۸ پاسخ

عزیز دیگ شمایی ک سرکار میرید باید خیلی قوی باشید یا کلن بی خیال کار بشید

خیلی سخته خدا قدرت و توان بده بهت

خیلی سخته سر کاررفتن با بچه
بعد ازظهر که برمیگردی خسته ای و بچه هم توجه میخواد واقعا گناه داریم هم خودمون هم بچه ها

سلام منیزیم و قرص ب۱۲، بگیر سرپا نگه ت میداده، افرین خانم قوی ، کاش منم...

باید یه کمکی داشته باشی واسه کار خونه وقتی شاغل باشی کم میاری خیلی

منم اینطوریم

منی که آرزوی کار بیرون داشتم

اینطوری ک سختت میشه
حداقل بگو ناهار و شوهرت حاضر کنه جمع کنه
وگرنه از پا می‌افتی آخه

سوال های مرتبط

مامان Dena مامان Dena ۱۷ ماهگی
مامان مهدیار💙 مامان مهدیار💙 ۱۵ ماهگی
ای خداااا حالم از خودم بهم میخوره گوه تو این زندگی گوه
ما ۶ ماه رو عروسی گرفته بودیم شوهرم گفت بیا بچه دار شیم من احمق هم قبول کردم در حالیکه هیچیییی از بچه و بچه داری سرم نمیشد تو همون بارداری درسم رو خوندم ارشد قبول شدم دو روز تو هفته دو سه ساعت مرفتم دانشگاه به بچه شیر خشک میدادم دیگه سینم رو پس زد هنوز عذاب وجدان ولم نمیکنههههه دارم روانی میشم هر کس از هر طرف میرسه با حرفاش یه زخم میزنه الان هم معلمم باید برم سر کار که یک ساعت و نیم از خونمون فاصله داره روز اولی که رفتم سر کار بچم مریض شد و شدید سرماخورد هنوز هم مریضه کلی لاغر شده حالم از خودم بهم میخوره که چرا هیچ وقت به بچم نرسیدم چرا قبل بچه دار شدن آگاهیم رو نبردم بالا چرا اصلا فکر نکردم که آمادگی بچه دار شدن رو دارم یا نه چرا فکر نکردم چرااااا
اصلا مادرخوبی نبودم اصلا به بچم نرسیدم خوب بهش غذا ندادم سینم رو پس زد شیر خشکی شد به خاطر کار کوفتیم لعنت به من لعنت به زندگی من دوست ندارم زنده باشم خدااااا