پارسال، همچین شبی این ساعتا استرس خیلی زیادی داشتم🙈
قصه از اونجایی شروع شد که من و بابایی تصمیم گرفتیم زینب جان و از تنهایی دربیاریم و این بار هم خدای مهربون بازم لطفشو شامل حالمون کرد و یه فرشته کوچولوی دیگه به ما امانت داد😇 بله زینب جان داداش دار شد😍
دوران بارداری مامان این دفعه برخلاف بارداری اول که نفهمید چجوری گذشت، خیییلی چالش های جدید داشت!🙈
از هماتوم تو هفته های اول تا وضعیت های ریسک تو ۳۱ هفته و دستور بستری و دستور ختم بارداری و....🙈 اما از اونجایی که تا خدا نخواد برگی از درخت نمیفته، مامانت دو هفته بیمارستان بستری شد و استراحت مطططلق تااااا ۳۷ هفته و نیم!🙈
هرچند تو این مدت هم چالش های زیادی بود، کم شدن آب دور جنین و تزریق انسولین بخاطر دیابت بارداری و روزی دو سه بار ان اس تی و سونوگرافی و استرس و استرس واسترس....
اما در نهایت،با صبوری که خدا فقط تو وجود یک مادر قرار میده،تا جایی که در توانم بود تو رو با بند بند وجودم نگهداشتم🥺🥲
جانِ مادر😍❤️
حالا که یک سال از اون روزها میگذره برخلاف همه استرس هایی که کشیدم وقتی خاطراتم رو مرور میکنم دلم میخواد هزاربار دیگه برگردم به اون روزها و دوباره تو توی وجودم باشی 🥺 دلم برای تکون خوردنات برای لگد زدنات برای سکسکه زدنت توی شکمم تنگ شده🥲🙈
میوه ی دلم تولدت هزاران بار مبارک❤️
الهی سرباز امام زمانت باشی پسر شجاع و غیور من🙈
الهی عاقبتت ختم بخیر بشه پسر عزیزم💝🥰😘

تصویر
۱۹ پاسخ

عزیزم،ان شاءالله که صاحب اسمش نگهدارش باشه💗

سلام گلم الهی نازدونه ات ایمانش قوی و سلامتیش فراوان و عمرش طولانی باشه ان شالله😍دعای خداوند مهربون و امام زمان جان همراهش ان شالله😍

تولدش پرتکرار❤
الهی تمام دعاهات در حقش به بهترین نحو براورده بشه🫂

تولدش مبارک باشه ان شاءالله در پناه امام حسین علیه السلام باشن زیر سایه پدر و مادر بزرگ بشه بچه هات عزیزم

به به
چ اسم قشنگی
حسین😍😍😍
باابهت ترین و باصلابت ترین اسمه😍😍😍

خداحفظشون کنه برات،ان شاءالله درراه اهل بیت قدم بردارن ان شاءالله عاقبت بخیربشن
مبارک باشه😘

عزیزم چقد از ته دل بود حرفات تولدش مبارک باشه انشالله زیر سایه امام باشه

چه دکور زیبایی
تولدشون مبارک باشه زیز پرچم ارباب بزرگ شه

ولی واقعا لابه لایه تمام پیام های منفی گهواره ، همچین پیام هایی حال آدمو خوب می‌کنه 😍😍😍

آخی....چقدر اذیت شدی...
انشاالله دانشگاه رفتنشون و عروسی دامادیشون رو ببینی عزیزم😍

من غش من ضعف، ان شاءالله حسینی و یار آقا🤤🥰😁

عزیزم
خدا حفظشون کنه براتون
قشنگ‌نوشتی😍

خدانگهدارش باشه وهمیشه تندرست باشه

تولدش مبارک باشه💞💞

تولدش مبارک با آرزوی بهترین ها

چه قشنگ🥺

خیلییییی زیبااا بود🥲🥹🩷

ای جان عزیزم تولدش هزاربار مبارک باشه❤️❤️❤️❤️❤️
تولد پسر من دوماه دیگس تقریبا ۵۸ روز دیگه 😍😍😍

ای جانم🥹😍مبارک باشه وجود گل پسر براتون❤️🫂

تولدش مبارک دختر منم مثل امشب دنیا اومد

سوال های مرتبط

مامان 𝕾𝖍𝖆𝖍𝖆𝖓 مامان 𝕾𝖍𝖆𝖍𝖆𝖓 ۱ سالگی
روزی که متوجه شدم قراره هفته ی اول اردیبهشت بدنیا بیای دغدغه ام شده بود اینکه طُ ۲ اردیبهشت بدنیا بیای اما از جایی که وضعیت جسمانیم طوری بود که باید بیمارستان دولتی رو انتخاب کنم یه چیز محال بود😊
حالا خواست خدا 😍 همون شب فشارم بالا بره و شب عید ساعت ۱۲ شب بدنیا بیای به تاریخ ۲/۲/۲ ساعت ۰۰:۰۰❤️
جان من عمر من ❤️
اومدنت تلنگری برای من بود
منی که قدر لحظات رو نمیدونستم ، اگر شب ناخودآگاه از خواب بیدار میشدم تا یک هفته میگرنم عود میکرد، منی که تنوع غذایی بالایی داشت، منی که خواه یا ناخواه هر روز برای کلاس ترنم باید کل روز رو بیرون از خونه سپری میکردم و یک ثانیه ترنم رو به حال خودش رها نمی‌کرد صبح با سلام و صلوات ترنم رو بیدار میکردم و صورتشو با گلاب میشستم ، منی که در خودش گم شده بود و قدر تمام نعمت های که روزمره براش تکرار میشد رو نمی‌دونست

اما حضور طُ باعث شد باز به خودم افتخار کنم که چقدر میتونه قوی و صبور باشم
میتونم بخاطر وجود طُ ۹ ماه تمام فقط دو نوع غذا بخورم که نکنه خدای ناکرده آلرژی تو عود کنه
عشق تو باعث شد شبا تا صبح بیدار باشم تا رفلاکست اذیتت نکنه بدون اینکه صبح خبری از میگرن باشه
چقدر مبارک بود حضورت برای ترنمی که هر ثانیه اش در کنار من بود اما الان مثل یه مادر از طُ پرستاری میکنه
حضورت چقدر یمن و برکت داشت🌿
با تمام سختی های که شاید فقط خانواده ام که لحظه به لحظه ی اون رو در کنار بودم باهام گریه کردند ،خندیدن، شکر کردن و......گذشت
شاید قبل از این میگفتم معجزه هست اما نه برای من ....اما بزرگترین معجزه رو من با دلی شکسته از خدا دیدم و هر ثانیه بابتش خدا روشکر میکنم و ناخودآگاه تمام صورتم خیس میشه
چقدر مورد عنایتش قرار گرفتم😔
مامان جانا مامان جانا ۱۴ ماهگی
پارسال همچین شبی از ذوق و استرس اینکه فردا صبح می‌خوام برم بیمارستان و نوع زایمانم هنوز معلوم نبود اصلا نخوابیدم🥹🥹
توی ۴۱ هفته و ۶ روز بودم،سزارین انتخابی ممنوع کرده بودن و میگفتن فقط طبیعی،صبح بلند شدیم رفتیم بیمارستان،ازم ان اس تی گرفتن و دیدن خوب نیست،به دکترم خبر دادن و دکترمم دستور بستری داد و گفت اتاق عمل و آماده کنید تا من بیام،وقتی بهم گفت دکترت گفته باید سزارین بشی رو ابرا بودم🥹🥹
مامانم و که دیگه نذیدم،فقط با اصرار یه دقیقه شوهرم و دیدم و شوهرم رفت کارای بسازیم و انجام داد،ساعت ۱:۴۵ دقیقه ظهر دکترم اومد،تا بردنم اتاق عمل و کارام و کردن،ساعت ۲:۲۲ دقیقه دختر کوچولوم و بدنیا آوردن و صدای گریش بلند شد و تمام استرس های من خوابید🫠🫠
پارسال چقدر استرس کشیدم همچین شبی و الان دخترم ۱ ساله شد و من فقط دارم حسرت میخورم که چقدر زود گذشت این ۱ سال🥹🥹🥹با اینکه خیلی خیلی لذت بردم از همه لحظاتش ولی دلم تنگ روزای اول بدنیا اومدنش،دلم تنگ روزایی که اومدیم خونه و از صبح تا شب خودمون ۲ نفر تنها بودیم و من فقط می‌شستم نگاش میکردم و لذت می‌بردم♥️با اینکه خیلی سختی کشیدم،کولیک،حساسیت به پروتئین گاوی و رفلاکس پنهان که هنوز داره و من هنوز خودم مراعات میکنم و غذای خودشم مراعات میکنم ولی دیگه دخترم ۱ ساله شد و من از اون روزا فقط عکس‌اش و دارم و خاطره هاش و😍
تولد دخترم مبارکم باشه🎉🎉🎉🎉🎂🎂🎂
۱۴۰۲/۰۶/۱۲
#تولد
#جانا_خوشگله