۱۲۹- تجربه ختنه- ۶
تجربه روحی خودم (ادامه)
وقتی آوردنش باز بود و پانسمان و خون و قرمزی سر آلت مشخص بود. تمام دلم ریش شد نتونستم نگاه کنم و چشامو بستم و به خواهرم گفتم من نمیتونم اصلا و رفتم. ولی بعدش دیدم نمیشه، باید بالاسر بچه ام باشم. اومدم بالاسرش و تا الانم خودم همه کارش رو کردم. بیشتر نگران بیقراریش بودم و استرسم برای همون بود ولی خداروشکر اصلا بیقراری نکرد. حتی دیشب باهاش کامل خوابیدم. فقط هر ۴ ساعت استاشو میدادم.
مثه شب واکسن دوماهگیش سرمو چسبوندم به سرش و دستشو گذاشتم نزدیک چونه ام اون یکی دستم نزدیک پاهاش و خوابیدم گه هر وقت بیدار شد و تکون خورد منم بیدار بشم. دو بار بیشتر بیدار نشد که عوضش کردم و شیر خورد و خوابید. بیشترین نگرانیم جیش اولش بود که همونجا تو مطب کرد. چون جیش اول خیلی درد داره براشون. مخصوصا که نمیدونن و بی هوا هم جیش میکنن.
در کل مثه همه مراحل دیگه مادری، سخت نبود در حد تصوراتم، ولی آسونم نبود...اما قطعا بدون استرس راحت تر میگذره. بچم رو سپردم به حضرت زهرا و خودمو سپردم دست خدا. خیلی کمکم کرد این فکر.

۷ پاسخ

بچهاولم ختنه سنتی انجام دادیم با بیحسی بود ولی خیلی سریع اثربیحسی رفت وبچه ام کلی درد کشید وگریه کرد
اینجوری‌ک شما تعزیف کردین میشه بیهوشی وامکان نداره بچه بچه درد حس نکنه حین برش وبخیه واقعا عجیبه با ی داروی خواب و لیدوکایین چقدر بوده ک توکل تایم ختنه هیچ دردی حس نشه.احسنت ب اون دکتر

عزیطم اینجوری ک تعریف کردی من هم از ترسم‌گمترشد کاش نزدیک بودیم ب اون محل دکتر
ماکرجیم وهیچ دکتری سراغ ندارم برای ختنه پسرم واز روزیک متوجه شدپ بچم‌پسره بازم استرس تماج وجودمو گرفته وهنوز جراتش ندارم ک ببرم ختنه
۴۴ روزس بچه ام
وچون‌ماشتلله خیلی دست وپامیزنه میترسم دیگ‌میگم اذیت‌میشه حتی دمر میشه‌گاهی

منم پسرم فقط برای جیش اول گریه کرد
موقع ختنه هم دکتر اجازه داد خودم کنار تخت جراحی نشستم و نوازشش میکردم که حواسش پرت باشه و باهاش حرف میزدم و پستونک رو نگه داشته بودم براش چون پستونک نمیگیره
کل مراحل ختنه رو هم از نزدیک دیدم 🫠🫠🫠
فقط اونجا که با قیچی اضافه پوست رو برید و خون اومد خیلی دلخراش بود

اصلا بیقراری نکرد بر خلاف تصورم و فقط برای جیش اول یکم گریه و جیغ کشید بچم 😢
و خداروشکر زود گذشت و تموم شد، روز هفتمش هم حلقه افتاد و راحت

خداروشکر گلم ببخشید ب چ روشی ختنه انجام دادین.راضی بودین؟بچه خیلی گریه میکنه؟

افرین منم واقعا میترسم

بسلامتی ببخشید وسیله خاصی نیاز نداره ؟؟ لباس خاصی بعدش باید شلوار بپوشیم منم شنبه میخام ختنه کنم پسرمو

خداروشکر عزیزم

سوال های مرتبط

مامان دردونه مامان دردونه ۴ ماهگی
۱۲۰، واکسن دوماهگی (۵)
آخرین نکات
زیاد شنیده بودم که واکسن دوماهگی سخته، ولی سخت نبود. فقط چون بار اول یود تنش روحی بزرگی بود برام. از قبلش استرس داشتم. در حدی که وقتی رسیدم خونه بدنم حالت کوفتگی داشت. بعدشم با اینکه چیزی نبود و اتفاقی نیفتاده بود‌ استرس داشتم ولی به خودم گفتم اگه بچه سومت بود یا واکسن چهارمش بود چجوری رفتار میکردی؟ قطعا خیلی معمولی. به این که فکر کردم دیگه کلا ریلکس شدم! فقط حواسم به کنترل تبش بود. همین.
سختی واکسن دوماهگی به همینه که بار اول هست و اون لحظه تزریق واکسن که یه دفعه گریه میکنه و خیلی دردش میاد برای من سخت بود. اولین بار بود اینجوری گریه اش رو میدیدم، بعدش هم بعض کرد و لبهاشو ورمیچید اولین بار بود بغضشو میدیدم😢 وقتی تو بغلم بود ناله های کوچولو میکرد، اولین بار بود ناله اش رو میشنیدم. دلم خیلی به درد اومد براش ولی همه شون موقتی بودن و به هر حال برای هرچیزی یه اولین باری هست.
ایشالا برای شما هم آسون باشه. در حد معمول استرس داشته باشین واقعا سخت نیست که بخواین خودتونو اذیت کنین بابتش😉
مامان دردونه مامان دردونه ۴ ماهگی
۱۲۷- تجربه ختنه- ۴
روندش چطور بود؟
یه معاینه اولیه داره ولی هدف جلسه بیشتر آموزش مراقبت های بعد ختنه بود و معاینه خاصی نداشت ولی خوب بدون اون جلسه نوبت ختنه نمیدن.
روز ختنه هم پک ختنه رو از داروخونه گرفتیم. رفتیم مطب، دردونه وزن شد، بهش داروی خواب آور دادن توی بغل خودم. داروش به شدت تلخ بود و عوق میزد و یکم گریه افتاد ولی تو بغلم خوابید. (این برای خودمم خوب بود آروم شدم)یه پماد لیدوکایین زدن به پایین آلت که تزریق آمپول بی حسی درد نداشته باشه براش.
بعد دستیارش اومد پسرمو گرفت، شیشه شیر و پستونکشم ازم گرفت. گفت موقع تزریق آمپول گریه میکنن و با پستونک یا شیشه آرومشون میکنن. حدودا ربع ساعت بعد آوردنش بیرون و خواب بود. پانسمانش رو چک کردن، همون جا تو خواب اولین جیشش رو کرد و اصلا نفهمید (قبلش خوب شیر خورده بود)، پوشکش کردم. گفتن باید صبر کنی بیدار بشه و بهش شیر بدی تا بتونی بری. چند دقیقه بعدش بیدار شد. منشی هم یه بار دیگه جزییات مراقبت ها رو مرور کرد و رفتیم (استا هر ۴ ساعا، اتتی بیوتیک هر شب، پماد هر بار تعویض)
مامان دردونه مامان دردونه ۴ ماهگی
۱۲۸- تجربه ختنه- ۵
تجربه روحی خودم
من که از روز اولی که فهمیدم پسره خیلی استرس اینو داشتم.
وقتی هم به دنیا اومد و مخصوصا سر زردی اذیت شد، اصلا دلم‌نمیخواست درد کشیدنشو ببینم و این استرسم رو صد چندان کرد و حتی میخواستم کلا انجامش ندم ولی خوب این تصمیمات رو با همسرم میگیریم و با هم سر انجام ندادنش نتونستیم توافق کنیم.
من قبلش خیلی استرس داشتم ولی سعی میکردم بی خیال باشم و به روی خودم نیارم. ولی بدن آدم اینطوری نیست. دردونه از نه روز قبلش یبوست گرفت و اصلا پی پی نکرد و حتی بردمش دکتر گفت شقاق گرفته و نمیتونست مثه قبل پی پی کنه مگه با دستکاری یا شیاف. کاشف به عمل اومد که بچه هیچ عیبی نداره، فقط به خاطر استرس من و شیری که با استرس بهش دادم اینجوری شده. الان بدون دارو اوکیه.
شب قبلشم واقعا استرس داشتم. مخصوصا که همسرم نبود و خودم تنها بودم و باید بدون اون میبردمش. ولی به خودم اجازه گریه ندادم. گفتم که باید قوی باشم و حتی تو مطب هم حق ندارم گریه کنم. کسی بابت ضعیف بودن بهت مدال افتخار نمیده جز اینکه همه بگن چقدر کم دل و حساسی.
واقعا هم خودمو کنترل کردم. توی مطب که رفتیم تصورم این بود همه قوی و محکم نشستن و من یه دفعه میزنم زبر گریه ولی کاملا برعکس شد😅 من خودمو سفت گرفته بودم ولی بقیه مامان ها گریه میکردن. فک کن من اونا رو دلداری میدادم!
بعدی...