سلام دوستان گلم 🩵 اول از همه بگم احتمالا یکم طولانی باشه وراجی میخوام بکنم🫣
اومدم تجربه از شیر گرفتن رایان براتون بگم
برم بالا منبر براتون سخنرانی
جمعه غروب ساعت ۵بود همسرم‌گفت مریم دیگه دست بکارشو رایان‌و ازشیر بگیر تا یکمم لاغر شد بهونه گیر شد تا برا تولدش سرحال شه مثلا اگه لاغرشد به خودش بیاد
منم از دهنم دررفت گفتم اقا بیا الان رب گوجه بزنیم ببینم واکنشش چیه
من رب زدم رایان گفت ممه من سینمو نشونش دادم گفتم مامان جان ممه دیگه عین شده بد شده رایان حالش بهم خورد فرار کرد
دیگه هردفعه میگفت ممه نشونش میدادم میگفت عَین
خلاصه شب بردیم پارک خوب بازی کرد
شبم با ماشین داداشم بردیم خوابوندمش
شب نصفه شد بیدارشد گریه کرد تابش دادم خوابید ساعت ۸بیدارشد دوباره نق زد تابش دادم خوابید
اقا شانس بد من رایان اسهال شد
ظهر گذاشتم تاب ریلکسی خوابید(اینم بگم رایان اصلا روزا بهونه شیر نمیگیره فقط نصف شبا)
بقیارو پایین میزارم عکسارام لایک‌کنید

تصویر
۹ پاسخ

روز چهارمم بردیمش پیش اردکا عاشقشونه
چاییم حسابی بهش چسبید🤭

تصویر

شب دوم شهربازی❤️

تصویر

عکس از شب اول بردیم پارک🥹




ساعت ۸شب شد پسرم اسهال تبم گرفت سریع بردم دکتر شریت نوشت دکتر گفت چیز مهمی نیست خلاصه بردیمش خونه بازی خسته شد اومذیم خونه فرنی با چهارمغز ذرست کردم خوب خورد شربتشو دادم رایان هرچی خوردو بالا اورد گرفت خوابید ساعت ۲بیدارشد گریه شدید نگو گشنشه یکم برنج و گوشت از شام‌مونده بود بهش دادم پسته دادم سیرشد خوابید
ساعت ۸صبحم بیدار شد صبحونه دادم ساعت ۱۰خوابید تا۱۲
روز دومم بردمش خانه بازی تا خوب بازی کنع
روز سومم بردمش دریاچع چیتگر عاشق اردکع
الانم دوروزع مادرشوهرم اینا اومدن سرگرمه اونا شده

حسم از شیر گرفتتن حس‌پشیمونی داشتم همش‌میگفتم کاشکی از شیر نمیگرفتم همسرمم گفت تا کی دوسال سه سالل
گفت اخرش این روزا باید میگذروندیم
شب دوم یکم برام سخت بود چون رایان بالا اورد گریه کرد نصف شب
وگرنه بقیه روزا گریه میکرد اما با تاب دادن اروم میشد
قبلا از خواب خوب سیرش میکنم پسته میدم فرنی میدم میوه میدم شیر پاستوریزع با کیک

روزام همه چی‌میزارم ت ی کاسه هروقت خودش خواست میخوره

اینم داستان شیر گرفتن من
خداروشکر گذشت❤️

تصویر

روز سوم مادر پسری رفتیم بیرون🥹

تصویر

عکسارو لایک کردم عالین😘

عه پسر شما و دختر من توی یک روز دنیا اومدن،و جالب تر اینجاست ک باهم از شیر گرفتیمشون🥴

هانای اوايل تا ۶ ماه شیر میپوشیدم با دستگاه سینه نگرفت اصلا بعدش شیرخشک ی شد خلاصه طعم گاز گرفتن سینه رو با از شیر گرفتن نچشیدم🤣😂😅

شوهرمن باز همکاری نمیکنه. روزا رو تونستم بگیرم میگم اوف شده روشوپ رژ قرمز میزنم شب موقع خواب میدم چون گریه میکنه باباشم طرفداریشو میکنه بده بهش مجبورم.
صبام‌ توخواب میخوره

خداروشکر موفق باشی برای من اصلا کابوس خدا کمک کنه سلنای من خیلی وابسته اس

سوال های مرتبط

مامان سورنا مامان سورنا ۲ سالگی
سلام دوستان
میخوام از تجربه خودم برای از شیر گرفتن بهتون بگم که خب پیش نیازش اول اینه که حال روحی خودتون خوب و بالا نگه دارید
من اول سعی کردم پسرمو از اتاق خودمن ببرم تو اتاق خودش بخوابه آذر ماه سال پیش اینکار و مرذم زمانی که ۱۹ ماهه بود چند شب اول من پیشش خوابیدم از شبای بعد خوابش که میبرد میرفتم اتاق خودمون و هر وقت بیدار میشد میرفتم شیر میدادم و بر میگشتم
از اول اسفند ماه گذشته وعده های بعد از صبحانه تا زمان خواب ظهرشو قطع کردم و برای خواب ظهر شیر میخورد و اگه عصر هم شیر میخواست میدادم دو هفته که گذشت وعده های عصر تا خواب شب رو هم قطع کردم
و برای خواب ظهر و خواب شب و حین خواب شب شیر میدادم
تا اینکه از خواب شب ۳۱ ام فروردین بهش گفتم ممه رفته و دیگه اخ شده با ماژیک سیاه سر سینه هامو سیاه مردم و وقتی دید گفت اوف و اه اه و رفت رو تشکش دراز کشید من و پدرش کنارش دراز کشیدیم و هیچ حرف و حرکتی نکردیم وانمود کردیم خوابیدیم اونم یواش یواش بعد از بک ساعت خوابید بدون هیچ کمکی و شد شب اول
ساعتای پنج صبح بیدار شد و شیر میخواست کلی گریه کرد ولی تا سینمو دید گفت اوف و اه اه و دیگه نخواست و ازم پنکیک خواست درست کردم خورد و رفت بازی تا حدودای ساعت ده صبح تو بغلم خوابید تا دو ساعت بعدشم بیدار شد بازی مرد تا حدودای ساعت ۷ عصر تو ماشین بودیم خوابید تا ساعت ۹ شب که بیدار شد پلو خورد و خوابید تا صبح فقط یکبار بیدار شد برای شیر که بهش آب دادم و خوابید از فرداشم هر وقت شیر خواست نشونش دادم گفتم اه شده دیگه رفت پی مارش امروز سه روزه قطع شیر انجام شده
و کثمن فقط روز اول درد سینه داشتم که با مسکن اوکی شد
خواستم تجربمو بهتون انتقال بدم تا شما هم مثل من راحت این مرحله رو رد کنید
مامان یاسمن زهرا مامان یاسمن زهرا ۲ سالگی
سلام مامانا لطفا منو برای ازشیر گرفتن دخترم راهنمایی کنین
چن ماهه 7وعده شیر رسوندم به 3وعده اونم قبل از خواب شب عصر و تقریبا موقه نماز صب
ی هفتس روزا نمیخوابه شیر عصر تعطیل شد
حالا دیشب بهش شیر دادم خوابید دیگه ساعت 2بیدارشد شیر خواست ندادم کلی گریه کرد باباش بغلش کردو اینا خوابید با موقه نماز صب بیدار شد چای عسل دادمش(آویشن هل دارچین گلابی سیب به اسطوخودوس گلپر و... ) باز گف بده ندادم این بار گریه نکرد خلاصه هی خوابید بیدارشد باخودش بازی کرده و ساعت 7ونیم اومده روتخت کنارم خوابید
امشبم میخواستم صبرزرد بزنم ی مامانی لطف کردن گفتن نزن
ی شیشه چای خورد دیگه دراز کشید گف شیرمیخوام🤦‍♀️🤦‍♂️
دیگه گفتم دوستدارم نازش کردم بخواب فقط گریه میکرد چن دقه گف بابا میخوام
انگار منو فقط برا شیرمیخواس😭😭😭😭 باباش براش لالایی خوند خوابید
5دقه بعد گفتم رو پام بزاره بخوابه بازم گف شیر میخوام نازش کردم و تکون دادم خوابید
حالا برا نصفه شب اگه بیدارشد چکارکنم
من الان یهویی ازشیر گرفتم ینی؟ افسرده نشه بچم😭😭😭