۶ پاسخ

عزیزم اگر هنوز این حسارو داری حتما پیش روانشناس برو تا دیر نشده منم داشتم اما ۴۰ روز اول بیشتر بود با کارایی که دوست داشتم هی این حسو کمترو کمتر کردم اما بازم نیاز دارم برم به یکی اینارو بگم سعی کن از خونه بری بیرون

برو پیش مشاور میبینی تا چن سال باهات میمونه بستگی به روحیه خودت باشه دارو فقط وابسته میکنه سعی کن با یه مشاور مدام صحبت کنی تا حالت خوب بشه

به خودت برس فیلم ببین کتاب بخون استخر برو اگه بمونی تو خونه افسردگیت بیشتر میشه

سر بچه اولم من ۹ ماه درگیر بودم و داغون شدم و تماما سعی میکردم به روی خودم نیارم افسرده شدم و برم دکتر یا بخوام دارو مصرف کنم
اول از همه سوشال مدیام مخصوصاااا اینستا رو پاک کردم چون جوری شده بود که باطن زندگیمو با ظاهر زندگی بقیه مقایسه میکردم و حالم بد میشد چون مثلا طرف با دوتا بچه هم به خودش میرسید هم به مهمونی دادن و مهمونی گرفتن بعد منه بدبخت که بچم هم زردی داشت هم رفلاکس شدید هم کولیک شدید هم بدخواب بود و میترسید تو خواب، هم خودم درس داشتم و دانشجو بودم،هم دست‌تنها بودم، نمیتونستم یه حموم راحت برم، یا حتی تخم مرغ بزنم گشنه نمونم!!!!
دوم اینکه اون موقع کرونا بود و دانشگاها مجازی بعدش که حضوری شد رفتم دانشگاه برعکس تمام فشارهایی که خانواده میوردن روم که مرخصی بگیر مرخصی بگیر، گفتم من باید برم با هرسختی که شده، همینکه از خونه در میومدم حالم بهتر میشد، همکلاسیا و استادامو میدیدم به جریان زندگی بر میگشتم
سوم اینکه کارم هنره، سعی کردم کارای هنری بکنم تا روحم ارامش بگیره
چهارم کم‌کم فیلم دیدن و کتاب خوندن رو از سر گرفتم......
اینا همشون باتوجه به شرایط من بود و باعث شدن از فاز افسردگی دربیام، قطعا اگر میرفتم دکتر بدتر میشدم چون هی تو مغزم میچپوندن که تو افسرده‌ای، باید دارو مصرف کنی و....
بنظرم به خودت تلقین نکن افسرده‌ای و سعی کن ببینی به چه چیزهایی علاقه داری و چجوری میتونی به خودت کمک کنی و حتما انجامشون بده

منم با مشکلی که دخترم داره اینجوریم معمولا نصف شبا که همه خابن اینجوری میشم گریه میکنم مشاور زنگ زد گفت بیا ببینمت بهتم قرص ارامبخش اینا بدم ولی من دوس ندارم برم

منم همیشه میترسیدم الانم هنوز شبا موقعه خواب ترسه میاد سراغم

سوال های مرتبط

مامان جوجه🐣 مامان جوجه🐣 ۲ ماهگی
برای اولین بار میخام اینجا درد و دل کنم و بنویسم شاید آروم شدم🥲
خیلی خوشحالم بابت وجود پسرم تو زندگیم و هر روز خداروشکر میکنم که منو لایق مادرشدن دونسته🩵
اما از بعد زایمان کلا تبدیل به ادم جدیدی شدم دائما ی جام درد میکنه ی روز پام میگیره ی روز کمرم میگیره ی روز ب قدری مریض میشم و سرفه میکنم ک همه وجودم درد میکنه🥲
دیگه خونم مثل قبل تمیز نیست ،مثل قبل با شوهرم حرف نمیزنم و وقت نمیگذرونم،مثل قبل شاد نیسم،هر روز به یه بهانه ای گریه میکنم
هنوز نتونستم شرایط جدید رو بپذریم و این اذیتم میکنه
دائما استرس و اضطراب نگاه داری بچم رو دارم همش میگم وای شیر کم خوزد وای بالا اورد و ....
خبلی دلم میخواد ریلکس باشم چون میدونم من چه استرس داشته باشم چه نداشته باشم پسرم بزرگ میشه و همه این روزا میگذره
دلم میخواد همون ادم پرانرژی و شاد قبلی باشم🥲
تو این دو ماه و نیمی که از زایمانم گذشته ی سری مشکلات برام پیش اومده که مجبور شدم بزای بچه داری هی از مامانم کمک بگیرم .دلم میخاد همه کارامو خودم بکنم و از پس زندگی و بچه داری بربیام احساس میکنم مادر خوبی بزای بچم نیستم 😞
خلاصه سرتون رو درد نیارم گفتم اینجا با شماها درد ودل کنم چون بهتز درکم میکنید بخاطر اینکه همه زن هستیم و همه این روزهارو دازیم تجربه میکنیم...🥲