پارت آخر
بعد رفتن حس بی حسیمم دردام قابل تحمل بود بیشتر درد پریودی و سوزش جای لیزرو داشتم بعدم که شب ساعت ۹ اینا بود اومدن سوندو ازم خارج کردن و گفتن میتونین مایعات مصرف کنی بعد پاشی راه بری منم راه رفتم و دسشویی رفتم
و گفتن مشکلی نداری فردا تورو مرخص میکنن
پارت پنجم
بعد یه دفعه بخودم اومدم از زیر اون تنفس مصنوعی گفتم تموم نشد گف داره تموم میشه
خلاصه تموم که شد یه تختی اوردن دو تا مرد بودن منو از تخت اتاق عمل انتقال دادن به اون یکی تخت و بردنم اتاق ریکاوری 🥲
اونجا ۵ نفر اینا بودن مامانا یه ور نینی هامم یه ور
که من دربه در دنبال بچم میگشتم نمیدونستم کدومش واسه منه🫠 که یه دفعه دیدم پتوی یکیش واسه نینی منه گفتم حتما اونه ولی نمیتونستم صورتشو ببینم چون اونم هم تو تختای شیشه ای بودن تو هر تخت دو تا نینی بود
هعی به اون ماما میگفتم میشه نینیمو نشونم بدین 🥲
میگفتن صبر کن میاریم واسه شیردهی
خلاصه اونایی که قبل من بودن و حالشون خوب بودو بردن و خانما و نینی های جدیدی میاوردن که یکی از ماما ها نینیمو اورد گف این واسه تو ببین چه خوشگله 🥹
خیلی حس خوبی داش گذاش کنار سینم و سینمو داد دهنش بعد چن دیقه در اورد و منو بردن اتاق بستری جلو در اتاق عمل مامانمو خانوادمو دیدم که داشتن از نینی عکس میگرفتن و حال منو میپرسیدن خلاصه رفتیم اتاق بستری فقط همراهم که مامانم بود گذاشتن با من بیاد خلاصه یه بهیاری اومد شکممو فشار داد لباسای تنمو پاره کرد لباس جدید پوشوند و شیاف گذاشت پوشک بچه گذاشتو رف
پارت سوم
ساعت ۹ شد منو صدا زدن با ولیچر اومدن منو ببرن اتاق عمل داخل سالن اتاق عمل که شدم اون بهیار گف از ولیچر بلند شو بشین رو صندلی صدادت میزنن برو داخل اتاق منم پاهام یجوری میلزیدن که نگو با بلند شدن من یچیزی انگار در من ترکید همه شلوارم پر اب شد🥲🥲
من فک کردم سوندم از جاش در رفته و بی اخیار اردار کردم پرستارارو صدا زدم اومدن نگاه کردن گفتن سوند نیس کیسه ابت ترکیده همونجوری اب ازم خارج میشد همه جام خیس خیس بود پاهام یجوری میلزید دنیا بالای سرم میچرخید بعد دکترم یلحظه از اتاق اومد بیرون صداش زدم اونم اومد دید گف هر چی سریع تر برو تو اتاق سزارینتو شروع کنیم تو تو اولویتی خلاصه با ولیچر منو بردن اتاق
اتاقی که همه چیش سبزو ابی بود و سرد و سرد بود گفتن روی تخت برو و پاهاتو دراز کن و کمرتو به سمت پاهات خم کنو بشین
پارت دوم
خلاصه رفتم تو اتاق دراز کشیدم سرمو وصل کردن ازم خون گرفتن نوار قلب نینیو گرفتن و گف شلوارتو بکش پایین سوندو وصل کنم منم تو گهواره هعی میدیدم که از سوزش سوند میگفتن به پرستاره گفتم میشه اینو بعد بیحسی وصل کنینجواب نداد عصبی گف دراز بکش قبل من یه خانمی اونجا بود به اون سوند وصل نکرده بودن گفتم بمنم وصل نکنین که بازم عصبی نگام کردن گفتن دکتر اون اونجوری صلاح دیده دکتر تو گفته باید وصل بشه خلاصه وصل کردن یه سوزش خاصی وارد واژنم شد بعد منو بردن اتاق بستریم بعد اینکه دراز کشید خیلی سوزش داشتم انگار با سوزش داری به زور ادرار میکنی انگار ادرارتو به زور داره از واژن میکشه خلاصه من تو اون اتاق به تنهایی ۲ ساعت با دردو سوزش سوند دراز کشیده بودمو گریه میکردم التماسشون میکردم منو ببرن عمل کع گفتن امروز از شانست شلوع ترین روز بیمارستانه ۲۰ نفر قراره امروز سزارین شه هنوز تو باید دراز بکشی ساعت ۹ وقت سزارینته 😔گفتم حداقل سوندو جدا کنین گفتن نمیشه
نمیدونین چقدر حالم بد شد تا ۹ از یه طرف استرس از یه طرف سوزش سوند
پارت چهارم
بعد دکتر بی حسی اومد ۳ تا امپول زد برام که ااصلا درد نداشتن بعد پرده کشیدن جلو چشمام حس میکردم که داشتن بتادین میزدن رو شکمم ران هام
بعد .یه گرمی افتاد به بدنم از پاهام شروع شد تا زیر سینه هام
بعدش دیگه هیچیو حس نکردم اصلا حس نمیکردم دارن با شکمم چیکار میکنن
همش استرس و دلهره اینو داشتم بچمو در بیارن دکتر داشت باهام حرف میزد که اسمشو چی میذاری و فلان و...
بعد حس کردم انگار دستاشون زیر سینه هامم که یکی گف مبارکه نینیت بدنیا اومد 🥲
من گفتم پس چرا گریه نکرد که دگتر گف میکنه ولی یه صدایی مث خر خر میومد که یه دفعه صدای گریشو هم شنیدم گفتم بهم نشون بدین که گفتن نه امروز شلوغیم میبینی دیگه تو اتاق ریکاوری اینا نشونم ندادن و بردن منم شروع کردم به گریه کردن که یه دفعه نفسم رف فشارم و ضربانمم داش میوفتاد تنفس مصنوعی گذاشتن 😔
هعی یه حالتی مث خواب و بیداری بهم دس میداد بعضی چیزا به چشمم میومدن بعضی حرفای گذشته به گوشم میرسیدن
بیمارستانت دولتی بود؟
مبارک باشه عزیزم 😘🥰
مبارکت باشه عزیزم اسم نی نی تو چی گذاشتی😍
مرسی که کامل توضیح دادی برامون عزیزم❤
عزیزم بسلامتی انشالله همیشه تنش سالم و سلامت باشه♥️
مبارکه کدوم بیمارستان بودی
بیمارستان خصوصی بودی یا دولتی
عزیزم شما بیمارستان خصوصی بودی یا دولتی
عزیزممیشه بگین کدوم بیمارستان بودین؟
مبارکه عزیزم خوش قدم باشه براتون ❤️
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.