۱۰ پاسخ

عزیزم زایمان اولته؟ یعنی از ورزشه ک کیسه ابت پاره شده؟ درد هم داری چون کیسه ابت پارع شده؟

انشالله بسلامتی .زایمان راحت داشته باشی

الهی به سلامتی فارغ شی

سی و هشت هفته و چند روزی

افرین به این همه خونسرد بودنت چقد خوبه ک اینقد ارامش داری

عالیه که استراحت میکنی
حتما یچیز مقوی هم بخور

ایشالله زایمان راحتی داشته باشی واسه هممون هم دعا کن

انشالا بسلامتی نینی قشنگتو بغل بگیری😚

ان شاءالله زایمان راحتی داشته باشی بسلامتی

عزیزم بسلامتتتتی

سوال های مرتبط

مامان یاشار مامان یاشار ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
کسایی که میخان طبیعی بیارن نخونن🙂
پارت ۱
شب جمعه بود ۱۵ تیر ساعت ۱۰ رفتم پیاده روی تا ۱۲ امدم خونه یه حسی بهم میگفت تا فردا دردام شروع میشه تمام کارام رو کردم ساعت یک بود نشستم رو توپ جیم بال یکم ورزش کردم یهو کیسه آبم پاره شد زنگ زدم با زایشگاه گفتن پد بزار اگر یک ساعت بعد خیس شد بیا منم گذاشتمو همچنان خیس شد ساعت حدود دو ونیم بود رفتم زایشگاه بدون هیچ دردی چون کیسه آبم پاره شده بود با یک سانت بستریم کردن خیلی اصرار کردم که سوزن فشار بهم بزنن اما میگفتن سوزن فشار رو فقط روزا میزنن بهم آنتی بیوتیک وصل کردن گفتن وقتی کیسه آب پاره شد باشه تا دو ساعت بعد دردا شروع میشه صبح شد ساعت حدودا نه من تا اون موقعه یه درداری خفیف پریودی داشتم اما همون یک سانت بودم دکتر آمد بهم آمپول فشار زدن کم کم دردارم شدید شد خانوادم چون از شب رفته بودم تو زایشگاه در زایشگاه رو ول نمیکردن از طرفی خیلی نگران بودن منم تا ساعت ۱۲ ظهر دیگ تحمل دردام رو نداشتم و بلند بلند داد میزدم اما بلند میشدم ورزش میکردم راه میرفتم اینقدر دردام شدید شد که تحملش سخت بود بهم یه آمپولی زدن که دیگ من تو حال خودم نبودم و لرز شدید گرفته بودم تا ساعت ۷ شب درد کشیدم اما به زور ۲ سانت شده بودم
خانوادم هی میومدن دکترا رو تحدید میکردن که سزاریننش کنین اگر بلایی سرش آمد اینجا رو رو سرتون خراب میکنیم و ........
بقیش پارت دو میزارم
مامان آسنا و سورنا 💕 مامان آسنا و سورنا 💕 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعیم
با نشتی کیسه آب رفتم زایشگاه اونجا معاینه کردن گفتن دهانه رحم دو فینگر ۳۰درصد بازه باید بستری شی تا کار های پذیرش انجام داد همسرم ساعت ۱۱شب رفتم زایشگاه اتاق انتظار زایمان سریع بهم آمپول فشار زد و نیم ساعت بعد کیسه آبم پاره کردن یک ساعت نشده اومد دوباره معاینه کرد ۶سانت دهانه رحمم باز شد البته از ساعت ۱۱شب که رفتم اتاق انتظار مامام خیلی خوش اخلاق و مهربونم بود با اینکه برای زایشگاه اونجا بود مثل یه ماما خصوصی کمکم میکرد و ورزش های لگنی انجام میدادم به ۶سانت ک رسیدم دردم زیاد شد درخواست اپیدورال کردم گفت چون بی حسی هس و باید به کمر بزنی عوارض داره نزن اکسیژن بدون درد بهتر منم اوکی دادم همین ک اکسیژن زد اصلا نفهمیدم چی شد و دردام از بین رفت دو ساعت نگذشته بود ک یه لحظه متوجه شدم زیر بغلم گرفتن میبرن اتاق زایمان تا نشوندنم رو تخت مخصوص زایمان بچه اومد سریع زایمان کردم خدارو شکر زایمانم خیلی خوب بود زمانشم به سه ساعت نکشید درد هم داشتم ولی خیلی کم ولی
مامان حسنا مامان حسنا ۶ ماهگی
😍تجربه زایمان من 😍
سلام مامانا من دیروز ۱۳اردیبهشت سال ۱۴۰۳ساعت ۲:۲۰دقیقه دختر کوچولوم بدنیا اومد
قبل از هر چیزی بگم که فقط خودتون میتونید به خودتون کمک کنید با ورزش و پیاده روی که خیلی مهمه
من ساعت پنچ صبح وقتی بستری شدم دهانه رحمم دو سانت بود بدون هیچ دردی رفتم بعد از اینکه قرص فشار بهم دادن کیسه آبم پاره شد ساعت هشت کم کم دردام در حد پریودی شروع شد که قابل تحمل بود بعد از دو ساعت ماما معاینه کرد گفت داری میشی سه سانت بازم دیگ ساعت ده به بعد دردام زیاد شد که بلاخره با تکنیک تنفس ماساژ روغن که همراهم باهام بود تا ساعت یک تحمل کردم بعد ماما اومد گفت هنوز چهار سانت نشدی دیگ داشتم نا امید میشدم اخه خیلی درد داشتم بلند شدم با هر توانی که داشتم ورزش ،ماساژ،کیسه اب گرم خودمو اروم میکردم اما نمیشد که آخرش گفتم فقط بیاید بی حسی که از کمر کنید که اپیدوراله ماما اومد گفت یه نیم ساعت تحمل کن میایم که نیم ساعتتش شد یک و نیم ساعت دیگ از تحملم خارج شد وقتی اومد معاینه کرد گفت تو که داری زایمان میکنی دیگ نیاز نداری و دکترمو خبر کردن تا دکتر اومد دیگ با دو تا زور زدن بچم بدنیا اومد خودمم باورم نمیشد که یهو از چهار سانت رسیدم به ده سانت فقط یاری امام علی و حضرت زهرا و اهل بیتش بود که من تونستم راحت زایمان کنم ❤️😍
مامان فاطمه‌خانوم❤️ مامان فاطمه‌خانوم❤️ ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی

پارت۲
دیگه سریع وسایلمو برداشتم رفتیم بیمارستان توی آسانسور بیمارستان هم یه دفعه یه عالمه آب ازم ریخت و رفتم زایشگاه گفت کیسه آب پاره شده ولی هنوز ۲سانت بازی بخواب که ساعت ۷صبح آمپول فشار تزریق کنیم جون داشته باشی برای زایمان زور بزنی 😁
ساعت ۷صبح آمپول فشار تزریق شد ساعت ۹صبح تازه ۵سانت شدم با ورزش و ماساژهایی که ماماهمراهم میداد دردام یکم آروم میشد و بعد اینکه ۶سانت شدم آمپول پتدین که آرام بخش هست تزریق کردن و اینکه از اینجا به بعدش یکم سخت شد دردا شدید شد ساعت ۱ظهر ۱۰سانت فول شدم و رفتم توی اتاق زایمان که هرچی زور میزدم بچه نمیومد که ساعت ۱ونیم با وکیوم بچم بدنیا اومد و لحظه ای که دنیا اومد انقد توی کانال زایمان اذیت شده بود که نفس کم آورد و یه ربع اکسیژن گرفت ولی الحمدلله راضی بودم
هم از کادر بیمارستان آریا مشهد که عالی بودن هم از ماماهمراه عزیزم خانم علیزاده که با جون و دل از ۳سانت اومدن بالای سرم و تا لحظه آخر همراهم بودن