خدارو هزاران بار شکرگزارم بخاطر دوقلوهام فردا تولدشونه ومن خداروشکر میکنم که فرشتهای کوچولویی بهم داده هرچند تا هفته ی دهم نمی‌دونستم دوقلو باردارمو وقتی متوجه شدم دوقلوهه ناشکری زیادی کردم اما الان خوشحال ترینم پارسال همین موقع آخرین شب بارداریم بیمارستان بستری بودم بخاطر وضعیت بچها ۲۵اردیبهشت دکترم ختم بارداری دادو‌من بستری شدم ۲۷اردیبهشت هم کوچولوها بدنیا اومدن ساعت ۱۳.۲۰قل اول ساعت ۱۳.۲۲قل دوم چقدر زمان زودگذره....

۲۰ پاسخ

تولد گل پسرات مبارک گلم همیشه شاد و لبشون خندون خدا بهشون سلامتی طول عمر بده و همیشه تو زندگی شون موفق بشن و سربلند خدا هیچ وقت سایه تون رو از بالاسر بچه هات کم نکنه

سلام تولدشون کلی مبارک انشاالله عاقبت بخیر بشن

مبارکه.بسلامتی ایشالا خیرشونو ببینی.قشنگ یکماه کوچیکتر پسر منن😍😍

عزیزم بچه هاتو ببینم

عزیزممم تولدشون مبارک خداروشکر که داریشون خدا برات حفظشون کنه. اره منم یادمه چقد ناراحت بودی... خدا صلاحمونو بهتر از خودمون میدونه همیشه باید شاکر بود

تولد دوقلو هات مبارک باشه گلم

ای جانم عزیزم تولدشون مبارک😘😘😍😍😍❤️❤️🧿🧿🧿

مبارک باشه عزیزم خدا حفظشون کنه براتون 💞💞💞💞چند هفته بودی

مبارکشون باشه

تولدشون مبارک عزیزم🌻

عزیزم فردا تولد دوقلوهای منم هست میشه دوسالشون چ جالب☺️☺️تولدشون مبارک باشه

مبارک باشه عزیزم 😍😍خیرشون رو ببینی

ای جونه دلم تولد جوجه های خوشگل نازت پرتکرار گلم اشالله زیر سایه پدر و مادر بزرگ بشن و همیشه شاد موفقیتاشون باشی عزیزه دلم

خداحفظشون کنه انشاالله بچه های خوبی باشن واست تولدشونم مبارک باشه زیرسایه ی پدرومادرشون بزرگ بشن😊😊🌹

چقدر قشنگ من به تو افتخار میکنم که دوتا بچه رو همزمان مدیریت میکنی انشالله خدا بهت توانایی مضاعف بده خیلی سخته بچه داری چن هفته زایمان کردی

خدا حفظشون کنه

عزیزم من یادمه گفتی زنگ زدم مامانم گفت کی میخواد بزرگش کنه انشاءالله جشن ۱۲۰ سالگیشون

یادمه چقد ناراحت شدی دوقلو شدن
بیشتر بخاطر حرفا مامانت ناراحت بودی
خداروشکر که گذشت مهم الان اینه تنها نیستیم کنارمونن

تولدشون مبارک عزیزم پسر منم فردا تولدشه بغضی ترینم😭😭😭

مبارک باشه

مقالات مرتبط

آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
آزمایشات نوزادان بستری در NICU
آزمایشات نوزادان بستری در NICU چیست؟
طریقه از شیر گرفتن کودک در شب
از شیر گرفتن کودک در شب | زمان و راه قطع شیر شبانه نوزاد
عارضه‌های نوزادان بستری در بخش NICU
عارضه‌های نوزادان بستری در بخش NICU

سوال های مرتبط

مامان ماهلین مامان ماهلین ۱۵ ماهگی
پارسال همین موقع بیمارستان بستری شدم و فرداییش دخترم دنیا اومد، چقدر زود گذشت ، الان ‌کوچولو مادر یکسالشه
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان کیارش مامان کیارش ۱۲ ماهگی
پارسال دقیق این موقع رفتم پیش دکترم و ختم بارداری زدبخاطر خون‌رسانی ضعیف آب دورجنین کم. رفتم بستری شدم...چقد زود گذشت و چقدر روزای سختی گذروندم 🥲
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان ماهان مامان ماهان ۱۳ ماهگی
پارسال همین روز همین ساعت ها خونریزی کردم همسرم اومد رفتیم بیمارستان دکترم گفت برو‌فردا بیا بستری شو‌و‌آقا ماهان دو روز زودتر اومد 🥹🥹🥹
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان آیسان مامان آیسان ۱ سالگی
امروز تولد یکسالگی دختر کوچولوی منه و من خوشحال ترینم خدارو هزاران بار شکر میکنم برای وجود نازنینش😍
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان رهام مامان رهام ۱۵ ماهگی
پارسال همین موقع من دردام شروع شده بود ساعت ده شب رفتم بیمارستان و پسرم یک شب بدنیا اومد چقد زود گذشت🥺🥺😍😍😍
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ستایش.امیرحسین مامان ستایش.امیرحسین ۱۶ ماهگی
سلام مامانای عزیزم امروز تولد پسرمه خداروشکر میکنم که خدا بهم ۲تا دسته گل داده پارسال همین موقعه منو بردن واسه زایمان تا ساعت ۹نیم شب که زایمان کردم بماند به یادگار۱۸/ ۴/ ۱۴۰۲
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان مهراد مامان مهراد ۱۵ ماهگی
پارسال این موقع من بیمارستان بودم درد داشتم از ساعت ۱۰ صب ک امپول فشار زدن دردم شروع شد ساعت ۱و۲۰ ظهر زایمان کردم و پسر کوچولوم دنیا اومد و امروز پسرم ۱ ساله شد و من خوشحال ترینم 😍😍😍🥺
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان اریا مامان اریا ۱۴ ماهگی
پارسال ساعت ۶ صبح همسر سرکار بود تنها و پیاده با حال بد رفتم بیمارستان گفتن شرایطت اوژانسیه باید بستری شی که بچه رو دنیا بیاریم زنگ مامانم و همسر زدم ولی قبول نکردم بستریم کنن بازم پیاده برگشتم خونمون البته مامانم خودشو رسوند بیمارستان🥹


خیلی میترسیدم ک بستری بشم حالمم خیلی بد بود همش میگفتم وقت بدنیا اومدنش نیست اینقد مقاومت کردم تا ساعت۲ ظهر ،،،

ک ساکمو اماده کردم به مامانم و همسر میگفتم امروزم بدنیا نمیاد،،، الکی چرا وسایل ببریم رفتیم بیمارستان همین ک وارد شدم کیسه آب جنین ترکید و بستری شدم همون لحظه سوپرایز شدم البته خیلیم ترسیدم و استرس و...

پسرم با سختی و اذییت خیلی زیاد ساعت ۱۹:۵۷ به دنیا اومد و تمام دنیای من شد لحظه بدنیا اومدن پسر من بهترین لحظه زندگیم بود و دوباره متولد شدم 🤎
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان اریا مامان اریا ۱۴ ماهگی
پارسال ساعت ۶ صبح همسر سرکار بود تنها و پیاده با حال بد رفتم بیمارستان گفتن شرایطت اوژانسیه باید بستری شی که بچه رو دنیا بیاریم زنگ مامانم و همسر زدم ولی قبول نکردم بستریم کنن بازم پیاده برگشتم خونمون البته مامانم خودشو رسوند بیمارستان🥹


خیلی میترسیدم ک بستری بشم حالمم خیلی بد بود همش میگفتم وقت بدنیا اومدنش نیست اینقد مقاومت کردم تا ساعت۲ ظهر ،،،

ک ساکمو اماده کردم به مامانم و همسر میگفتم امروزم بدنیا نمیاد،،، الکی چرا وسایل ببریم رفتیم بیمارستان همین ک وارد شدم کیسه آب جنین ترکید و بستری شدم همون لحظه سوپرایز شدم البته خیلیم ترسیدم و استرس ،،،



پسرم با سختی و اذییت خیلی زیاد ساعت ۱۹:۵۷ به دنیا اومد و تمام دنیای من شد لحظه بدنیا اومدن پسر من بهترین لحظه زندگیم بود و دوباره متولد شدم 🤎
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان پناه💫 مامان پناه💫 ۱۵ ماهگی
پارسال همین موقع۷:۳۰🕰️
دکترم زنگ زد که صبح ساعت چهار برو بستری 🏥
چون قرار بود ۳۱مرداد بستریشم و پناه بدنیا بیاد، چون بیمارستان سه شنبه ها عمل زیاد داشت دکتر مجبوری گفت صبح برو بستری🥺
مامان و همسرمم رفته بودن خرید تدارکات بیمارستان 🏥🛒🛍️
منم استرس گرفتم و زنگ زدم که زود همه خریدارو انجام بدین و من ساعت ۴صبح بستری میشم😟😍
همه اومدن خونه مامان اینا مامانبزرگا،خاله هامو...🥰
منم از زایمان و ترسش استرس گرفته بودم😢
چه زود گذشت روزا🥺😘
تا صبح خوابم نبرده بود که دخترمون چه شکلی و چه رنگیِ👧🏼💓
و حالا حسرت اونروزا رو میخورم که کاش بازم برگردیم عقب و خیلی وقت میزاشتم هم به خودم هم به دخترم 💕
بچه اول تجربه خوبیِ🥺😘
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان فسقلی مامان فسقلی ۱۴ ماهگی
وای پارسال اینموقع من بیمارستان بستری بودم خدایی حاملگی خیلی سخته
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان آیهان👶👩‍👦 مامان آیهان👶👩‍👦 ۱۶ ماهگی
پارسال همین موقع چه استرس هایی داشتم از یه طرفم چقدر خوشحال بودم و چقدررر حس خوبی بود بهترین زمان زندگیم بود زمان بارداری🥲🥺🥹
شما نزدیک زایمانتون چه حسی داشتین؟!
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان سپهر و سهند مامان سپهر و سهند ۱۶ ماهگی
پارسال این موقع روی همین تخت دراز کشیده بودم و منتظر بودم صبح بشه برم برای زایمان ...نمیدونستم قراره ۲۴ ساعت دردناکی داشته باشم(سزارین با فاصله ی زمانی کم و پشت هم )...
چقدر روزا زود میگذره ...فردا اون بچه ی کوچولو ک استرس داشتم نکنه بره دستگاه بعد دنیا اومدن ...یکسالش میشه
بمونه ب یادگار ...
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان کیاشا مامان کیاشا ۱۷ ماهگی
پسرم کیاشاجانم یکساله شد ومن امروز خوشحال ترینم کل این یه سالو مرور کردم دیدم هیچ اتفاقی قشنگتر از وجود کیاشا توزندگیم نمیتونه باشه دیدم با اینکه خیلی اوایل برا کولیک وشب بیداری که هنوزم گاهی هست سخت بود برام اما شیرینترین ومتفاوت ترینه برام همین شیرین بودنه که صبرمادرارو بالامیبره همین عشقه که زندگیو قشنگ میکنه پارسال این ساعت دقیقا سه ساعت از دنیا اومدن کیاشا گذشته بود ومن وارد بخش شده بودم یادم نمیره که چقدرررر درد کشیدم ده ساعت مردموزنده شدم تا بغل بگیرمش اما الان که بهش فکر میکنم میگم خداروشکر که اون دردا رو کشیدم ارزش داشت به وجود این فرشته تو زندگیم صدسال بره بازم برگردم به اون روز بازم همون سختیارو به جون می‌خرم خیلی خوشحالم نورچشمم یه ساله شدنت مبااااارک
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان رها مامان رها ۱۳ ماهگی
الهی رها خانم منم یک ساله شد😍😍😍پارسال این موقع تو بیمارستان بودم چقدر درد کشیدم چون درد نداشتم رفتم بستری شدم بهم امپول فشار که زدن این موقع ها دردم شروع شد هیچ یادم نمیره پرستاره امد گفت سعی کن جیغ نزنی مریضا خوابن چقدر درد داشتم سردم شده بود دکتر هم سزارین نمیکرد همش میگفت طبیعی تا فردا ساعت ۱۲ ظهر مردم و زنده شدم خیلی سخت زایمان کردم ولی وقتی به دنیا آمد همه دردام یادم رفت عشق من دخترم 😘😘😍😍الهی همه چشم انتظارا دامنشون سبز بشه
مشاهده ۳ پاسخ دیگر