وقتی به مرحله ی آخر رسیدم دردام غیر قابل تحمل بود گفتن باید زور بزنم تا سر بچه بیاد بیرون انقدرم استرس داشتم کل بدنم رو لرزش بود اصلا نمیتونستم استرسمو کنترل کنم ولی مجبور بودم هرموقع دردام میومد زور میزدم تا بچه بیاد بیرون آخه شنیدم خانم دکتر گفت اگه تا ساعت هفت زایمان نکردم مجبورن عمل کنن منم تمام قدرتمو جمع کردم تا بتونم تا اون زمان زایمان کنم هی زور زدم هی زور زدم و بالاخره خداروشکر با زورام سر بچه اومد پایین تر تا ساعت شیش و بیست دقیقه سرش اومد پایین کلا یه زور دیگه زدم که سرش بیاد لبه واژنم و اومد که تیغ زدن و بهم گفتن از این به بعد یه زور بزنم یه نفس عمیق تا پاره نشم که بچه بدنیا بیاد😂  منم زور میزدم و یه نفس عمیق سه چهار تا زور زدم بعدش تیغ زدن تیغ که زدن با دوتا زور بچه تا شانه اومد بیرون یه زور دیگه زدم و بالاخره ساعت هفت صبح نفسم بدنیا اومد و با دیدنش کل دردام فراموش شد فقد تو فکر این بودم که کی بیارنش بغلم و اصلا انگار هیچی نشده بود دردام به کل از ذهنم رفت سرتون درد نیارم جفتش مونده بود که اونم با یه چیزی عین چاقو داخل هی دور میدادن با دستشم معاینه میکرد تا جفت اومد بکشش بیرون جفتمم اومد بیرون آمپول بی حسی زدن بخیه هامو هم زدن و بچه رو تمیز کردن دادن دستم تا بهش شیر بدم واقعا نمیتونم بگم چه  حس خوبیه و چقدر مادر شدن شیرینه😍😍😍


زایمانم طبیعی بود و راضی بودم خداروشکر نمیگم راحت بود سخت بود درد زیاد کشیدم ولی الان راحت میتونم پاشم راه برم❤️


تولد آیهان جونم 1402/12/17😍❤️


ببخشید طولانی شد

۱۱ پاسخ

بدون بی‌حسی برش زدن؟
دردش و چجوری تحمل کردی؟
من خیلی از برش‌ میترسم

مبارك باشه ایشالا پاقدمش خیر باشه براتون ❤️قبل زایمان ورزش و اینا هم انجام میدادین

مبارک باشه گلم صحیح سالم کنار پدر مادرش باشه.. جون دلم منم هنوز ماما گفت دو سانت ماه درد.ازبس امپول شیافت سقط استفاده کردیم رحمم سفت میگه. نزدیکی گلرمغربی استفادع کن گفت. حالا هر موقع خداوند خودش صلاح بدونه نی نیم دنیا. میاد و این دردارو تا درد واقعی تحمل کنم. خداوند ب دادم برسع

ای جان بسلامتی عزیزم میگم از قبل پرونده تشکیل دادی یا نه چطوری رفتی بیمارستان

بسلامتی عزیزم. مبارکت باشه
خداروشکر ک بچتوصحیح سالم بغل کردی
واسه ماهم دعا کن

مبارک باشع عزیزم زیر سایع پدر مادر بزرگ شع خداروشکر ک بسلامتی فارغ شدی برای مام دعا کن 😍♥

مبارک باشه گلم ،قدمش پر باشه از خیر و برکت ❤️😍

به سلامتییییی و دل خوش عزیزدلم ♥️
برای ما هم دعا کن 🥹♥️
من که همه چی رو سپردم به خدای بزرگ و مهربون ♥️

مبارک باشه خانمی قدم نو رسیده پر برکت الهی زیر سایه مادر پدر بزرگ‌ بشه خداروشکر که بسلامتی فارغ شدی😍♥️

به سلامتی عزیزم قدم نورسیده مبارک باشه❤️❤️

قدم نورسیدتون مبارک،ان شالله به سلامتی ودلخوشی،ماروهم دعاکنید

سوال های مرتبط

مامان آقا کیان 🩵❄️ مامان آقا کیان 🩵❄️ ۱ ماهگی
پارت 3#

وقتی دکترم اومد و معاینه کرد گفت یه کوچولو آمپول فشار میزنیم بهت تا دردات بیشتر ولی تا یه کوچولو از اون سروم که وارد رگام شد رحمم خیلی سفت شد و فشار زیاد اومد رو من و سریع سروم و قطع کردن دوتا آمپول مسکن به رگ دستم زدن و اکسیژن وصل کردن بعدش کم کم حالم بهتر شد دردام قابل تحمل بود و ورزش هامو انجام میدادم فقط اون یه ساعت آخر که فشار میومد به مقعدم و دکتر میگفت زور بزن و از اون ورم که کمرم و دلم درد میکرد خیلی سخت بود ولی فقط همون یه ساعت بود که نباید جیغ بزنی باید تا جایی که میتونی زور بزنی
داشتم زور میزدم اومد معاینه کرد گفت ببرینش اتاق زایمان رفتم اونجا و دوبار زور میزدم زور آخری و با جیغ و فشار زیاد زدم که احساس کردم یه چیزی ازم اومد بیرون و باز دوباره همونو احساس کردم که اول سربچه بود بعدشم بدنش اومد بیرون که پسر گل مو گذاشتن رو شکمم و من واقعا دیگه هیچ دردی نداشتم و هیچی نفهمیدم و با پسرم حرف میزدم که روشکمم بود گریه میکرد و دکتر داشت تمیزش میکرد آنقدر حس قشنگی بود که نمیشه با پیام نشونش بدم و باید خود آدم تجربش کنه تا بدونه چقدر قشنگه و حس آرامش میده به آدم
مامان علیسان مامان علیسان ۲ ماهگی
زایمان طبیعی پارت 4

دیگه دردام قابل تحمل نبودن و من هی التماس میکردم ساعت 12شب شد دکتر گفت تا صبح زایمان نکنی می‌فرستم سزارین باید تلاش کنی ورزش کنی و دردام جوری بود من نمی‌تونستم پامو دراز کنم به زور تونستم روی توپ بشینم دردام میرفتن میومدن و من از درد میشستم زمین زار میزدم ساعت شد 2شب دکتر گفت سر بچه دیده میشه هر وقت درد اومد سراغت زور بزن وقتی دردام میومد از پشت ران پامو می‌گرفتم سرمو میاوردم بالا محکم زور میزدم 10دقبقع بود دکتر گفت لباسامو بپوشم بیام برو بالای تخت زود همه چیزو آماده کردن گفت فقط زور بزن دردام دیگه غیر قابل تحمل بود واقعا احساس میکردم الانه ک بمیرم چشامو بستم گفتم خدایا دیگه تحمل ندارم خواهش میکنم تموم شه همین که اینو گفتم دکتر گفت بی حسی میزنم آروم باش بی حس و زد یه صدای قیچی شنیدم که پاره کرد گفت فقط یه زور بده یه زور زدم بچه اومد گذاشتن روی سینم و کل دردام رفت گفت سرفع کن جفت بیاد دوتا سرفه کردم جفت هم اومد و شروع کردن بخیه زدن و یکی هم هی با دوتا دستاش روی شکمم فشار میداد و واقعا درد داشت یکی دوتا از بخیه هامم دردشو فهمیدم موقع زدن بعدش دیگه لباسامو پوشوندن بچه رو هم دادن بردن بخش هر سوالی داشتین میتونین بپرسین بهتون میگم

این لحظه شیرین و به تمام چشم انتظارا آرزو میکنم
مامان حیدرعلی مامان حیدرعلی ۲ ماهگی
تجربه زایمانم
صبح با شوهرم رابطه داشتم و مثل همیشه بعد رابطه لگنم زیر دلم درد گرفت رفتم مدرسه امتحان دادم اومدم ساعت ۱۱ بود وایساده بودم یهو اندازه یه مشت آب داغ ازم ریخت اول فک کردم بی اختیاری ادرار ولی بازن ادامه داشت قطع وصل میشد میشنستم میومد وایستادم بازم اومد زنگ زدم به شوهرم اومد رفتیم بیمارستان رفتم اتاق معاینه معاینه کرد گفت ۳ سانت ۶۰ درصد بازی وقتت هست هیچی رفتم بستری شدم از ساعت ۱۱ درد داشتم می‌گرفت ول میکرد ولی از ساعت۲ خیلی بد شد اشکم در میومد گریه میکردم گفتن برآم بی حسی بزنن آوردن تو سرم آمپول فشار زدن خیلی سریع خوابم گرفت کپسول اکسیژن آوردن گفتن دردت گرفت تو این نفس بکش بعد ساعت های ۳ یا ۳ نیم بود دردام بدتر شد ماما اومد معاینه کرد گفت پاهاتون به داخل شکمت زور بزن گلاب به روتون مدفوع هم داشتم دکتر گفت اگه مدفوع بیاد بچه هم میاد دیگه به اجبار زور میزدم که مدفوع خیلی کمی ازم اومد ببخشید میگم بعد دید سر بچه داره کم کم میاد بیرون سری بردنم تو اتاق توی راه جیغ میکشیدم که اومد بچه سری دراز کشیدم دکتر هی میگفت زور بزن منم زور میزدم سر زور زدن یکم قسمت واژنم پاره شد خیلی کم میسوخت داد میزدم دکتر میسوزه گفت زور بزن فقط منم چند تا زور زدم یهو انگار یه چیزی ازم خارج شد تمام دردام قطع شد بچه گذاشتن رو دلم دستشو گرفتم کلی قربون صدقش رفتم بعد بردنش وزن کنن از این کارا بعد اینکه جفتم اومد بیرون بخیه برام نزدن تمام
مامان جانان مامان جانان روزهای ابتدایی تولد
#پارت دوم و روز دوم دردا هم گذشت و صبح سوم دیدم دردام همچنان نا منظم شروع کردم به ماساژ نوک سینه و تحریکشون به مدت یک ساعت که کم کم احساس کردم دردام داره زیاد میشه از ساعت ۱ شب تا ۵ صبح دردام رو با تنفس شکمی و کیسه آب گرم تحمل کردم و ساعت ۵ رفتم زایشگاه که گفتن دهانه رحم ۵ سانت باز شده و بستری شدم به ماما همراهم زنگ زدم و ساعت ۶.۳۰ صبح رسید بیمارستان چون بچه اولم بود و دردا هنوز نامنظم بود تا حدودی بهم آمپول فشار زدن و دردام شدید تر شد منم با تنفس شکمی و ورزش روی توپ و ماساژ نقاط فشاری حدود یک ساعت و نیمی گذروندم و شدم تقریبا ۶.۵ سانت و درخواست بی دردی کردم و اسپاینال شدم از ناحیه کمر خیلی خوب بود البته یکم خارش داشتم بعدش که بهم ی آمپول زدن و برطرف شد و تا ۱۰ سانت بی حس بودم ولی وقتی بچه میخواست زور بده و بیرون بیاد خییییلی درد داشتم و حس فشار با تمام قدرت زور میزدم ولی بچه نمیومد حدود ۱۵ ۲۰ دقیقه با تمام توانم داشتم زور میدادم و رمقی برام نمونده بود بالاخره بعد آخرین زور بچه بیرون اومد
مامان فندق مامان فندق ۱ ماهگی
پارت سوم تجربه زایمانم🤚🤱
دیگه رفته رفته بیشتر می‌شد دردم و ماما همراهم هم اومد دید درد ندارم رفت چند ساعت دیگه اومد ک یه کوچولو درد داشتم دیگه ورزش رو شروع کردیم ک ساعت ۴/۵ اینا بود ک شدم ۵ سانت اومدن کیسه آب رو پاره کردن و دردام بیشتر شد ولی چون من دردهای پریودیم شدید بود برام درد جدیدی نبود ولی از درد پریودی ک خودم داشتم داشت دردش بیشتر می‌شد ولی در کل همون درد بود دیگه رفتیم رو ورزش سجده ک خیلی عالی بود برا من و سر دوساعت فول شدم دیگه رفتم تو مرحله زور زدن ک خیلی سخت بود برا من نمیدونم چرا بلد نبودم زور بزنم😐زور میزدم ولی اونا میگفتن اون زوری ک باید بزنی اینجور نیست و باید زور رو بدی ب مقعدت و من نمیتونستم یه چند بار انجام دادم تا دستم اومد چجوریه گفتن باید جوری زور بزنی ک مدفوع کنی من خیلی زور میزدم ولی مدفوع نمیکردم دیگه دیدن نمیشه یکم برش دادن و یکی اومد رو شکمم و فشار میداد منم چند تا زور محکم و بالاخره سرش رو دیدن و بازم برش دادن😬 تا بالاخره ساعت ۸:۱۵دقیقه گل پسرم بدنیا اومد🥹
مامان آریا مامان آریا ۲ ماهگی
ساعت شش صبح بود که ماما اومد سرم زد اما سرم جدید یه آمپول فشار هم تو سرم تزریق کرد ساعت 9بود که من دردام شروع شد جوری که طاقتم طاق شده بود ساعت دوازده ظهر داد جیغ میزدم درخواست کمک داشتم ولی امان از یه کمک فقط گاز بی درد آورده بودن که رو من تاثیری نداشت تنفس هم رو من اثری نداشت و ساعت سه نیم بود که ماما اومد منو چک کرد اما یکی دیگه بود که سنشم بیشتر بود می‌گفت زور بزن پاهات باز کن دستات بزار زیر زانوت تا میتونی زور بزن نمی‌دونم چجور ولی موقع زور زدن اندازه اون آمپول فشار بهم فشار نمی‌آورده در واقع لگنم برای جوجم زایمان طبیعی عالی بود دکتر بدو بدو اومد لباس پوشید می‌گفت زور نزن درحالی که من زور نمی زدم بچه خودش بود که داشت فشار می‌آورد یهو دادزم سر بچه اومد بیرون و پسرم اومد دنیا من راحت شدم خوشحال بعد اون جفت اومد بیرون پسرم گذاشتن رو سینم بعدش گفتم بگیریتش از دستم نیفته چون لرز داشتم کلی بخیه خوردم شاید ده دقیقه داشتن بخیه میزدن الآنم خونم مرخص شدم دو روزه اینم داستان زایمان من😍
مامان 💗👶🏻panah مامان 💗👶🏻panah ۲ ماهگی
مامان یسنا مامان یسنا ۱ ماهگی
دیگه بعد ۱ساعت دیدم ن انگار ی دردایی داره میاد هی تحمل کردم چیزی نگفتم اوند گفت نزدیک ۵سانتی ولی دردام قابل تحمل بود ....سرم امپول فشار رو بیشتر کرد بعد نیم ساعت هی داشتم ناله میکردم خدا خدا میکردم اومد گفت چیه درد داری گفتم اره ولی تحمل میکنم جیغ نمیکشم گفت افرین بعد رفت ..ازتخت اومدم پایین رفتم دسشویی کیسه ام پاره شد ماما اومد حالم داشت بعدنیشد گفت بخاب نوارقلب بگیرم ...گرفت دید بچه ضربان قلبش افت داره ...سریع ب دکتر خبرداد اومد ماینه گرد همچنان ۵بودم ولی دردام بیشتر گفتم امپول بی دردی میخام برام زدن ...اروم شددردام بعد ۱ساعت ماینه شدم بازم ۶بودم دکترگفت دردت گرفت زور بزتی گفتم باشه ...هی دردام میومد زور میزدم ولی دکترمیگفت زور نمیزتی بیشتر بده ... همراه دردام دکترهی ماینه میکردتحریکی که عجیب وحشتناک بود هی جیغ زدم ...امپول بی دردی دوباره زدن ولی فایده تداشت زور میومد بهم زور میزدم ولی بچه نمیومد...قلب بچمم افت کرد دوباره گفتن سریع ببرین اتاق عمل من چنان خوشحال شدم انگار دنیارو دادن تا دردم رفت سریع بلندشدم گفتم بریم بریم ولی ماماها میگفتن ن حیفه ۷سانتع زور بزن بیاد گفتم ندارم ولی دغوام میکردن گفتن زور بده زور بده ولی من ب حرفشون گوش نکردم
مامان جوجو ممد🐣 مامان جوجو ممد🐣 ۲ ماهگی
پارت سوم
انتقال دادن اتاق زایمان تا رسیدم اونجا شدم 9سانت بعد اولین زور فول شدم (فکر میکنم معجزه گل مغربی رابطه بدون جلوگیری تا اینجا متوجه شدید😁✌🏼)
اونجا هر موقع درد داشتم زور میزدم واقعا وقتی زور میدی دیگه درد نداری
ولی چون فاصله درد هام کم بود زور زدم زود قطع میکردم (این یکم روی تایم زاییدن من تاثیر منفی گذاشته بود)
سیع کنید توی هر زور ده ثانیه زور بزنید بعد ی نفس دوباره دوباره دوباره تا درد قطع بشه اونجا فقط نفس عمیق 🤓✋🏼
بعد کلی زور ساعت رسید به 2:30 ک تصمیم گرفتن. پاره کنن منو😲
ک از اول اینکار میکردن من بدبخت 45 دقیقه زاییدن طول نمی‌کشید فرت میزاییدم
خلاصه ک برش زدن اصلا نفهمیدم فقط موقع بیحسی متوجه شدم ک اونم سر سوزن درد اش مهم نبود 😒✌🏼
پاره کردن بعد چند تا زور سر بچه بیرون اومد من دیگه توی زور آخر دیگه صدم گذاشتم یعنی بچه نمیومد دیگه تموم اون وسط میموند تا من ب زور بعدی می‌رسیدم😵‍💫
ناگفته نماند یکی اومد کمک شکمم فشار داد نحوه فشار نمیگم خودتون برید تجربه کنید 😌
خلاصه از اون فشار دادن از من زور زدن تمام🥰😍
دخملم ب دنیا اومد ساعت 2:45
سبک شدم🫠
دخمل بردن یکم سرفه کردم یک کوچولو زور جفتم ام کنده شد اومد برای بار دوم
ولی خالی بودم جایی ک تا چند دقیقه پیش سنگین بود ی حس عجیب🥲
بعد اون بخیه تا دلتون بخواد بخیه داخلی خوردم 7 تا هم بیرون ک 40 دقیقه طول کشید 😵‍💫✌🏼
و تامام 😎
تجربه خوبی بود ولی تا اطلاع ثانویه نمخام مجدد تجربه کنم
الآنم خوجملم کنارم خوابه 🥹