تجربه زایمان

۳۷ هفته ۳ روز بودم که صبح بیدارشدم یه چیزی مثل نصف استکان آب شفاف ازم ریخت رفتم بیمارستان ان اس تی دادم و معاینه شدم گفت بستس و نشتی کیسه آب هم ندارم..شبش ترشح مخاطی با رگه خونی دیدم خیلی ترسیدم دوباره رفتیم بیمارستان و معاینه کرد و ان اس تی گرفت گفت نه بستس و هنوز خیلی زوده برو خونتون😅
از همون شب ترشح مخاطی و رگه خونیم ادامه پیدا کرد تا دو روز بعدش که نصف شب از درد پریودی و انقباض بیدار شدم.هی میگرفت ول میکرد اما منظم نبود اصلا.فاصله ۴۰ دقیقه و‌نیم ساعت داشت تا حدودای ۱۰ صبح که تموم شد کلا.باز فردا شبش همین داستان.فاصله دردا و شدتشون اصلا منظم و ریتمیک نبود.
دیگه شب چهارم این قضیه دوباره تکرار شد اما تا ظهر دردام ادامه پیدا کرد و مثه روزای قبل صبحش تموم نشد.دوباره رفتیم بیمارستان چکاپ که گفت ۴ سانت دهانه رحم باز شده و بستریم کردن

چرا نصفه گذاشتی تجربه زایمانتو

به سلامتی مبارک باشه🧿

کدوم بیمارستان رفتی ؟دکترت کی بود؟

خب خداروشکر خودتم ورزش و کار خاصی انجام میدادی یا یهو دردات شروع شدن

بسلامتی مبارک باشه

بی حسی واقعا جواب داد

اما واقعا اگر بیخسی زایملن نداشتم وسطش مجبور میشدن سزارینم کنن چون واقعا ذره ای طاقت درد و انرژی برای کمترین زور زدن نداشتم...

اما همچنان بچه تکون آنچنانی نمیخورد که بیاد بیرون.دیگه یه نفر اومد روی شکمم فشارپشت فشار و دونفر هم پاهامو گرفته بودن تا دکتر بچه رو گرفت و راااااحتیییی

بستریم کردن و زایمان با بی حسی اپیدورال انتخاب کردم .دیگه بهم سرم زدن و دکتر اومد به کمرم یه چیزی زد و کم کم بی حس شدم.مدام ماما میومد معاینه میکرد و این حدود ۳-۴ ساعت طول کشید.هی دهانه رحمم بیشتر باز میشد .تا جایی که حس کردم درد دارم و این درد هی بیشتر میشد .داروی بی حسی داشت از بین میرفت و سر بچه اومده پایین و تقریبا داشت دیده میشد.ماما هم هی با انگشتش فشار میداد و معاینه میکرد.یک تجررررربه بسیار دردناک.بهم میگفت زور بزن تا بچه بیاد پایین اما من از شذت درد کمترین توانی نداشتم.فقط گریه میکردم و داد میزنم که دارو بزنین من دوباره بی حس شم.بعد از کلی گریه و التماس دوباره دارو دادن و با همون بی حسی چندتا زور زدم و سر بچه دیده شد.دکتر اومد و بردنم اتاق زایمان.

میشه بگی چیکار کردی که زایمان کردی ودهانه رحمت باز شد

😍😍😍😍😍