بچه های شما هم خاله رو ترجیح میدن به شما ؟؟بعد از سه روز و سه شب که خونه مامانم بودم امشب اومدیم خونه خودمون یعنی دخترم بیشتر از یک ساعت گریه وحشتناک که به حد استفراغ بود کرد، اصلا میگه تو برو من بمونم پیش مامان جون و خاله ها، منو باباش رو اصلا ادم حساب نمیکنه ها ، اینقدر گریه کرد که منم کلی گریه کردم ، اخه بدبختی اونجاهم نه غذا خوب میخوره نه به هیچ عنوان میخوابه ، یعنی از هشت صبح تا دوازده شب بیدار و بازی، شوهرم میگه تا ادم نشده و عقل رس نشده دیگه نبرش پیش خاله هاش ، راستم میگه موقع برگشت خیلی قشقرق راه میندازه و از ته دل گریه میکنه جوریکه دورازجونش فکر میکنی الان که ازدست بره. واقعا خسته ام کرده این رفتارش

یعنی چند سالگی ؟تا ۱۴.۱۵ سالگی نرید اونجا ؟
چه انتظاراتی از بچه دارین
من بودم همدردی میکردم همونجا میگفتم می‌دونم خیلی داره بهت خوش میگذره دوست داری پیش خاله بمونی اما بعد غذا میریم پیش عروسکت خونه منتظر.
یا می‌خوایم بریم پارک اپل ببریدش پارک بعد خونه
اومدیم خونه اگه گریه کرد بازم همدردی می‌دونم دلت میخواد اونجا باشی خیلی زود میریم پیششون حق داری گریه کنی عزیزم منم دوست داشتم اونجا باشم میتونی بیایی بغلم.
بچه درک کردن میخواد همین
بچه‌ها بعد مهمونی و سفر حس دلتنگی خیلی شدید دارن و نمیتونن بیانش کنم گریه میکنن

کاش پسرمن اینجوری بود کلامیزاشتمش همونجا

دقیقادخترمنم اینطوریه درحالی که یک روزدرمیون میریم خونه مامانم بازم موقع برگشت برنامه داریم

دختر بزرگم عاشق عمه هاش بود ‌.این کوچیکه هم همینجوره عاشق عمه هاشه

سه روز سه روز بمونی همینه ددم

اره دختر من به حدی خاله شو می خواد خاله اش اجازه نداره بچه خودش رو بغل کنه همچین پسر خواهرم رو میزنه که گاهی گریه میشه که چرا رو پا مامانش نشسته طبیعیه چون اونا هم محبت می کنن و مثل ما دعواشون نمی کنن یکم بزرگتر شن و قانون پذیر فکر کنم بهتر بشن.

ببین اونا چقد از شما بیشتر محبت کردن
دخترمنم همینه همیشه هم میگم محبت مادرم و خواهرام قطعااازمن بیشتره ک اونارو میخواد