سلام مجدد بر رفقای شب زنده دار😁نق نقوهاتونو خوابوندین؟؟؟😅
واااای جدیدا محنا سرویس میکنه آدمو تا خوابش ببره😂
اومدم یه تجربه شخصیمو براتون بگم البته دوتاس اما جدا جدا تایپیکشو میذارم
تجربه اول:
حنانه من ۳سال و نیم از محنام بزرگتره
جدیدااا خیلی حرکتای رو مخی میکنه در هر زمینه😂
مثلا بهش میگیم دستت کثیفه نزن به دهن محنا دوباره همون حرکتو تکرار میکنه و باز تکرار تکرار تا اخر که من جیغ بکشم اونم قهر کنه زار زار بزنه مغزمو بخوره...خلاصه جونم براتون بگه که من به همسرم گفتم که حنانه خیلی لجباز شده ایشونم تایید کرد امشب تصمیییم گرفتم البته کلی درمورد تصمیمم فکر کردم و بعد نتیجه این شد که 1️⃣اول نسبت ب شیطنت هاش تا جایی که جونش در خطر نباشه ریکشنی نشون ندیم منظور جیغ و داد و اخم و اینا دوم نسبت به برخوردش با محنا هم باز عکس العملی سخت گیرانه ای نداشته باشیم حالا یه سوال پیش میاد که اگه داشت بچه رو اذیت میکرد چکار کنیم جواب اینکه اولا تا میشه مدت طولانی تنها نباشن 2️⃣دوم کارای سخت بهشون نسپریم مثلا بشین پیش بچه سرگرمش کن یا شیشو بگیر از این قبیل کارها که خسته کنندست براشون3️⃣ سوم اگه هم کاری کرد بچه اذیت شده هیچی بهش نگیم چون همون جیغ و گریه بچه نشون دهنده اشتباه کاریشه خودش میفهمه دیگه
اینجوری هم خودم دیگه عصبی نمیشم چون بعد عصبی شدنم اتفاقات ناگواری میوفته😂😂😂بعد حنانه هم یکم آروم تر میشه تا از این سن و چالش هاش بیرون بیاد
اینا تجربه و نظر شخصی منه بنظرم تصمیم خوبیه...نظر شما چیه؟؟🤔

۵ پاسخ

سن دختر شما سن لجبازیه.یعنی‌دوسداره حرفه خودش باشه .وقتی که نزدیک خواهرش میشه بجای اینکه بگین دست کثیفتو نزن به دهن بچه.بهش بگین بیا مامان ببینه چی تو دستته که این رنگی شده.یعنی فوری بکشونیدش سمت خودتون.با نکن و نزن لج میکنه.اگر دست کثیفش بی خطر بود بذارین دست بزنه به بچه هیچ اتفاقی نمیفته بعدا شما صورتشو پاک کنید.فقط اونو حساس نکنید.حواسشو اون لحظه پرت کنین ...اااا حنانه ببین کسی در زد؟اااا حنانه من یه گنجشک دیدم خورد به پنجره....بدو ببین چی شد

احسنت👌👌👌

ای خواهر دختر بزرگ تو ۳سالو نیمه برا من هشت سالشه آسفالت شدیم منو شوهرم 🥺
دوره اش باید بگذره تا براشون عضو جدید عادی بشه

اول به افرین بهت بگم ،برای گفت و گو با همسرت و پیدا کردن راه حل👏🏻راهکارتون عالیه ،با اینک نوزاد ب توجه بیشتری نیاز داره اما محبت تونو ب حنانه زیادتر کنین که حسادت نکنه ب خواهرش،و بنظرم کتاب مادر کافی رو هم اگر وقت کردین بخونید بهتون کمک میکنه

و یادم رفت اضافه کنم ک کاراش هم نشون دهنده لجبازیش هم برای جلب توجه و تکرار اشتباهش ینی اینکه من دارم خواهرم بازی میکنم دعوام نکنید

سوال های مرتبط

مامان یاسین مامان یاسین ۸ ماهگی
مامان روشنا مامان روشنا ۱۲ ماهگی
سلام
کسی هست بچه ش تو ۶ ماهگی دیگه شیر مادرشو نخوره؟
بچه من از اول هم شیر مادر میخورد هم شیر خشک،بیشتر شیر خودمو میخورد از صبح تا شب روزی یکی دوبار هم شیر خشک میدادم،دو هفته پیش هم خودش مریض شد هم من،بینیش که کیپ شده بود چند روز میدیدم مکیدن سینه من براش سخته و با شیشه راحت تر شیر میخورد برای همین بیشتر شیر خشک بهش میدادم که گشنه نمونه چون غذای کمکی هم بهش نمیدادم هنوز،از طرفی خودم هم که مریض شدم و آنتی بیوتیک میخوردم به شدت شیرم کم شد چند روز،الان سه چهار روزه که دیگه دارو هامو قطع کردم هنوزم بطور کامل درست نشده جریان شیرم ولی یکم بهتر شده نسبت به اون چند روز،با این حال تا میام سینه رو بهش بدم جیغ میزنه و نمیخوره یا اینکه یه ذره میخوره میبینه شیر زیاد نمیاد با گریه ول میکنه😔
تو این سن مگه نمیشناسن دیگه سینه رو؟
شیر که قطع نشده فقط کم شده اگه تایم زیاد بمکه بالاخره شیر هم ببشتر میاد و سیر میشه ولی ول میکنه نمیمکه میخواد همون اول شیر زیاد بیاد
مامان رز🌹 مامان رز🌹 ۹ ماهگی
چه خبر؟بیاین به قول یه خانمه که بهم کفت براتون رمان بگممن اشتباه کردم گفت دوران کولیک بهتر بود...حداقل اونموقع دوسه ساعت مشخص دردش میگرفت...باقی رو راحت مبخوابید.نه که مثه امروز طفلی نه خواب درست داشت نه بیداری...دوسه بار با گریه بیدار شد میخوابید به زور تا میذاشتم سرجاش گریه میکرد...چنان غر و گریه و جیغ که جیگرم کباب میشد...دارو دلدردشو هم ظهر دادم هم شب، استامینوفن به لثه ش زدم قطره به بینیش....بغل باباش هم غرغر میکرد...تازه خانم یاد گرفته یکم دیرتر بغلم که اماده شده برا شیر سینه بره دهنش قهر میکنه...
خلاصه نمیدونم چش بود...بعد چهارماه ماکارونی خوردم با خودم میگم شاید از اون بوده...با اینکه ماساژ میدادمش خودش هم شکمش طبق معمول کار میکرد...حتی خونه رو هم گرم نکرده بودیم...😢
بعد جالبه که بچه ای که تو تاریکی میخوابید تا برق خاموش بود کلی گریه میکرد...فکر کنم از شبی که باغ بودیم تاریک بود مادرشوهرم بغلش کرد ترسیده بود دیگه انگار ترسش باهاش مونده...
امروز هم مادرشوهرم زنگید که فردا میخوایم دور هم یکی از غذاهای محلی رو بپزیم بیا، گفتم اگه تونستم میام.تو بی قراری رز با خودم فکر کردم حتما کولرشو راه ننداخته اونجا هم شلوغ و جایی نیست که ببرم رز بخوابه پس نرم بهتره حداقل فردا استراحت کنه.