باس آوردن برام که زود بپوش میری زایمان منم مامانمو همسرم گفتن نه نمیشه ما میبریمش بیمارستان پیش دکتر خودش تا منو برسونن بیمارستان بین المللی توی راه داد میزدم همش رسیدیم تریاژ بیمارستان اون خانومه اصلا کاری نمیکرد یهویی همسرم‌ اومد تو داد زد من بچه‌م یا خانومم چیزیش بشه اینجارو سرت خراب میکنم
بیایین بعدی⬆️

۳ پاسخ

تونستی لایکم کن بتونم بقیه اش رو بخونم

دقیقا این بلا ها سر منم اومد 😭

سلام وقتتون بخیر من پسرم امروز تب کرده
رو ۳۶ ونیم هست
چیکار کنم؟

مقالات مرتبط

بهداشت فردی برای کودکان پیش دبستانی
آموزش بهداشت فردی برای کودکان پیش دبستانی
از چه سنی باید به کودک شیرخوار مکمل‌ ویتامین‌ داد؟
از چه سنی باید به کودک شیرخوار مکمل‌ ویتامین‌ داد؟
مراقبت اولیه از نوزاد
مراقبت اولیه از نوزاد شامل چه مواردی است؟
مراقبت‌های پس از زایمان سزارین
مراقبت‌های پس از زایمان سزارین

سوال های مرتبط

مامان 💙👼🏻لیام👼🏻💙 مامان 💙👼🏻لیام👼🏻💙 ۲ ماهگی
کتر گفت برات سونو و ان اس تی مینویسم انجام بده بیا منم رفتم سونو گفتن خوبه به همسرم گفتم میگن وضعیت خوبه دیگه بریم همسرم گفت صبر کن به دکتر نشون بدم بعد بریم برده بود پیش دکتر گفته بود وضعیت خانومت خرابه باید ان اس تی بشه بچه که تکون نمیخورد خیلی نگران بودن منو از همسرم جدا کردن بردن ی ساختمون دیگه وسط ان اس تی اون خانومه داد زد زود برانکارد بیارین دوتا پرستار آقا منو برداشتن گذاشتن روی برانکارد منم انگاری شوک شده بودم با کریه اومدم پائین …
بیایین بعدی ⬆️
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان اَهورا🐣💙 مامان اَهورا🐣💙 ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
پارت یک
سشنبه شب بود شب قبل زایمانم که کلی گریه کرده بودم بخاطر این که شوهرم پیشم نیستو کسیو ندارم ....
ساعت ۵ و نیم صبح بود که پاشدم به خودم رسیدم و با مامانمو خالم رفتم بیمارستان
بعد اینکه رسیدیم بیمارستان فقط منو داخل اتاق مامایی راه دادن
و یه لیست دادن به مامانم اینا گفتن برین اینارو بخرین
منو هم نشوندن اونجا و گفتن مدارک و نامه سزت دستت باشه بعد اینکه وسایلاتو اوردن لباساتو بپوش برو تو اون اتاقه دراز بکش سوندو سرم ایناتو وصل کننن مامانم پرونده تشکیل داده بود بیمارستان و وسایلامو اوردن گفتن لباسارو بپوش برو تو اتاقه دراز بکش منم پوشیدم لباساش اونقدر بی کیفیت بود شلوارش موقع بالاکشیدن کمرش از پارچش جدا شد 😐
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان 💙👼🏻لیام👼🏻💙 مامان 💙👼🏻لیام👼🏻💙 ۲ ماهگی
همسرم گفت نبض بچه اونجا اومد زیر پنجاه باز میگین چیزیش نیست ؟
دکترم گفت اون کاغذو نشون بدین همسرم آورد گذاشت جلوش دوباره دکتر اومد ازم ان اس تی پر خطر گرفت وایستاد بالا سرم
یهو به اون خانومه توپید چرا ساده زدی ؟
دکتر گفت زود بتا بیاریین خودش تزریقمو انجام داد سه نفر قبل من توی نوبت عمل بودن دکتر منو اورژانسی برد عمل 😭
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آرن مامان آرن ۱ ماهگی
تجربه سزارین 😌♥️
پارت ( سه )

قراره نفر اول عمل کنم
اصلا توی راه استرس نداشتم برای زایمان و فقط میترسیدم چرخیده باشه 😂 هر چند دکتر گفته بود محاله
توی راه به ترافیک خوردیم و با نیم ساعت تاخیر یعنی ساعت ۷:۳۰
رسیدیم بیمارستان هنوز دکترم نیومده بود

نوبت گرفتیم و بخش تریاژ گفت چون بریچ هستی باید قبل عمل هم سنو کنیم خودمون گفتم باشه و حدود ساعت ۹:۳۰ دکترم اومد و منو فرستان سنوگرافی داخل همون بیمارستان


با کمال ناباوری و تعجب دکتر گفت موقعیت بچه سفالیک 😳😐

یعنی چیییییی
مگههههه میشهههههه
اخ چطوری توی ۵/۶ روز چرخید


اخه ۱۰ هفته نچرخیده تو این مدت کم چطور و چرا چرخید
هیچی دیگه هر کاری کردیم بیمارستان و دکترم قبول نکردن که اون روز زایمان کنم 😂✋

گفتن نمیشه که نمیشه بیمارستان هم دولتی بود و زیرمیزی قبول نمیکرد و سزارین اختیاری هم نداشت هیچی دیگه این همه‌ ادم تربچه تربچه دست از پا دراز تر برگشتیم خونه 😐

یعنی به قدری خورده بود تو ذوقم که کارد میزدی خونم در نمیومد و همون روز دوباره رفتم پیش دکترم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان گل پسرم مامان گل پسرم ۳ ماهگی
تجربه زایمانم.
قسمت ششم
راه افتادیم به سمت بیمارستان. یهو همسرم گفت ببین خانم همکارم دکتره بذار بع اون بگیم .بلکه کاری کرد. گفتم کجا کار می‌کنه گفت بیمارستان کوثر زنان گفتم تو میبینی من دارم از بین میرم الان یادت افتاده ... گفت من فکر کردم الکیه .گفتم زنگ بزن. تماس گرفت همکارش سریع شماره خانومش رو داد گفت خانومم امروز کلا شیفت هست بیمارستان بهش زنگ بزن اتاق عمل نباشه کمک می‌کنه. هیچ امیدی نداشتم. با اکراه تماس گرفتم جواب داد به خانم نجیب و خوش برخورد گفتم قضیه اینه و فلان گفت عکس سونو تو بفرست برام. فرستادم خودش زنک زد گفت قبل اینکه بری کمیسیون بیمارستان خصوصی بیا اینجا زایشگاه ببینمت
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان 🧜‍♀️مانلی🧜‍♀️ مامان 🧜‍♀️مانلی🧜‍♀️ ۶ ماهگی
#تجربه زایمان
پارت پنجم:خلاصه رسیدیم به روز زایمان هرچند من تا صبح نتونستم بخوام البته به طرز عجیب غریبی به خاطر ترس زایمان نبود به خاطر لگدای دخترم بود😁
ساعت ۵:۳۰ صبح از خواب پاشدم چون باید ۷ بیمارستان میبودم اینم بگم به شدت تشنم بود مسواک زدم آرایش کردم لباسامو پوشیدم با مادرمو همسرم عکسامو گرفتم ساک و لوازممون رو گذاشتیم تو ماشین و ساعت ۶:۳۰ حرکت کردیم سمت بیمارستان قرار شده بود خانواده همسرم ۷ بیمارستان باشن رسیدیم بیمارستان و من رفتم بخش مادر و با همسرم و مادرم خداحافظی کردم و همسرم کلی منو بوسید🤗رفتم تو و ی خانمی اومد بهم گفت تمام لباساتو و بکن و اون گان رو بپوش و رو تخت دراز بکش و یه پرستار اومد انژیوکت وصل کرد و سرم زد و ی امپول دیگه زد تو ی سرم دیگه که نمیدونم چی بود ک به محض زدن اون حالم بد شد و بالا آوردم و حسابی ترسیدم سریع پرستار اومد اون سرم قطع کرد گفت چیزی نیست نگران نباش گاهی پیش میاد برای بعضی ها🥴دراز کشیده بودم ک به دکترم زنگ زدن و دکتر گفت که اول منو بفرستن اتاق عمل جز من دو نفر دیگه بودن اخه و من اولین نفر باید میرفتم😐
مامان دختر قشنگم مامان دختر قشنگم ۱ ماهگی
مامانايي كه تو بيمارستان بين المللي تبريز زايمان كردن خودشون پك ميدن مثل پوشك و لباس و دمپايي
مامان 💙👼🏻لیام👼🏻💙 مامان 💙👼🏻لیام👼🏻💙 ۲ ماهگی
صبح ساعت ۹:۳۰همسرم زنگ زد یدونه چایی بزار بیام صبحونه بخوریم
گفتم من نمیتونم تکون بخورم زود اومد خونه مامانم دید حالم بده منو برد پائین برام چای نبات و زنجبیل داد دیدم دردم رفته رفته بدتر میشه به دکترم اس داد گفت بیایین تریاژ منم چون دکترم ساعت یک‌‌ میومد مطب گفتم بریم الزهرا‌ خوب شد رفتیم الزهرا رسیدم اونجا دکتر معاینه‌م کرد گفت رحمت بسته هستش
بیایین بعدی⬆️
مامان الوين 👶🏼 👣🧡 مامان الوين 👶🏼 👣🧡 ۵ ماهگی
سلام مامانا🤰🏻
من ٣/٤ روز پيش يهو حالم بد شد و درد شديد قفسه سينه گرفتم قلبم تير ميكشيد نميتونستم نفس بكشم از درد حتي نميتونستم تكون بخورم .. به زور داداشمو صدا كردم خداروشكر صدامو شنيد اومد تو اتاق ديد حالم بده رفت مامانمو صدا كرد ، مامانم زنگ زد اورژانس سريع اومد ، وقتي اومد يذره بهتر شده بودم . دكتر اورژانس فشارمو گرفت و معاينه كرد گفت ضربان قلبت خيلي پايينه بايد بريم بيمارستان منم گفتم نه بهترم نميام گفتن نه نميشه بايد حتما بيايد ضربان قلبتون نرمال نيست منم گفتم خودم ميرم بيمارستان با شما نميام .. خلاصه اونا منتظر موندن كه من حاضر شم برم بيمارستان از منم امضاء گرفتن كه باهاشون نرفتم به رضايت خودم بوده.. رفتم بيمارستان اونجا ازم نوار قلب گرفتن گفتن ضربان قلبت پايين منو فرستادن قسمت بلوك زايمان گفتن چون تازه زايمان كرديد و جراحي داشتيد و سزارين شدي تا ٤٠ روز هر اتفاقي كه برات بيفته بايد بررسي بشه و ما ربطش ميديم به زايمان.
مامان هانیل مامان هانیل ۱ ماهگی
بلند شدم رفتم دستشویی پد گذاشتم و به همسرم زنگ زدم و ساکم و مدارک رو جمع کردم ،رفتم‌حموم همسرم اومد،آماده شدم و 1عکس 3تایی هم گرفتیم و راهی بیمارستان شدیم،ما مسیرمون دور بود تا بیمارستان،مادر همسرم گفته بود نرید اون بیمارستان الان خیابونا شلوغه و ...ولی من چون پسرم همون بیمارستان به دنیا اومده بود و خاطره خوبی داشتم،دوست داشتم دخترم هم اونجا به دنیا بیاد،خوشحال و خندان تو راه میرفتیم،هیچ دردی نداشتم،رسیدیم و معاینه کردن من همچنان 1سانت بودم و کیسه آبم پاره شده بود،تلبته اینم بگم من باز 2لیوان دیگ از دمنوش گل گاوزبان و زعفران خوردم بعد رفتم بیمارستان
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان نیکی🩷🪽 مامان نیکی🩷🪽 ۱ ماهگی
خانما دکتر که بهمون نامه بیمارستان میده چجوری اون تاریخ واسمون ثبت میشه تو بیمارستان یا خود دکتر؟اخه دکتر فقط بهم نامه داد نمیدونم تو سیسمتش ثبت میکنه؟ نگرانم نه که نیاد واسه عملم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان هاکان مامان هاکان روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمانم

پارت یک


خب سلام خانما من رو تاریخ پریودیم 11 ابان زایمانم بود و رو تاریخ ان تی 23 آبان خب من رفتم بيمارستانی که میخاستم زایمان کنم و پروندمو گرفتم برام تاریخ زایمان زد 11 ابان و فرستادم پیش دکتر بیمارستان من رفتم دکتر بیمارستان از من نه ان تی خواست و نه پرسید چند هفته ای من بهش گفتم یکم زیر دلم درد میگیره گفت چیز خاصی نیست و من اومدم خونه یهو گوشیم زنگ خورد از بیمارستان بود که گفتن دکتر برات آمپول بتامتازون 6 تا و دوتا هم فمولایف و سرم ثبت کرده برو بگیر و بزن منم گفتم باشه حتما دکتره چیزی میدونه خب ما داروها رو گرفتیم رفتیم همون بیمارستان پرسیدن چند هفته ای من 37 هفته 4 روز بودم خب بعدی که هفتمو گفتم خوده بیمارستان هم قبول نکرد بزنه برام و گفت برو جای دیگه خطرناکه اینا منو شوهرمم کل بیمارستان های شهرو رفتیم و میگفتن برو همون بیمارستان که ثبت کرده...
مامان علیسان مامان علیسان ۴ ماهگی
سلام خانما من شنبه بیمارستان بین المللی سزارین شدم اگر در مورد بیمارستان سوالی دارید بفرمایید
مشاهده ۱۸ پاسخ دیگر
مامان ریحانه مامان ریحانه روزهای ابتدایی تولد
من اومد واسع زایمان خدایا خودت کمکم کن بیمارستان نجمیه ۱۴۰۳/۹/۱منتظرم صدام بزنم برم پیش دکتر واسع معاینه تا مراحل بعدی
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان سوین مامان سوین ۶ ماهگی
سلام عزیزان
توی اتاق خصوصی(بیمارستان خصوصی) اجازه میدن همسرم همراهم باشه یا کلا مرد راه نمیدن
یادم رفت از بیمارستان بپرسم
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر