۴ پاسخ

وای ازدست مامانا.دخترمن جیش کرده روتشک این هی نق میزنه.بابادعواش کرده گفته خب بچه هست فدای سرش.منم بخاطری ک خودم تنهابودم شوهرمونیست مجبورم تاشنبه یکشنبه بمونم.خونه خودمون شبا کلا بازمی ذاشتم جیش نمیکرد حالا مجبورم کلا پوشکش می کنم اینم نمی ذاره گریه میکنه.

وووی به‌ مامانت بگووووو من انقدر با بچه سر و کله میزنم که دیگه نمیتونم نگران این باشم داییم از چنین حرف ساده ای ناراحت نشه... بچه بازیه مگه ...

نه عزیزم خودتو ناراحت نکن اصلا حرفت بد نبود فقط خانوادها یکم به روز نیستن ذهن هاشو محدوده خیلی بزرگش میکنن .حساس نشو اهمیت نده مگرنه اذیت میشی بگذر ازش و فراموش کن

نه خیلی خوب گفتی

سوال های مرتبط

مامان رستا مامان رستا ۲ سالگی
درد و دل درباره برچسب به فرزند دلبند
واقعا بیایید دیگه قضاوت بیجا نکنیم و مامانی را نگران نکنیم .
تو این ۶ ماه اینقدر استرس کشیدم .
تلویزیون را به تدریج کم کردم و بعد حذف کردم که خدا را شکر مشکل از اون نبود .
و هر جا هر مهمونی میرفیتم هعی اسم دخترم را صدا میزدن و من همیشه نگران منتظر بودم دخترم من را خوشحال کنه.ولی هیچ واکنشی به اسم نداشت ولی می‌خندید با بچه ها بازی می‌کرد. تک کلمه ای میگفت ارتباط چشمی داشت هنوزم داره من دارم درباره گذشته میگم و هوشش عالی بود و تطابق شکل ها را انجام میده و تطابق رنگها را هم داره یاد میگیره و شعر انگلیسی میخونه و تصاویر را اشاره میکنه و سوالات را جواب میده و دستور پذیری هم داره .
دیشب خالم اینجا بود خاله من تو این دو سال شاید دوبار رستا را دیده ..رستا قشنگ رفت کنارش نشست و بدون جنگ و دعوایی
و خالم براش نقاشی کشید و دخترم نگاه می‌کرد بعد رفت سرگرم فیگور حیواناتش شد .
بعد پشتش به خالم بود و خالم میگفت رستا ببعی چی میگه ؟
رستا بدونه اینکه نگاه کنه و مرغ دستش بود جواب خالم را داد
داداشم خونمون بود اونم ازش پرسید مرغ چی میگه به. ادامه نگاه کرد و سرش را انداخت پایین و به مرغش نگاه کرد.
ببین بچه جواب میده ولی جلو عمه و مادر شوهر و پدر شوهر و آدم‌های فامیل جواب نمیده و من را نگران‌تر میکنه و انا با حرفهاشون هم ناراحت هم نگران‌تر.
یه هفته پیش زنگ زدم به ۱۴۸۰
و مشاوره گرفتم و سوال‌هایی که درباره اتیسم باشه پرسید مثلا کلمه ای را طوطی وار میگه ؟
گفتم نه
حرکت طوطب وار میکنه ؟گفتم نه
گفت اگر اینها را انجام می‌داد نگران کننده بود
ادامه در کامنت
مامان آبنبات چوبی مامان آبنبات چوبی ۲ سالگی
میگم شما تصمیم دارید کی بچه دوم رو بیارید؟
من دوست دارم چون دخترم خیلی تنهاست ولی از طرفی این دو سال پییییر شدم چون دخترم خییییلی اذیتم کرد الان هنوزه قبل خواب سه ساعت روی پامه
شب ها نمیتونم دستشویی برم زودی می‌فهمه بلند شدم گریه و جیغ و داد
صبح ها هم تا دستشویی میرم پشت سرم بیدار میشه چون متوجه میشه کنارش دراز نکشیدم
دست به هرچی میزنم میخواد
یادش هم نمیره حاضره سه ساعت گریه کنه و خودش بکوبه زمین
حالا چند وقت پیش رفتیم هیئت
خانومه دخترش هم سن دختر من بود برای خودش با بچه ها بازی میکرد
من هرچی به دخترم میگفتم نمی‌رفت
ی بچه هفت ماهه هم داشت، بچه هفت ماهه ی کم گریه کرد ی جوری از کتف گرفتنش من قلبم درد گرفت
بعد خوابوندش
محکم گذاشتش روی فرش
من حالا تا ی ماه پیش هرجا میرفتم با بالشت و پتو
این همینجوری بچه رو گذاشت روی فرش خشک بعد اومد بلند بشه بد پا رفت روی دست بچه
بچه تکون نخورد
حالا مداح هم داد میزد اصلا این بچه براش مهم نبود
دیگه مادرش رفت اونور با خانم ها حرف زد
حالا دختر دو ساله من اون وسط داشت نعره میزد و ما باهم درگیر بودیم
من کوچیکترین کاری ک این خانمه انجام داد با بچه م انجام میدادم اونجا رو میذاشت روی سرش