۴ پاسخ

خیلی ببخشید مگه بچت تحفه اس
اون شوهر طفلی چه گناهی کرده
۲م واسه یه سرماخوردگی و دل نگرانی های بیخود
این مادری نیست استرس اضافه است

عزیزم منم همینم..اصلا خود درمانی نمیکنم.
واینکه استرس باید یاد بگیریم قوی تر باشیم.
ما ک دکتر میبریم و رعایت ها مون انجام میدیم پس استرس چی،،
البتع میگم بدتر تو استرسی ام
داروهاش بده ب عوارض فکر نکن
چون پارسال منم مثل تو ب عوارض فکر میکردم مطمعن باش فایده شون بیشتر از عوارض..اسپری ها خوبه استفاده کن

عزیزم سعی کن ریلکس تر باشی بالاخره همه مریض میشن بزرگ و کوچیک نداره ، مهمه که بچه ها مطمئن باشن ی کوه دارن که بهش تکیه کنن اگر ببینن ما حالمون خوب نیست اذیت میشن ،انشالله بچت زودی خوب بشه و در پناه خدا باشید 🥰

عزیییزم...خدا نگهت داره...منم مثه تو ...خوابم نمیبره .فردا جشن ورود به مدرسشه ...نگرانیو استرس دارم که میخواد دیگه هرروزز بره بیرون خونه ....تا سالها ....چرا ۲ملیون هزینه شد اخه؟

سوال های مرتبط

مامان 😘Elsa😘 مامان 😘Elsa😘 ۵ سالگی
یه سوال دیگه هم داشتم💓خوشحال میشم جواب بدید یا نظرتونو بگید



میگم ۳ساله ک میرم دکتر و چند تا دکتر عوض کردم (بچه دوم )
قبلا دکترا میگفتن ک تخمدان هات ضعیفه و فلان ولی همین چند ماه پیش رفتم گفتن سالم سالمی هیچ مشکلی نداری



این فکر ک نکنه بچم فقط همین یکی باشه آزارم میده خیلیییییی نگرانم
هم گاهی خودم دلداری میدم ک درسم تموم شه شاید خدا بهم بچه داد

ولی فک میکنم دارم خودمو فریب میدم
و اینکه تا السا نی نی یکی رو ببینه یا بازار جایی میگه مامان نی نی ما کی بدنیا میاد یا لباس کوچیک ببینه مجبورم می‌کنه بخرم میاد میزاره تو کمدش میگه اینا مال نی نی هستن
ووقتی من تا پریود بشم ناامید تر میشم 😔
میگم شاید به خاطر اینکه برای السا مادری نکردم چون وقتی بدنیا اومد اکثرا پیش مامانم بودو می‌گفت تو نمیتونی وفلان ومیاوردش دانشگاه تا بهش شیر بدم خیلیییی دوران سختی بودو خیلی چیزای دیگه ک همه رو بگم شب میشه😅
الان دوساله ک اینجایم همه محبت ها و کارای ک یک مادر برابچش می‌کنه رو برا السا انجام دادم ک شاید خدا منو ببخشه 🥺😔
مامان پسرم مامان پسرم ۵ سالگی
سلام خانوما وقت بخیر
نزدیک بیست روزه پدرم فوت شده وقتایی که بیمارستان بود بابام نه پسرمو بردم بیبینه نه مراسم سر خاک نه مراسم ختم هیچ کدوم پسرمو نیاوردم حتی کنار این بچه گریه هم نمیکنم چون دل بچه ها نازکه نمی‌خوام بیبینه غصه بکنه اما تقریبا از وقتی پدرم فوت شده من بچم خواب راحت نداره اول وقتی می‌خوابیم بخوابیم میچسبه بهم پاهاشو میندازه رو شکمم هر چقدر میگم اونطرف برو بخواب دست تو دست هم بدیم اهمیت نمیده بعدش وقتی خوابید این بچه تا صبح سه چهار بار بیدار میشه تو یکیش نق میرنه تو یکیش گریه می‌کنه تو یکیش حرف میزنه حتی خواب آلو لحاف و تشک رو هم میندازه اینور اونور بعداً بالشت رو پیدا نمیکنه گریه می‌کنه یعنی نمی‌دونم این بچه چرا اینطوری می‌کنه چشه منظورم از گفتن نبردنش تو مراسم پدرم این بود که هیچ کدوم رو ندیده بگم بچه ترسیده هیج جا نبردمش
اصلا عصر میشه میگم واییی شب میخواد بشه تا صبح قراره کم کم چند باری بپریم رو هوا از همسایه ها هم شرمنده شدم تا آروم بشه طول می‌کشه بگین چیکار کنم