سوال های مرتبط

مامان علی مامان علی ۴ ماهگی
پارت2
منم خوش خیال از همه جا بیخبر خوشحال گفتم خداروشکر ک به 40هفته نرسیدم همسرمو از خواب بیدار کردم گفتم پاشو فک کنم زایمانی شدم کیسه آبم پاره شده زنگ زدم مامام گف آره ولی برو دوش بگیر اینا بعد برو منم بازم خوشحال تند تند رفتم حموم ورزش کردم بدون هیچ دردی کارای خونمو انجام دادم رفتم بیمارستان ساعت۱۰ صبح معاینه کردن بله کیسه آبم پاره شده بود دهانه رحمم یک سانت صدای جیغم میومد گاهی من کم کم داشتم میترسیدم لباس عوض کردم رفتم داخل بازم صدای جیغ از اتاقا میومد اما خب چون دردی نداشتم درک نمی‌کردم فقد یکم تپش قلب می‌گرفتم یکم گریه میکردم سرم وصل کردن ضربان قلب بچه رو چک میکردن همون موقع ماما خوده بیمارستان نگف ورزش کن تا درد نداری منم از همه جا بیخبر خوش خیال دراز کشیده بودم اون ماما هم تو گوشی بود ظهر بهم ی قرصی دادن دردام کم کم شروع شد من آدمی بودم ک واقعاً تحمل درد پریودی رو نداشتم مادر شوهرم اونجا پارتی پیدا کرد همراهام میتونستن بیان داخل
مامان ویهان مامان ویهان ۳ ماهگی
تجربه زایمان(پارت2)
فک کردم خونریزی افتادم اما همین که کف حمام یه مایع بی رنگ و لزج دیدم فهمیدم کیسه آبم پاره شده که یه رگه های خونی هم توی آب معلوم بود، راستش هول کرده بودم و فک نمیکردم این جریان رو توی خونه تجربه کنم، فک میکردم به درد میفتم و با روش هایی که یاد گرفتم سعی میکنم خودمو به فول برسونم بعد برم بیمارستان ولی حالا در حالیکه یه ذره هم درد نداشتم کیسه آبم توی خونه پاره شده بود، ما طبقه پایین مامانم اینا زندگی می‌کنیم وقتی به همسرم زنگ زدم گفتم کیسه آبم پاره شده قشنگ صدام می لرزید از استرس و بغض، اونم گفت توی راهه داره میاد خونه، از اونطرف هم زنگ زده بود به مامانم که بیاد پایین پیشم چون میدونه من در حال مرگم باشم به مامانم استرس نمیدم، قبلا یه جا خونده بودم از زمان پارگی کیسه آب تا مراجعه به بیمارستان اونقدر وقت هست که دوش بگیری و وسایلتو برداری پس تا بیان یه دوش سریع گرفتم، از قبل همه وسایل مورد نیاز بیمارستان رو که باید دقیقه آخر برمی‌داشتم رو توی یه کاغذ لیست کرده بودم و روی در یخچال چسبونده بودم، همسرم که اومد تا من لباس بپوشم اونم طبق لیست با کمک مامانم همه چیو آماده کردن و راهی شدیم...
مامان 🧜‍♀️مانلی🧜‍♀️ مامان 🧜‍♀️مانلی🧜‍♀️ ۶ ماهگی
#تجربه زایمان
پارت پنجم:خلاصه رسیدیم به روز زایمان هرچند من تا صبح نتونستم بخوام البته به طرز عجیب غریبی به خاطر ترس زایمان نبود به خاطر لگدای دخترم بود😁
ساعت ۵:۳۰ صبح از خواب پاشدم چون باید ۷ بیمارستان میبودم اینم بگم به شدت تشنم بود مسواک زدم آرایش کردم لباسامو پوشیدم با مادرمو همسرم عکسامو گرفتم ساک و لوازممون رو گذاشتیم تو ماشین و ساعت ۶:۳۰ حرکت کردیم سمت بیمارستان قرار شده بود خانواده همسرم ۷ بیمارستان باشن رسیدیم بیمارستان و من رفتم بخش مادر و با همسرم و مادرم خداحافظی کردم و همسرم کلی منو بوسید🤗رفتم تو و ی خانمی اومد بهم گفت تمام لباساتو و بکن و اون گان رو بپوش و رو تخت دراز بکش و یه پرستار اومد انژیوکت وصل کرد و سرم زد و ی امپول دیگه زد تو ی سرم دیگه که نمیدونم چی بود ک به محض زدن اون حالم بد شد و بالا آوردم و حسابی ترسیدم سریع پرستار اومد اون سرم قطع کرد گفت چیزی نیست نگران نباش گاهی پیش میاد برای بعضی ها🥴دراز کشیده بودم ک به دکترم زنگ زدن و دکتر گفت که اول منو بفرستن اتاق عمل جز من دو نفر دیگه بودن اخه و من اولین نفر باید میرفتم😐
مامان Helen👶🏻 مامان Helen👶🏻 ۶ ماهگی
سلام خانوما بعد از یک ماه میخوام داستان زایمانمو بنویسم🥲
نمیخوام کسیو بترسونم این فقط تجربه شخصی خودمه لطفا اگه احساس میکنین بهتون استرس وارد میشه نخونید🥲

قسمت 1
•وارد هفته 40 شده بودم تقریبا ساعت 8 صبح بود که رفتم دسشویی وقتی داشتم واژنمو میشستم یه چیزی مثل یه پوست ضخیم از واژنم اویزون بود خیلی ترسیدم ولی هرجوری بود کشیدمش بیرون، همین جاهم تاپیک گذاشتم گفتین به زایمانت نزدیک شدی واسه همونه، زنگ زدم به ماما همراه گفت چیز خاصی نیست طبیعیه ربطی به زایمان نداره😑 حرفشو باور نکردم رفتم حموم و وسایلمامو اماده کردم دوباره خوابیدم، ساعت نزدیک 12 ظهر بود که کیسه ابم پاره شد، کامل پاره نشده بود فقط یکمش اومد، سریع به شوهرم و به مامانم زنگ زدم رفتیم بیمارستان، استرس داشتم ولی زیاد نبود چون فکر نمیکردم انقد سخت باشه همش میگفتم منم مثل بقیه🥲
وقتی رفتم بیمارستان، اینم بگم شهر ما کوچیکه بیمارستان خصوصی نداره،
ماما گفت واسه چی اومدی و اینا وقتی بهش گفتم، دکترو صدا کرد معاینه م کنه، وقتی معاینه کرد گفت مطمئنی کیسه ابت پاره شده؟ 😑بچت که هنوز خیلی خیلی بالاس رحمتم کامل بسته س شاید توهم زدی😑
گفتم توهم چی بخدا کیسه ابم بود
مامان دلانا🩷 مامان دلانا🩷 ۳ ماهگی
مامان آرتین کوچولو🥹🩵😍 مامان آرتین کوچولو🥹🩵😍 ۵ ماهگی
بالاخره فرصت شد منم تجربه زایمانمو بذارم.بعد ۲۰ روز🤦‍♀️🥴

پارت اول*

من از اول قرار بود طبیعی زایمان کنم و تمام تلاشم مث باشگاه و کلاسای بارداری را هم انجام دادم. ولی یکشنبه۳ تیر ۱۲ شب به بعد بود که در کمال ناباوری کیسه آبم پاره شد. روز قبلش مطب دکتر بودم، گفت برو پیاده روی و ورزش و هفته ی دیگه بیا معاینه ات کنم.
روز یکشنبه هم من اصلا کار سنگین و خاصی نکردم. شبش داشتیم میرفتیم بخوابیم، یهو دیدم خیس شدم و ازم داره آب میاد. رفتم تو حمام سریع یکمم حس دستشویی داشتم، دستشویی کردم و خودمو شستم، که بیام بیرون دیدم دوباره خیس شدم. اینقدر شوکه شدم باورم نمیشد کیسه آب باشه. سریع زنگ زدم بیمارستان سینا، گفتم اینجوریه گفت باید بیای چک بشی.یه نوار بهداشتی گذاشتم که بریم.
اینقدر هول هولکی و یهویی چیزامو برداشتم.
رفتم بیمارستان سریع صدای قلب و nst گرفت، معاینه هم کرد گفت بلههه کیسه آبه دهانه رحم هم کاملا بسته🤦‍♀️
درد اصلا نداشتم. اونجا زنگ زدن دکترم، بهش گفتن. گفت باید سریع سز بشه🙄 حالا منو میگی مرده بودم از استرس. باورم نمیشد.
خلاصه بیمارستان کوفتی سینا اون موقع شب حدود یک و نیم دو بود گفت متخصص بیهوشی نداریم😐 البته دکترمم همون موقع عسگریه بود. گفت بگو بیاد اینجا. و منی که اصلااا دوس نداشتم برم اونجا مجبور شدم بخاطر جون بچم برم.
رفتیم عسگریه، اونجام معاینه کرد و بعدش لباس بیمارستان بهم داد پوشیدم. من همشو تو شوک بودم. بعد بردنم یه قسمت دیگه اونجا نوار را گذاشتن و سرم. بعدش دکترم اومد بالا سرم، گفت راستشو بگو چیکار کردی🤦‍♀️😂 گفتم هیچی بخدا. تو اون شرایط منو خندوند😂
مامان نخود🩵 مامان نخود🩵 ۱ ماهگی
سلام دوستان
از زایمانم اومدم بگم ((پارت یک))
۱۹ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۵:۳۰ صبح رفتم بیمارستان که بستری بشم چون ۴۰هفته و ۲ روز بودم ولی دهانه رحمم هنوز باز نشده بود دکتر گفته بود که دیگه برم بستری بشم اینم بگم دو روز قبل باز اومدم بیمارستان چون درد کشاله ران داشتم دل درد و کمر درد اینا روز دوم که رفتم ترشح خونی داشتم ولی گفتن بخاطر معاینه بوده و بستری نکردن دیگ قرار بر این شد که حتما ۱۹ مهر بستری شم دیگ لباسامو عوض کردم و رفتم اتاق LDR اونجا معاینه کردن دهانه رحمم گفتن نیم سانت واسم سرم اینا زدن یه آمپول زدن داخلش که فک میکنم کمک میکرد دردا شروع شه دیگه ماما یه سری ورزش‌ها بهم داد معاینه تحریکی کردن دائم وضعیت بچه چک میکردن nstمیگرفتن دیگ دردام بیشتر شده بود تا دو سانت مثل درد پریودی بود قابل تحمل بود برام دیگ دردا بیشتر بیشتر شد ساعت یازده ظهر اینجوریا به سه سانت رسیده بودم کیسه ابم پاره کردن دیگه رفتم جکوزی خیلی خیلی کمک بود دردامو آروم میکرد دو تا یکساعت ونیم از جکوزی استفاده کردم گفته بودم برام اپیدورال استفاده کنن