۳ پاسخ

انشااله خدا یه بچه شیطون قسمتت کنه

ببین من چنسال بچه دارنشدم ارزوی بچه رو داشتم بعد۱۳،، ۱۴سال خدا بهم یه دخترخوشگل داد هرچه نظرولطف خداوند باشه

خدابزرگه نگران نباش

سوال های مرتبط

مامان نی نی کوچولو مامان نی نی کوچولو ۱۵ ماهگی
سلام . بچه ام نه و ماه و دو روز داره . دیشب حالش خیلی بد شد ، سرفه داشت و گرفتگی شدید صدا . خلط گلو داشت . دیشب بدترین شب عمرم بود . به حدی گریه کردم که از شدت گریه بی حال شدم . مادرم و همسرم کمک کردن . اما من نمی تونستم خودم رو کنترل کنم و جلوی گریه خودمو بگیرم . از سایت دکتر دکتر برای امروز صبح وقت گرفتم . رفتیم درب مطب در هوای بارونی و سرد . ماشین خودمون باتری اش خراب شده بود و مجبور شدیم با کلی استرس اسنپ بگیریم . بعد رسیدیم درب مطب دیدیم بسته است ، زنگ زدیم به منشی تو خواب بود با صدای خواب آلود گفت امروز مطب بسته است ! میخواستم بگم مرض دارین تو سایت دکتر دکتر نوبت دادین ! خودمو کنترل کردم با زبون خوش اما جدی بهش اعتراض کردم . بعدش به همسرم گفتم بره اطراف رو بگرده شاید مطب دکتر دیگه ای باز بود . نشستیم تو راهرو سرد با بچه کوچیک ، خدا کمک کرد که دکتر اومد ، گفت خواستم یه وسیله ای بردارم به منشی گفتم به کسی وقت نده ، گفتیم ما اینترنتی نوبت گرفتیم ، قبول کرد رفتیم تو مطب و بچه رو معاینه کرد ، گفت دچار عفونت شده و باید دارو بخوره اگه خوب نشد مجبور میشیم بستری کنیم بیمارستان ، دعا کنید لطفا با مصرف دارو ها خوب بشه ، از لحاظ روحی و جسمی داغون هستم خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی ناراحت هستم . به خدا پناه میبرم
مامان رستا مامان رستا ۱۰ ماهگی
خوب بقیه ماجرای معجزه
پسرم بعد دوماه از بیمارستان با ی شلنگ داخل شکمش مرخص شد ، خیلی سخت بود حموم بردنش ، لباس پوشیدنش مای بیبی کردنش هر بار که عوضش میکردم یا شیرش میدادم می‌بردم اتاق تا کسی نبینتش تا با چشم ترحم نگاهش نکنن ولی خودم زار میزدم ، همیشه مامانم پیشم بود چون بیشتر وقتا اون بهش میرسید الهی بمیرم با چشم دیدم که مامانمو بابام کمرشون خم شد دیدم شوهرم ۱۰ سال پیر شد ولی دیگه پیششون گریه نمیکردم بیشتر سعی می‌کردم به شوهرم امیدواری بدم چون وقتی عصبی میشد کفر میگفت منم اصلا نمیخواستم جواب کفر گفتنشو بچم بده ،
ی روز که مامانم رفته بود خونشون همسرم خونه نبود مجبور شدم بشورمش تا وقتی گذاشتم که مای بیبی کنم با پاهش شلنگ رو کشید شلنگ از شکمش دراومد خیلی ترسیدم سریع زنگ زدم به شوهرم ساعت ۱۰ شب سریع رسوندیم بیمارستان از ی طرف زنگ زدم به جراحش گفت بیارین خودم با بیمارستان هماهنگ میکنم وقتی رسیدیم بازم رزیدنت احمق اومد بالا سرش گفتم دکترش باید بیاد گفتن اون نمیاد به ما گفته انجام بدیم زنگ زدم به دکتر دکترش گفت بهترین دانشجومو ف
رستادم خیالت راحت ، رزیدنت احمق نبردش اتاق عمل همون شلنگ رو دوباره جازد چون مثل سوند بود هر چی گفتم حداقل شلنگشو عوض کن گفت نه همین خوبه ، ما اومدیم خونه بعد دوروز دیدم تب کرده اول فکر کردیم برای دندونشه دیدم دور شلنگ مایع سبز رنگ میاد بیرون دوباره بردیمش بیمارستان دکترش گفت با دارو خوب میشه دوباره برگشتیم توهمون بیست روزی که آورده بودیم خونه میبردمش گفتار درمانی دکتر گفتار درمان گفت تا ۷۰ جلسه شاید نتیجه بگیری بتونه با دهنش شیر بخوره ولی من نا امید نبودم، هر کاری که دکتر تو مطب میکرد من هر دو ساعت تو خونه انجام می‌دادم
مامان آریا مامان آریا ۱۴ ماهگی
مامانایی که به روش حلقه ختنه کردید بیاید
دیروز آریا رو برای چکابش بردم دکتر، دم رفتن گفتم بذار بگم دودولش رو چک کنه چون گاهی یه قسمتش سرخ میشد چک کردن همانا و دغدغه جدید به دغدغه هام اضافه شدن همان!بله دکتر گفتن چسبندگی داره حالا این چسبندگی چیه و چرا اینطوری شده به زبون ساده پوستش به سر آلتش چسبیده گفتم دکتر من تا دوماه بعد ختنه شدنش با وازلین چرب میکردم آخه چرا؟ فرمودن تو سن کم نباید ختنه بشه به خاطر پوشک معمولا چسبندگی ایجاد میشه حالا اینکه روش ختنه تاثیر داره یا نه رو نپرسیدم اما فکر کنم تاثیر داره خلاصه کنم پماد چشمی نوشت و گفت یه مدت چرب کن تا پوستش بره عقب اومدم خونه و تا الان سه بار چرب کردم و بار سوم بعد چرب کردن پوستو کشیدم عقب چشمتون روز بد نبینه بچه چنان جیغی زد و بعد چنان به گریه افتاد که از ختنه کردن پشیمون شدم اما خب خداروشکر انگاری مشکل تا حدودی برطرف شده و میخوام گاهی با وازلین چرب کنم که بازم این مشکل پیش نیاد گفتم بگم شما هم حواستون باشه