۱۸ پاسخ

منم مثل تو بودم
بری بیمارستان هر کی از راه رسید دستشو تاا ارنج میکنه توت😐😂
اگه دیدی دیگه تحملش سخته و نمیتونی برو

وای منی نه میترسم کلن از این دردا 😕

حتما برین چون دیگ احتمالا داره میاد

انشالله بسلامتی بغلش کنید گلم 🤲

فاصله دردات خیلی کمه زودی برو بیمارستان

عزیزم زیاد به خودت افتخار نکن که تونستی تو خونه تحمل کنی اینکار خطرناکه الان باید بری بیمارستان خدای نکرده مشکلی برای بچه پیش میاد درد وقتی سه بار بیشتر تو ده دقیقه بود باید بری

دمت گرم که اینقدر شجاع هستی من که سزارینی هستم باید ببخشید ری..........م به خودم از ترس خواب ندارم

یواش یواش برو بیمارستان وایسا نزدیک بیمارستان تو نرو دردت که زیاد شد برو داخل 😂

عزیزم برو دیگه وقتشه

خداروشکر الهی ب سلامتی فارغ بشی

۳۰ ثانیه ک فک کنم فوله🥲

عزیزم بنظرم برو بیمارستان حداقل بدون چندسانت شدی ک بدونی چیکار کنی بستری بشی یا حالا بیای خونه و بیشتر ورزش کنی
برا من دعا کنن🥹🥹🥹❤️❤️

اگ ترشح یا خونریزی داشتی یا کیسه اب خدایی نکرده چیزی شد سریع برو
کدوم بیمارستان میری عزیزم بسلامتی

برای منم دعا کن دردام شروع شه🥲ایشالا برات راحت بگذره

تو كلاساي بارداري به ما گفتن هر ٣ دقيقه يكبار كه شد ديگه بايد بريم بيمارستان. تازه اگه بچه دوم باشه بايد زودترم رفت

وای چقدر بی‌خیالی،سریع برو بیمارستان
اگه خدا نکرده بچه مدفوع کنه یا افت ضربان قلب بگیره وووووخطرناکه

پاشو برو دختر خطرناکه هاااا
برای منم دعا کن زایمان کنم

بیا برو بیمارستان چیزیتون نشه دختررر

سوال های مرتبط

مامان جانانه من مامان جانانه من ۳ ماهگی
مامان تیام مامان تیام ۳ ماهگی
منم اومدم از تجربه زایمانم براتون بگم
روز یکشنبه ساعت 6عصر دردام شروع شد ولی خیلی خفیف در حد حس کردن بود زنگ دکترم زدم گفت درد زایمان هست وقتی زیاد تر شد بیا بیمارستان
ساعت حدود 3 بود رفتم بیمارستان ولی دردم همچنان خفیف بود بیمارستان گفت بستری نمیکنم دکترم از عمد کیسه آب ترکوند گفت این کیسه آبش ترکیده باید بستری بشه،دیگه منو با دوسانت بستری کردن تا ساعت 9ونیم دردام هنوزم میشد تحمل کرد از ساعت9و نیم صبح دردام بیشتر شد تا دوازده و بیست و پنج دقیقه که بچه دنیا اومد ،فوق العاده درد کشیدم خیلیییی زایمان سختی داشتم ماما همراه داشتم باهام ورزش میکردن ولی بخوام از تجربم بگم دیگه فکر بچه گذاشتم کنار بخاطر خاطره زایمان برام دو شبه شده کابوس ,شوهرم و مامانم تموم لحظه ها کنارم بودن با درد کشیدنای من گریه میکردن بچم هم وقتی دنیا اومد گفتن یکم سخت نفس می‌کشه یک شب بستری شد و امروز ظهر مرخصش کردم و صحیح و سالم الان کنارم خوابه سوالی داشتین بپرسین ازم