خلاصه من رو تخت زایمان خیلییی زور زدم تا بچه بدنیا بیاد و این سخت ترین قسمت زایمانم بود😮‍💨🥲🥲

مدام یه ماما میفتاد رو شکمم و منی که از معاینه میترسیدم اونموقع انقدری درد وحشتناک داشتم که دکترم دستش توم بود و من میگفتم فقط ترو خدا درش بیاد تموم شه اما نمیومد🥲ـ

میگفتم جرا نمیاد پس ترو خدا میگفت زور بزن درست تا بیاد نمیدونم میگفت گیر کرده فلان چیه
انقدزی ماما منو فشار داد و افتاد رو شکمم و پاهامو تو شکمم جمع کرده بودم و فقط زور میزدم

تا اینکه دکترم تاااا پایین یه برش ناقابل تا مقعد برام زد فهمیدم چ بلایی سرم اومد🥴🥴🥴
اونقدر زور زدم ک بلخره نمیدونم بعد چندمین زور بچه بدنیا اومد

اون لحظه ای ک بدنیا اومد بهترین لحظه زندگیم بود دردام تموم شد
خیلیشیزین بود از اینکه تموم شد خوشحال بودم

گفتم خانم دکتر ترو خدا بیهوشم کن بخیه بزن امپول بی حسی زد یه ماما هم اومد دوتا پاهامو بست تا تکون نخوردم رحمم خونریزی شدید کرد
دکترم واقعا اذبت شد خودمم جونم در اومد دیگه
اونقدری بهم مسکن زدن و زیر زبونی که جون حرف زدن نداشتم فقط چشام باز بود یکعالمه بخیه خوردم دکترم نگفت که نترسم امااا خیلی داغون شدم سر بخیه هام
و رسما تا مقعد پاره شدم 🥴
بخیه تموم شد
کفت برو از تخت پایین ادرار کن مادرم اومد دستمو بگیره کمکم کنه از درد و گیجی نمیتونسم رو پام وایسم منو گذاشتن رو برانکارد و بردن بخش

درسته پیشرفت خوبی دلشتم زایمان راحتی داشتم اما بخیه هام اذیتم کرد دردی که به قفسهسینم و شکمم فشار دادن و بخیه هام خیلی اذیتم کرد طوری ک مثل سزارینی ها با گریه از تخت میومدم پایین و هنوزم ک چهار روز میگذره با بدبختی راه میرم

خداروشکر بچت صحیح و سلامت و به موقع ورزش کردی وگرنه خدایی نکرده زایمان سختی داستی

خداروشکر بچهت سالم ب دنیا اومو

عزیزم من ۲۹ روزه زایمان کردم هنوز یکم سخته واسم را رفتن🥲

این همه میگی بخیه خوردی چند کیلو بود مگه بچه ت گلم؟

اوخ من گفتم الان آخرش ب خیر و خوشی تموم میشه🫠الهی زود خوب بشی عزیزم

تجربه ات رو میخوندم گریم گرفت چرا؟
خدا کنه من سزارین بشم چون اصلا به چشمم نمیبینم بخوام طبیعی زایمان کنم😐😐
برای بخیه من خواهرشوهرم عفونت کرده بود دکترش گفت موقع ادرار دستتو بگیر جلوت ادرارت برگرده بخوره به بخیه هات تا خوب بشی سر سه روز بخیه هاش افتاد عفونتشم خوب شده شما هم میخوای امتحان کن شاید خوب شدی

والله سزارین میگید من ۲ماهه سزارین کردم بعداینکه اومدم بخش بی حس بودم شکمم فشار داد چیزی نفهمیدم بی حسیم بازشده بود یه بارم فشارداد اون فقط دردم‌اومد اونم قابل تحمل بود منی که تا۲۳سالگیم یه بارم عمل نرفته بودم میگفتن بعدعمل نمیتونی به بچت شیر بدی نمیتونی راه بری ولی همه اینا برام خیلی راحت وشیرین‌بود من اذیت نشدم اصلن اونجا اذیت شدم که هفته۳۹ودوروز من زایمان کردم ابریزش افتادم رفتم بیمارستان اصلن دکترمم معاینه نکرده بود اومد پرستار گفت بخواب معاینت کنم خوابیدم دوتادستشو بردمعاینه کرد خیلی فجیح دردم‌اومدگفتم دستتو بکش من سزارینم براچی معاینه میگی بعد هنوز تشویق میکرد برو طبیعی بزا به نفع خودشونه چون بعدا هم باید عمل زیبایی انجام بدی بعد۱۰سال من زن عمومم تازه رفته زیبایی انجام داده گفت پارگی داشتم الانمم شکمم جمع شده واقعا من اون اراده رو توخودم نمیدیدم طبیعی بیارم از انتخابمم هیچوقت پشیمون نیستم چون واقعا دکترم عین جواهربود

منم با اینکه دخترم ۳۱ هفته به دنیا اومد و وزنش کم بود ولی بازم بخیه خوردم و نمی تونستم بشینم غذا یا چای بخرم حتی موقع دراز کشیدن احساس می کردم یک چیزی بهم فرو میشه

سالم باشی خودت هم پچت، منم همینطور شدم یکم درد سینه تا یکی دو هفته اذیت میکنه ولی خب بهتره میشه
سعی کن نخندی زیاد 😅 من سر خندیدن اذیت میشدم.
مرتب هم به بخیه هات برس تا زودی خوب بشن

آفرین مامان قوی 😍، من با اینکه سزارین کردم نمی‌دونم چرا نشستم تجربه ات رو خوندم 😅🤣

خداروشکر خودتون و بچه سالمین.
بچه چند کیلو بود؟ لگنتون تو معاینه خوب بود؟

من از دیروز عصره هی درد دارم میگیره ول میکنه منظم نیست دیگ عصری باز میرم معاینه دعاکن🥺

خداروشکر عزیزم دوتاتون صحیح سالمید،چند هفته عزیزم یادم رفته

😱😰😭

ای جانم عزیزم مهم اینه که بچتو سالم بغل گرفتی این روزا همش میگذره