تجربه زایمان.
من ۳۸ هفته و ۶ روز بدون درد بستری شدم ساعت ۷ تا ساعت ۸ که دکترم اومد معاینه کرد از ۲ سانت به ۳ سانت رسیدم بعدش معاینه تحریکی شدم و سرم و آمپول فشار گرفتم کم‌کم دردام شروع شد ولی قابل تحمل بود به ۳ دقیقه رسید و شدتش زیاد شد از ۸:۳۰تا ۹:۳۰ توی وان بودن دیگه نمیتونستم تحمل کنم گفتم اپیدورال بزنن نزدیکای ۱۰ اپیدورال زدن اصلا سخت نبود چند لحظه باید قوز کرده بمونی بعد کیسه آبمو سوراخ کردن بعدش یکم مونده به ساعت ۱۱ حس زور داشتم اپیدورال دیگه اثر نمیکرد یه امپول زدن به شلنگی که به کمرم وصل بود ولی بازم اون‌حس زور شدید بود و درد زیاد پاهام‌ میلرزید دیگه زور و فشار میکند دکترم اومد و سر بچه رو کشید بیرون و بعدشم جفت دوتا هم بخیه خوردم بعدش پاهام گز گز میکرد ولی یه ربع بعد خوب شدم خداروشکر زایمان طبیعی درسته درد داره ولی در حد ۲ ساعته درد شدیدش ولی خب الان توی اتاقمون ۳ نفر سزارینن نمیتونن تکون بخورن من‌خودم دستشویی میرم و راحتم
راستی اون‌موقع که درد زور داشتم اومدن ادرارمو خالی کردن‌نمیدونم با چه وسیله ای بود شلنگ داشت .
من روز قبل جشونده تخم شوید و گل گاوزبون‌خوردم .شبم یه کپسول روغن کرچک که قشنگ معدمو خالی کرد دیگه مدفوع نداشتم موقع زایمان .
۱۰ روز قبلم هر شب یه شیاف گل مغربی میزاشتم .گفتن لگنت خیلی خوبه دهانه رحمت کاملا نرمه .و اینم بگم زایمان اولم طبیعی بودم و ۱۰ ساعت درد تحمل کردم

۱۴ پاسخ

عزیزم درخواست میدی درخواستام پره

سلام کدوم بیمارستان زايمان طبیعی انجام دادین؟

خوشبحالت برای ماهم دعا کن من خیلی استرس دارم

از ایپدورال راضی بودی؟

مگه نمیگن اپیدورال کلا تا ده سانت بی حس میکنه .ولی شما هنوز درد داشتی که ؟!!ینی با اپیدورال بازم باید درد بکشیم؟

کدوم بیمارستان بودی عزیزن

دکتر امروز زایمان داشت گفت دوست داری بیای امروز گفتم باشه نامه داد اومدم اینجا تویروندم دلیلای دیگه نوشتن البته ۲ سانت باز بودم وای درد و انقباض اصلا نداشتم

وزن بچه چقدر بود و چندتا بخیه خوردی؟

خداروشکر بسلامتی زایمان کردی قدم نورسیده مبارک تجربتو خوندم هم ترسیم هم ذوق زده شدم🥰

مبارکه عزیزم
قدمش پر از خیر و برکت باشه
اگه درد نداشتی چرا بستری شدی؟

ولی کلا درد طبیعی یه جوریه اصلا میگی غلط کردم باردار شدم یا طبیعی رو انتخاب کردم ولی بعد زایمان کلا آدم زنده میشه .واقعا نمیتونم به کسی طبیعی پیشنهاد بدم ولی چون همش میگن لگنت عالیه شرایطتت خیلی خوبه دیگه انتخاب دیگه ای ندارم

چی شد که بستری شدین؟

مبارک باشه عزیزم😍. برای منم دعا کن زودتر زایمان کنم و زایمان خوبی داشته باشم❤

بهترین انتخاب رو کردی
من خودم سزارین شدم همش میگم کاش جرات داشتم طبیعی زایمان میکردم
الان خیلی نقاهت سختی دارم داغونم

سوال های مرتبط

مامان 💗👶🏻panah مامان 💗👶🏻panah ۲ ماهگی
مامان نِلین 🩷 مامان نِلین 🩷 ۲ ماهگی
سلام
بالاخره من اومدم با تجربه زایمانم بعد از ۱۹ ساعت🕓 پارت ۱
من نامه داشتم برای چهارشنبه۱۹ دی، با دهانه رحم ۱ سانت که دکترم تو معاینه تحریکی باز کرده بود.۱۹ دی رسید و من ساعت ۸ صبح بدون هیچ دردی بیمارستان بودم ، تا کارای پذیرش کردیم، یک ربع به۹ بستری شدم
یه رب۱0 اولین قرص زیر زبونی فشار بهم دادن، که دردام شروع نشد ،قرص دوم ساعت 2ربع دادن، بازم دردادم شروع نشد . رو مانیتور انقباض داشتم ولی خودم اصلا درد نداشتم ، ساعت ۵:۳۰ امپول فشار بهم زدن. که کیسه آبم سوراخ شد .ساعت ۶هنوز۱/۵ سانت بودم تا ساعت ۷نزدیک ۱۰۰۰ تا توپ زدم ساعت ۷ ماما اومد معاینه کرد دید کیسه آبم سوراخه خودش کامل پاره کرد بعد دهانه رحمم شد
۳/۵سانت
ساعت ۸ رفتم جکوزی تا ساعت ۱۰ تو آب بودم. دکترم اومد بالا سرم و گفت که ساعت ۱۱ بهم اپیدورال بزنن، چون خودم از قبل درخواست کرده بودم ولی تا همون لحظه اپیدورال هم دردام قابل تحمل بود و خیلی خوب کنترلشون کرده بودم و دلم میخواست درد انقباضاتمو بکشم و فقط واسه لحظه خروج بچه، اپیدورال بزنم ولی شنیده بودم بعد اپیدورال ، سریع زایمان میکنی ، دیگه اوکی دادم که تزریق بشه. تیم بیهوشی اومدن و اول کمرمو با بتادین شستن و بعدم امپول بی حسی و بعدم اپیدورال ،درد نداشت ولی حس کردم یه مایع از تو کمرم ریخت تو پام حس پاهامم اصلا از دست ندادم و بعدش با کمک ماما رفتم سرویس بهداشتی …
مامان علیسان مامان علیسان ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
۳۶ هفته و خرده ای رفتم دکتر برای معاینه لگن گفت دو سانت بازم و لگنم عالیه برای زایمان
تقریبا درد پریودی داشتم و گاهی می‌گرفت و ول میکرد
۳۷ هفته و یک روز بودم که هر ۵ دقیقه یه بار یه دردی یکم بیشتر از درد پ یودی منو می‌گرفت و ول میکرد و بعد چند ساعت کلا نامنظم شد ولی درد داشتم
صبح بعدش رفتم سرویس لکه خون دیدم چون معاینه شده بودم گفتم شاید از اونه ولی خواهرم گفت برم یه ان اس تی بدم خیالم راحت بشه رفتم بیمارستان شرح حال دادم اول معاینه کردن گفت ۴ سانت بازی و خونریزی داری
زنگ زدن دکترم و دکتر گفت بستریش کنید
بستری شدم بهم آمپول فشار زدن و ۶ سانت بودم کیسه ابم پاره شد و دردام خیلی بیشتر شد و قابل تحمل نبود خیلی اماده کرده بودم خودمو که داد نزنم و تموم زورمو بدم ولی اون لحظه واقعا دردش قابل تحمل نبود برام درد آمپول فشار خیلی بیشتر از درد فشار طبیعیه
خلاصه خیلی زود ۱۰ سانت شدم و بعد هر بار فشار اومدن با تموم وجودم زور میزدم پرستار از رو شکمم محکم فشار میداد و من زور میزدم
که بلاخره سر بچه اومد و زایمان کردم ساعت ۳ بستری شده بودم و ساعت ۴:۳۰ زایمان کردم
من خیلی زود رفتم اگه دردامو تو خونه می‌کشیدم و آمپول فشار نمیزدن شاید راحت بود زایمانم و اینکه من هنوز نه ورزشم نه پیاده روی رو هم شروع نکرده بودم
و بخاطر همینا خیلی پاره شدم و بخیه خوردم
مامان گل پسری مامان گل پسری ۳ ماهگی
مامان مهتا💖 مامان مهتا💖 ۲ ماهگی
پارت2⃣
درداش برام قابل تحمل بود و با تنفس و ورزش ردشون میکردم .نیم ساعت بعدش اومدن معاینه ام کردن و نوار قلب جنین گرفتن که انقباضاتم خوب بود و دهانه رحم هم به ۴ سانت فول رسیده بود ‌.
که اومدن برام اپیدورال تزریق کردن .من روی تخت نشستم و اول همون جایی که میخواستن تو نخاع بزنن رو بی حس کردن با امپول و بعدش اپیدورال رو تزریق کردن من چیزی نفهمیدم خیلی.
فقط متوجه میشدم یه مایعی داره وارد لگنم و کمرم میشه انگار.همین
بعدش دردام خیلییی آرووم شد 🫠و درد حد یه انقباض کوچیک میگرفت .
ماماهمراهم هم اومد که هر چی از خوب بودنش بگم کم گفتم .عالی بود ❤️.بهم ورزش داد موقع انقباض هام و با تنفس میگفت کنترل کنم که اکسیژن کافی به نی نی برسه..
بعد ۲ ساعت رسیدم به ۱۰ سانت و فول شدم .دیگه ماماهمراهم بهم گفت فقط روی تخت دراز بکشم و زور بزنم .البته زور های کنترل شده جوری که انگار میخوای مدفوع کنی ...
تمام تلاشمون با ماماهمراهم این بود که بخیه نخورم .دیگه تقریبا سر بچه که کامل دیده میشد 👶🏻دکترم هم اومد .
اینم بگم چون اپیدورال بودم فقط حس فشار داشتم زیر شکمم و دردی نداشتم اصلا...
چند تا زور دیگه زدم موقعی که حس انقباض داشتم و سر بچه کا مل اومد بیرون و من خوشحال ترین بودم که بخیه نخوردم😄
مامان دیانا مامان دیانا روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی من👇

امروز ۴۰ هفته تموم شده بود وارد ۴۱ هفته شده بودم رفتم بیمارستان برای معاینه که بهم گفتن شرایطم خیلی خوبه و ۳ سانت رحمم بازه منم دردی نداشتم..
ساعت ۴ و نیم بستری شدم بهم سرم و آمپول زدن تا ساعت ۵ دردام کم کم شروع شد در حد درد پریودی خیلی خفیف هر دو دقیقه می‌گرفت تقریبا ۴۰ ثانیه طول می‌کشید ولی خیلی خفیف بود جوری که من خوابم گرفته بود🫢
تا ساعت ۵ و نیم کیسه آبم پاره شد و تقریبا دردام بیشتر شد یکم راه رفتم و رو توپ نشستم و دردارو با تنفس کنترل میکردم
همون موقع دکترم رسید پرسید که احساس مدفوع نداری؟ منم گفتم که چرا دارم بعد معاینه بهم گفت دیگه رو توپ نشین خیلی سریع داری پیشرفت میکنی🫠
ساعت ۶ برام آمپول هیوسین زدن که یکم آروم شدم ولی دردام زیاد شده بود تا ساعت ۶ و رب که دیگه نمیتونستم تحمل کنم و احساس زور داشتم منو بردن اتاق زایمان و تقریبا تنفس و اینا دیگه کارساز نبود داد میزدم ولی خب زیاد طول نکشید دو تا زور زدم و ساعت ۶ و نیم دخترم به دنیا اومد😍
درد داشت بخیه هم خوردم ولی خوبیش این بود زیاد طول نکشید و زود این روند تموم شد🫠🫠
مامان فرشته کوچولو مامان فرشته کوچولو ۲ ماهگی
پارت ۴
ولی بعد کلی ورزش اخرم با دست یه سانت وا میشد ولی عالی بود که بعد اون همه درد من درد نداشتم
دیگه رسیده بودم به ۹ سانت حس زور شدید داشتم سر بچه بالا بود دیگه انقدر زور زدم و سجده رفتم با انقباض که سر بچم اومد پایین دیگه ۱۰ سانت بودم ولی یه مانع بود تو واژن که با تمام قوا زور زدم بچه اومد تو کانال و دکترم اومد و بهترین بخیه ای که تو عمرم دیدم رو برام زد
دکتر موقر بهترین دکتر دنیا برای من تو کل بارداری بچمو گذاشتن تو بغلمو از شوق اشک ریختم
و اینم بگم من از ۴ سانت دیگه هیچچچچ دردی نداشتم
و الان تنها دردم بواسیرمه که خیلی بد شده چون قبل بارداری هم شدید بود و با زور زایمان خیلی بد شد
از طبیعی با اپیدورال خیلی راضی بودم
برای من بد درد که تازه فهمیدم ارثی از خاله هام هست باز نشدن دهانه رحم
عالی بود
بیمارستان پاستور بود شیفت صبح زایشگاه عالی بودن
و بیمارستان خوب بود
هزار بار بگردم طبیعی میارم الان خواهرخام غبطه میخورن به حال من بعد زایمان
و تخت بغل من ۵ نفر زایمان کردن و من هنوز بودم 😅
کسایی رو دیدم که ۸ سانت هم درد نداشتن
مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
دوشنبه ۱۲/۶
۳۸هفته و ۳روز بودم رفتم دکتر، معاینه کرد دو سانت باز بودم. ان اس تی گرفت گفت حرکات بچه کمه بهتره بیای برای زایمان. گفت پس فردا بیا بیمارستان.
توی این دو روز حسابی ورزش کردم تا بلکه دردم بگیره ولی چهارشنبه صبح بدون درد راهی بیمارستان شدم. ساعت ۹.۳۰ بدون درد بستری شدم. اولین معاینه تحریکی رو که انجام دادن، دل دردای پریودی خیلی کم پیدا کردم. تا ساعت ۱۰ دکتر اومد معاینه کرد همون دو سانت بودم و برام سرم فشار با دوز کم تجویز کرد.
بعد از سرم فشار دل دردام کمی بیشتر شد ولی قابل تحمل بود. درخواست ماما همراه کردم. ماما همراه توی دردام بهم ورزش میداد که خیلی به کاهش دردم کمک میکرد. تا ساعت ۱به همین صورت گذشت. ساعت ۱ دوباره دکتر اومد برای معاینه که گفت ۳ سانت شده و کیسه آبمو زد. بعد از کیسه آب دردام خیلی بیشتر شد ولی یه کم که گذشت توی انقباض هام ضربان قلب بچه افت پیدا میکرد. که ماسک اکسیژن بهم وصل کردن تا شرایطم اوکی شد. یه ساعت بعد دوباره معاینه شدم که هنوز همون سه سانت بودم و هیچ پیشرفتی نداشتم. دردامم زیادتر شده بود.
مامان ایلیا🩵 مامان ایلیا🩵 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
خب دوستان اومدم براتون تعریف کنم
من چون بچم خونرسانیش کم شده بود .شنبه اول دی بستری شدم ساعت ۱۱ظهر .دیگه اومدن برام سرم فشار وصل کردن. خیلی درد کمی داشتم دیگه سرم رو قطع کردن دو ساعت بهم استراحت دادن تا ساعت ۵ونیم .دکترم اومد معاینه کرد گفت باید شیاف بزاریم برات تا دردم شروع بشه. دیگه اومدن شیاف گذاشتن از ساعت ۷شب بود دردام شروع شد میگرفت درد و ول میداد. ۵دقیقه ای یک بار بود معاینمم که میکردن ۱.۵بودم همش . تا اینکه داشتم قدم میزدم ساعت ۸و۲۰دقیقه بود یهویی یه چیزی گف تق😐کیسه ابم پاره شد واااای خدا تازه از اون موقع بود که دردام زیاد شد .یعنی اون زمانی که دردم‌ میگرفت خیلیییی دردناک بود. چند دقیقه ای که درد ول میکرد فکر میکردم خوب شدم که یهو دوباره درد میومد. خلاصه اینکه خیلییی درد کشیدم تا ساعت ۱۱شب شده بودم سه سانت. نا امید بودم کلا .جیغ میزدم .گریه میکردم . میگفتم منو بفرستین سزارین غلط کردم.😑بس که درد داشتم و معاینه کردناشون دردناک بود . اپیدورال هم از ۴سانت میزدن. ولی من بس بی قراری کردم زنگ زدن به دکترم .دکترم گفت براش اپیدورال بزنین با همون سه سانت. دیگه من انقد اذیت بووودم هی میپرسیدم کی میرسه دکتر بیهوشیییی به سختی تحمل کردم . البته یک ساعت شد تا دکتر اومد و من تو این یک ساعت شدم ۴سانت .بلاخره دکتر اومد ساعت ۱۲و۲۰دقیقه بود. سوزن اپیدورال رو وصل کرد تو کمرم .یه سوزش کمی داشت موقع وصل کردنش بعدشم دیگه عادی بود. خلاصه سوزن رو که زد و بی دردی رو تزریق کرد. وااای عالییییی بود یهویییییی همه دردام تموم شدن باورم نمیشد خیلی خوب بود برای من که آستانه تحمل دردم پایین بود.
بقیشو تاپیک بعد میگم
مامان نورا مامان نورا ۱ ماهگی
#تجربه_زایمان_طبیعی
از اولم همش میگفتم فقط طبیعی زایمان کنم بعد که از ۳۰ هفته متوجه شدم بچه بریچ و دکتر گفت سزارین همش استرس داشتم چون دور اطرافیانم تجربه تلخی از سزارین داشتن و عوارضش و میدونستم میترسیدم تا ۳۷ هفته که بچه چرخید و طبیعی شد زایمانم ...
اصن درد نداشتم تا ۴۰ هفته صبر کردم ولی نه کیسه ابم ترکید نه درد داشتم
تا آخر با نامه دکتر ۴۰هفته و ۳روز بستری شدم
۷صبح بستری شدم نوار قلب گرفتن و سرم زدن و اکسی توسین زدم بهم که همون آمپول فشار که یواش یواش وارد بدنت میشه تا درد بگیرت...
از وقتی سرپ و زدن تا ساعت ۱۲ اصلا درد نداشتم بعدش دردای پریودی حس کردم تا ساعتای ۳عصر یواش یواش بیشتر میشد دردا قابل تحمل بود ولی
ساعت ۵ معاینه شدم ۵سانت دهانه رحم باز شده بود و دردام بیشتر شد ماما همراه داشتم و شروع کرد ورزش دادن بهم و هی دردام بیشتر میشد ولی وقتی سرپا بودم میشد کنترلش کرد ولی وقتی میخوابیدم نوار قلب میگرفتن دردام واقعا زیاد بود جوری که گریم گرفته بود فقط هم وقتی دستگاهه وصل بود اذیت بودم شدیدا ...قرار بود اپیدورال کنم گفتن ۵سانت باز شی انجام میدن که ساعت ۷ شد ولی اپیدورال نمیکردن من شدیدا درد داشتم و افتادم تو فاز فعال زایمان...گفتن دکتر گفته صبر کنید فعلا زوده و من اون لحظه زمین زمان و بهم میدوختم از درد بعد چندتا ماما اومدن معاینه کردن گفتن زور بزنم درد شدیدی داشتم تا اینکه دکتر اومد گفت ببرینش اتاق زایمان ۹ سانت باز شده بودم نمیتونستم راه برم قشنگ حس میکردم سر بچه بین پاهامه تا خوابوندنم رو تخت بهم فشار اومد سریع بچه به دنیا اومد یهو کل دردام از بین رفت یه دفعه سبک شدم ادامش و تو تاپیک بعد میذارم که مهم تره و به دردتون میخوره