم آماده راه رفتن شدم
اولین راه رفتن از بقیع راه رفتنا دردناک تر بود ولی هر چه راه بری بهتر و بهتر میشی
دردام ک شروع شد با شیاف قابل تحمل بود و من از پمپ درد استفاده نکردم
دیگه خلاصه اگ برگردم بازم ممنون سزارین رو انتخاب میکنم چون واقعا راضی بودم حتی از اون چیزی ک فک میکردم خیلی راحت تر بود
حالا ببخشید اگ من کامل توضیح ندادم😂 اگ سوال داشتین بپرسین تا بتونم بیشتر راهنماییتون کنم😂
راستی من تو ۳۸ هفته و ۲ روز زایمان کردم نی نی ۳۸۰۰ وزن و ۵۱ سانت قدش بود😍🥹🧿
و اینم بگم ک سایز شکم هیچ ربطی ب وزن نی نی نداره
حتی وقتی ک رفتم اتاق عمل پرسنل با تعجب میگفتن پس کو شکمت
حتی خود دکترم باورش نمیشد وزن نی نیمو🧿😂