پارت ۲:
خلاصه پذیرفتم که باید طبیعی زایمان کنم
اینم بگم که من طول سرویکسم تو بارداری کم بود ۲۵ بود
پساری داشتم تا ۳۷ هفته دراوردمش
روزی ۲تا شیاف
آمپول پروژسترون
آمپول ریه و....
فکر میکردم زایمان زودرس دارم ولی نداشتم خداروشکر
احتمال اینکه دهانه رحمم سخت باز شه بود احتمال سز اورژانسی بود خلاصه احتمال هرچیزی بود
از ۳۸ هفته فعالیت هامو شروع کردم
پیاده روی های طولانی و مداوم روزی ۲ ساعت یا نهایت ۱ ساعت طوری که میرسیدم خونه خیسس بودم از عرق و درد پریودی خفیف میگرفتم
ورزش اسکات
بشین پاشو زیر دوش
۳۹ هفته و ۲ روز بودم یه روز جمعه بعد از رابطه بدون جلوگیری و دوش
درد پریودی گرفتم اینبار شدید تر ... کمر درد هم همراهش بود
میگرفت و ول میکرد
گفتم تا غروب صبر کنم بعد میریم زایشگاه
غروب دیدم قطع نشد رفتیم زایشگاه اومد معاینه کنه اینقد جیغ و داد کردم نشد
نمیتونستم شل کنم دست خودم نبود
آخه واژینیسموسم
اینم هیچ دلیل علمی واسه سزارین نبود خلاصه یه ان اس تی گرفت گفت برو خونه نمیزاری معاینه کنم گفتم توروخدا یکاری کنید من درد دارم میترسم برم خونه شدید تر شه اصلا محل نداد گفت وقتی نمیزاری همون بهتر بچت خفه شه
هیچوقت نمی بخشمش اون ماما رو .... تو اوج درد و استرس اینجوری بهم گفت اینقد گریه کردم که‌نگو
اومدم خونه دیدم دردام کم شد هیچ علائمی نداشتم دیگه
فرداش رفتم پیش دکترم با هزار زور و زحمت معاینم کرد گفت یک سانتی
ولی پدر هرچی ماماعه درمیاری واسه زایمانت
گفتم چیکار کنم گفت ۲۷ شهریور شیفتمه بیا سزارینت میکنم
منم ۳ روز داشتم تا ۲۷ ام گفتم خداکنه دردم نگیره
بقیش پارت بعدی

چه مامای بی شرفی بوده

بقیشو بگو 😁😁😁😁سریع

لایک کن بقیه شو بخونم

وایییی چه قدر قشنگ، چه حس خوبیه انگشتت رو گرفته

وای خدا یعنی منم عین توام میمیرم از معاینه و ترسش اما میبینم تو تونسی طبیعی زایمان کردی خداکمکت کرده منم انگیزه میگیرم🥲

مبارکه عزیزم نامدار باشه الهی