۴ پاسخ

تو این سن فقط باید حواسشونو پرت کرد
یه چیز جدید بهش نشون بدی دو دیقه سرش گرم شه باهاش
بعد پاشی مثلا دنبال توپ بدوئی اون وسیله رم ول کنه 🤪

به نظرم هنوز این سن برای نه گفتن قاطع زود باشه

قبل از دو و نیم سالگی قانون نمیفهمن و زوده برا این سخت گیری ها

عزیززززمممم😕😕😕😕

سوال های مرتبط

مامان نازگل جونی مامان نازگل جونی ۲ سالگی
سلام مامانا وقتتون بخیر خسته هم نباشید
یه سوال داشتم ممنون میشم جوابمو بدین ک از این عذاب وجدان راحت بشم
مامانا میخاستم بدونم ک من دارم در حق دخترم ظلم میکنم آیا؟ مثلا اینکه میخاست بره روی تختش بازی کنه در صورتی که خوابش میومد و میخاستم بزارمش توی تابش ک بخابه. اون میخاست بازی کنه ولی من بهش گفتم نه وقتی بیدار شدی بیا رو تختت و ب زور ک داشت میگف نه نه گذاشتمش توی تابش. و از موردها‌ . مثلا میخاد یه بازی کنه میگم نه مامان بریم غذا بخوریم بعدا. اونم زبون بسته یه دوتا نه میگه پافشاری نمیکنه تسلیم میشه. حالا سوال من اینه ک من دارم کوتاه اومدن در مقابل حرف مثلا زور رو یادش میدم؟ برای آینده ش منظورمه ک مجبور بشه تسلیم بشه؟ نمیدونم منظورمو چطور برسونم. میترسم دخترم رو با این حرکات ناخواسته ی خودم کاری کنم ک فردا وقتی بزرگ شد دیگه نتونه محکم باشه رو حرفش هرکی هرچی گفت قبول کنه. یه حرفی راهکاری چیزی بگید ک آروم بشم خیلی فکرمو امروز درگیر کرده
مامان نی نی کوچولو مامان نی نی کوچولو ۱ سالگی
سلام . امشب چقدر سخت بود اما گذشت . به خیر گذشت . خدا رو شکر . ماجرا از این قرار بود که ، یه خورده سیب زمینی گذاشته بودم با نمک حالت کباب پز بشه . میخواستم باهاش برای بچه ام غذا درست کنم . حواسم نبود پسرم ازش برداشت که بخوره ، چون داغ بود ، زبان و گلوش از داغی غذا سوخت کمی . خیلی گریه کرد با هزار زحمت بهش آرامش دادم ، شیر خورد و خوابش برد . یک ساعتی خوابید که با گریه بیدار شد ، تشنه بود اما نمی تونست آب قورت بده . دیگه خیلی بی قرار شد و گریه کرد ، با هیچی آروم نمیشد ، نه موبایل نه تلویزیون ، نه اسباب بازی جدید و جالب ، حتی بستنی واسش خریدیم آروم نشد ، تنها کاری که خدا کمک کرد به ذهنم رسید ، ماشین بود ، سوار ماشین شدیم تو شهر چرخیدیم ، خدا رو شکر آروم شد و خوابید . البته واسش شیاف استامینوفن هم گذاشتم . چون وقتی بی قراره اصلا نمیشه قطره یا شربت بهش داد . شیاف گزینه خیلی مناسب تری هست . خلاصه ماشین سواری به همه مون آرامش داد . خیلی اذیت شدم چون حق نداشتم گریه کنم به خاطر اینکه بچه ام اگه منو بی قرار ببینه ، بیش تر می‌ترسه ، نگران میشه و گریه اش بیش تر میشه ، مادر بودن سخت حتی نمیشه گریه کنی وقتی دلت گریه میخواد 😭😭 خدایا شکرت که بچه ام تونست آرامش بگیره و بخوابه 🤲❤️ تصمیم گرفتم تا اردیبهشت واکسن واسش نزنم چون واقعا کشش نداریم ، نه مادر نه بچه 🙂