۱۰ پاسخ

چقدر بیشعوره بگی هم نمی فهمه

ای کاش مادرم زنده بود.من.افتخار میکردم که مادرم دخترم ببوس
می‌کرد.ای.کاش😭

آفرین بهترین کارو میکنه
من مادرم‌چند دفعه بوس کرد دخترم مریض شد
نزاشتم دیگه
حالا مادرم هر دفعه تیکه میندازه

من الان تقریبا ۶ ماهی بیشتره که اجازه نمیدم هیچ کس جز من و باباش صورتش رو ببوسن به خودش هم یاد دادم هر کس هم که اطلاع نداره از این موضوع تا بیاد سمتش خودش دستش رو دراز میکنه دست میده یا میگه دستم و ببوسید مادرشوهرت احتمالا میدونه تو ناراحت میشی قصدش اینه لجت و در بیاره مال منم اوایل رعایت نکردن یه بار با دست غذا گذاشت دهن بچم فرداش مریض شد ما هم این رو کردیم بهانه و گفتیم باعث مربضیش شدی چند باری هم ادامه داد ولی من بخ پدرسوهرم پیغام دادم و اخطار دادم دیگه نکرد )شما هم به یکی از خانوادش بگین این موضوع رو

ببخشید ولی من به این حرفشون که میگه *مگه دست توعه*خیلی خندیدم...‌‌ته بی درکی بود

بگو مادر جان لطفا بوسش نکنین دوست نداره باید احترام بزارین به خواسته بچه چون مربوط به بدن خودشه
اگه شوهرت بگه که خیلی بهتره

مرسی.دوستان.خدارفتگان شماراهم رحمت کنه

دختر منم اینجوری اصلا از بوس خوشش نمیاد ما خودمون از موهاش می‌بوسیم
برای من مامانم میگه باید بذار بوس کنم داداشم بزور میبوسه میگن تو یاد دادی بچه رو به کسی بوس نده🙄😞

با پسرت صحبت کن بگو مامان بزرگت از رو دوست داشتنشه که میبوسدت ‌...

توبگی هم متوجه نمیشه داره حق مادربزرگیشوادامیکنه

سوال های مرتبط

مامان گل پسر مامان گل پسر ۴ سالگی
میش کمکم کنید؟
من و جاریم تو ی حیاط مشترک زندگی میکنیم اون دوتا بچه ۱۲ سال و ۷ ساله داره بالا میش من ی پسر ۳/۵ ساله .....ما پایین زندگی میکنیم بعد بچه ها از عمد میان تو پایین سرو صدا میکنن پسرمنم ب هوای اونها می‌ره دنبالشان بازی کنه بارها زدنش اذیتش کردن من ب پسرم میگم با اونها بازی نکنه چون اونا از این بزرگترین ولی پسرم قبول نمیکنه پسرم ازم اجازه نمیگیره می‌ره از پله ها بالا و بار دیدم خواستم هلش بدن و ومن داد زدم و بدتر لج میکنن وقتی بهشون میگم ...امروزم کن گفتم دارن تو حیاط بازی میکنن یهو رفتم دیدم پسرمو از کوچه هم بیرون بردن و بردن جاده اصلی ک ماشین داره میاد می‌ره از اونجا هم میخاستم ببرنش سرکار پدرشون و...منم پسرمو آوردم خونه تو راه پیش بچه ها کلی فش ب من داده منم آوردم تو خونه زدمش از صورتش سیلی پس گردنش کشیده از کونش و...خلاصه کلی گریه کردیم هم اون هم من بارها بهش میگم از من اجازه بگیر حرف گوش نمیده من خیلی بهش محبت میکنم باهاش تو خونه بازی میکنم وقت میزارم ولی امروز دیگ عصبانی شدم زدمش ...دختر جاریمو صدا کردم میگم چرا بدون اجازه من برایش میگ ب من چه خودش اومده ...با مامانم ک قطع ارتباطیم ....اونقدر بچه های تخم سگی ان نمی‌دونید بخدا ی دایی ۱۵ ،۱۶ ساله دارن تو مدرسه کاندوم ب بچه های دیگ میفروشه اینها هم دقیقا عین اون بد ذات....من الان با این شرایط خاک تو سریم چیکار کنم؟