۳ پاسخ

وای چقدر وحشتناک بابا سزارین میکردی

وایی😩😩😩😔

چ وحشتناک بوده

سوال های مرتبط

مامان هامین💙🧿 مامان هامین💙🧿 ۲ ماهگی
دوباره ماما اومد و بین انگشت شصت دستم رو ماساژ داد و گفت برای اینه که انقباض داشته باشی و روند زایمان زودتر طی بشه...
ساعت ۷ بود که شیفت بیمارستان عوض شد و منو تحویل یه ماما دیگه دادن اون اومد دوباره منو معاینه کرد و گفت خوبه ۷و۸ سانته و همون موقع کیسه آب منو پاره کرد و یه آب گرم خیلی زیادی از من ریخت روی تخت و گفت مثانه آن هم پره و نمی‌دونم چکار کرد که من بی اختیار تموم ادرارم خالی شد همه ماماها اومده بودن دورم و از اینکه اینقدر زود پیشرفت کردم تعجب کرده بودن و خوشحال بودن....
از بعداز اینکه کیسه آبم رو پاره کرد دردام بیشتر شد و من باز با تنفس سعی میکردم کنترل کنم اما دیگه کم کم نمیتونستم و ماما بالای سرم بود ملا و هی معاینه میکرد که گفت فول شدی و دهانه رحمت کامل بازه ...
بهم گفت به پهلو بخواب و یه پات رو جمع کن داخل شکمت و با دوتا دستت بگیر و محکم زور بزن.... من راه درست زور زدن رو بلد نبودم و واقعا اینجا اذیت شدم چون نمی‌دونستم چجور زور بزنم با هر انقباضام زور میزدم تا اینکه گفت به کمر سو دوتا پات رو بگیر و سرتون بیار تو سینه و زور بزن....
مامان چش قشنگ مامان چش قشنگ ۱ ماهگی
پارت هشتم
ساعت 3شب شده بود ماما بهم گفت فول شدی عالیه هر کار میگم انجام بده تا زودتر زایمان کنی و راحت شی همکارشو صدا زد گفت بیاد برام دستگاه اکسیژن وصل کنه واقعا نفسم نمیومد بالا دیگه هر چی میگفت زور بده نمیتونستم زور میدادم ها اما حس میکردم قوی‌تر از این نمیتونم اما ماما میگفت عالیه بهم امید میداد زور میدادم فقط موقع انقباض البته می‌بایست زور بدم اقامو بیرون کرد فقط موند خواهرشوهرم.. از ساعت 3 تا 4 زور میدادم دیگه نفس نداشتم اپیدورال فقط برام نیم ساعت اول خوب بود بعدش تمام دردارو حس میکردم میگفتم بخدا باز برام اپیدورال کن انقد گفتم تا آمد یکم دیگه برام تزریق کرد اما اثری نداشت برام همینجوری باز آقام صدا کرد اون نقطه فشاری کمرو برام بزنه و من ورزش کنم اینجا بود جیغ میزدم کمی تا اینکه منو خوابوند معاینه کرد با این دستشم هی فشار میداد رو شکمم میگفت بچه سرش تودلگنه فقط باید زور بدی بزار کمکت کنم پس خیلی فشار میداد احساس می‌کردم دگ مردم و تو این دنیا نیستم...
مامان دخمل کوچولو🩷💗 مامان دخمل کوچولو🩷💗 ۱ ماهگی
#پارت-پنجم
من یکم با تاخیر میزارم ولی سعی میکنم دستم خلوت شد بزارم
ماما همراه که معاینه کرد دکتر اومد دکتر فوق العاده خوش رو و خلاصه جذاب که معاینه کرد گفت سر بچه رو حس میکنم
بعدش گفت مامان خوشگل یه چند تا زور بزنی سرش بیاد پایین تر میبریمت رو تخت زایمان
منم دردم خیلی زیاد بود فقط جیغ میزدم
دردم میگرفت جیغ میزدم و وقتی ول میکرد حالم خوب میشد
ماما همراهم همش باهام خوش برخورد بود موهامو ناز میکرد میگفت موهای دخترتم مثل خودت خوشگل میشه موهات مثل راپونزله😂
خلاصه دکتر موند بالا سرم و میگفت با دست رونتو نگه دار هر وقت دردت گرفت و کل نفستو زور بزن ول نکن
بچه ها تو زایمان طبیعی جیغ زدن فقط دردو بیشتر میکنه و ادمو کم جون میکنه
فقط تنفس بگیرین خیلی کمک میکنه هم تو درد هم زور زدن
من یه چند تا زور زدم گفتم دروغگوها همش میگین یه زور بزن الان بچه میاد پس کوووو
یهو دکتر جذاب خودمون که یه پیرن خوشگل سرخابی پوشیده بود دوباره اومد معاینه کرد گفت ببرینش اتاق زایمان
ماما همراهم به همراه یه کمک پرستار منم بردن رو تخت زایمان و کمک کردن بخوابم
اتاق زایمان انگار ارامش داشت بالای سرم یه تصور مهتابی که شکوفه گل بود که ارامش میداد
وقتی خوابیدم رو تخت اومدن معاینه کردن دکترم گفت فقط رونتو بگیر دردت گرفت زور بزن ول نکن فقط زور بزن
منم زور میزدم ولی میگفت زور گلو نزن وقتی مدفوع میکنی چجوری زور میزنی اونجوری زور بزن
مامان 🤎👶🏼 مامان 🤎👶🏼 ۱ ماهگی
زایمان طبیعی(۲)
اومدن معاینه کردن گفت شدی ۴ سانت و تا اینجا واقعا برام قابل تحمل بود بخوام توصیف کنم دردش همون پریودی ولی یکم شدت داشت دردا مثلا موقع دردا نیگرفت شکمم و کمرم همزمان باهم منقبض میشد سفت میشد که با تنفس ردشون میکردم
تا اینکه کم کم این دردا هی بیشتر میشد و ناله هام شروع شد همراه با دردا
تا ساعت ۵ همه دردا برام قابل تحمل بود و اومدن معاینه کردن و گفت حالا دردات هروقت گرفت همزمان باهاش زور بزن و وقتی دردا میگرفت زور میزدم
انگار که میخوای دسشویی کنی ولی نمیاد همینجوری بود فشارر که میاوردم موقع زور زدن دردا هم انگار کم میشد ولی درد کمرم و داشتم هی میگفتم زور بزن سر بچه از کانال رد بشه
خلاصه من از درد هم گریه میکردم هم زور میزدم
تقریبا نیم ساعت همینجور هی میگفتن زور بزن که سرش بیاد و. من خسته میشدم و بین دردا واقعا از حال میرفتم ولی خوبیش این بود موقع من هیچکس نبود و خلوت بود و مامانم بالا سرم بود ارومم میکرد خیلی خوب بود این
مامان امیرعلی جیگر مامان امیرعلی جیگر ۲ ماهگی
زایمان ..اخری..گفت برو دستوشیی گفتم وایستا انقباض بگیره ماساژ بده بعد برم بعد انقباض رفتم کارم تموم شد انقباض گرفت امد داخل دستشویی ماساژ داد دستامو شستم دوباره انقباض گرفت باسنمو تکون می‌دادم ماساژ میداد ...بعد معاینه کرد شدم 8 سانت دراز کشیدم یه دارویی دیگه با سرنگ داخل واژنم زد بین انقباضا بعدش حالت سجده رفتم این خیلی سخت بود گفت میخوای انجام نده سخته گفتم نه شنیدم خییلی خوبه انجام میدم گفت آفرین...بین دردا بهش میگفتم خدا خیرت بده بهتر تصمیم عمرم بود بهت گفتم بیا هی دعاش می‌کردم ساعت 12 فول شدم بقیه ماما آمدن پنج بار زنگ دکتر زدن دکتر جواب نداد گفت نترسی خودم بچتو دنیا میارم نمیزارم بقیه بهت دست بزنن تجربشون کمه ...بعد اتاق شلوغ شد پاهام گذاشتم بالا درد خیلی شدید بود گریم گرفت سعی کردم نفس عمیق بکشم میگفت زور بزن گفتم وقت زور زدنه گفت آره عزیزم زور بزن تمام نفسمو جمع میکردم صدامو خفه میکردم زور میزدم بعدش بین دردا با صدای بلند گریه میکردم بقیه میگفتن زور بزن ماما میگفت کارش نداشته باشید گفتم انقباض بگیره زور میزنم باز صدامو خفه میکردم زور میزم طولانی و شدید باز انقباض ول میشد شدید داد میزدم گریه میکردم دوباره انقباض..آخرش زور داد گفتن ول نکن عمیق زور دادم ول نکردم تا دنیاش آوردن ساعت 12 و رب ..گذاشتن رو شکمم گفتم عههههه چقد کوووچووولوووو و زشتههههه🤣🤣🤣🤣بعدش خندیدم گفتم زشت من بالاخره دنیات آوردم دست خودته دنیا نیای جیگرم...بعدش ماما می‌خندید میگفتن دو کیلو و نیم هم نمیشه بعد زایمان جفت هم خودش امد اصلا زور نزدم ...موقع بخیه خییلی درد داشت گفت برات ترمیمی زیبایی می‌زنم گفتم بزن ..ولی خییلی درد داشت
مامان ♥️♥️ مامان ♥️♥️ ۲ ماهگی
ربه ی زایمان ۳
و گفت دراز بکش تا معاینه کنم وقتی معاینه کرد فقط حرص و عصبانیت تو صورتش بود و نمی دونم چی ب دکتر و پرستاران بالای سرش ب اصطلاح پزشکی گفت و بهشون گفت این درد زایمان نیس و شما چطور متوجه نشدید و همشون بهونه آوردن که ۳۷هفته ی کامل نشده و ما هم معاینه ی دقیق انجام نمی‌دادیم که آسیب بهش نزنیم و دکتر با دعوا ازشون وسیله ای خواست تا کیسه ی آبم رو پاره کنه و بعد این که کیسه ی آب رو پاره کرد من تازه دردام از بین رفت و افتادم تو فاز فعال زایمان و درداهاش که شدتشون خیلییییییییییی خیلیییییییی خیلیییییییییییی از دردی که من داشتم تحمل میکردم کمتر بود خلاصه مقعدم به طرز وحشتناکی هنوزم روش فشار و زور بود که میگفتن سر بچه داره فشار میاره و با همون زور و فشار من اومدم پایین و وایسادم به ورزش کردن ساعت و چرخوندن کمر و اسکاتو رسیدم به ۷سانت که گفت ببرنم اتاق زایمان و پرستارا و دکترای دیگه گفتن فول نشده و اجازه بدید فول شه که دکتر گفت با دکتر بی هوشی هماهنگ کردم بیاد بی حسی بزنه ب این بچه این بچه (منظورش ب من بود)خیلی درد کشیده و دیگه نمیخوام درد لحظه ی زایمان و بخیه رو هم تجربه کنه که برای همین بردنم اتاق زایمان و دکتر بیهوشی اومد و از کمر بهم سوزن زد و کم کم دست و پاهام گرم شد و درد بطور کل از بین رفت و اما انقباض ها و فشار‌ روی مقعدم رو حس میکردم و رسیدم به ده سانت و دکتر گفت یکی از دکترای دیگه دست بزاره رو شکمم که اگر خودم متوجه ی انقباض هامم نشدم اون بهم بگه که زور بدم تا زایمان کنم و خلاصه ساعت ۸:۱۵ من دردهای واقعی زایمانم شروع شد و تا زایمان کنم شد۱۱:۲۰دقیقه
مامان جانان👼🏻🍼 مامان جانان👼🏻🍼 ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین(اورژانسی)🚑🤱🏻
پارت2️⃣

من دردام با فاصله ۱۰دیقه شده بود و استرسمم خیلی زیاد بود وارد اتاق شدیم پرستار گفت دراز بکش رو تخت دوباره معاینه کرد و با همکارش هماهنگ میکرد کارامو که در نهایت تماس بگیرن با دکتر انژیوکت و وصل کردن نوار قلب رو گذاشتن و ساعت حدودای ۲شده بود و من خیلی درد داشتم دردا ۵دیقه ای شده بودن و ۳سانت بودم تو همین حین که درد داشتم یهو انگار یه بادکنک تو شکمم ترکید و کلا زیرم خیس شد هیشکی تو اتاق نبود صدا زدم پرستار بیا کیسه ابم پاره شد حالا منم عین مار داشتم به خودم میپیچیدم اونم اومد و داد زد دفع مکینیوم داره زود باش با دکتر تماس بگیر چند بار معاینه کرد و مدام بهم میگفت اگه حس زور داشتی اصلا زور نزن و انقد سرعت همه چی بالا بود که باورم نمیشه الان که فک میکنم بهش من خوشحال بودم ک میرم سزارین ولی انقد درد داشتم که نمیتونستم خوشحالی کنم تو حین انقباظا واسم سوند رو وصل کرد درد زیادی نداشت باید خودتو شل بگیری ولی من چون انقباظام تند تند میومد نمیتونستم و اونام دعوام میکردن به سختی از تخت اومدم پایین درخواست کمک میکردم اصلا توجهی نمیکردن رو ولیلچر نشستم و حالم خیلی بد بود
مامان خادم الحسین مامان خادم الحسین روزهای ابتدایی تولد
پارت پنجم #تجربه_زایمان
نهار اوردن و گفتن تو کم بخور ... ساعت ۱ و نیم بود که خانم خاموشی آمد و آن اس تی رو نگاه کرد گفت خوبه انقباض داری ولی دردم هنوز کم بود و خوشحال بودم انقباض داشتم ینی دهانه رحمم باز می‌شد ولی دردم کم بود منه خوش‌خیال فکر میکردم تا آخر همینجوریه😂😂🫠🫠 گفت دوباره میخوام معاینه ات کنم کمکت باشم تا زایمانت راحت تر بشه معاینه کرد هر بار معاینه می‌کرد معاینه جدید از قبلی دردش بیشتر می‌شد... گفت خیلی عالیه شدی ۴ ۵ سانت یه زور بزن زور زدم و یه چیز سفید ۱۰ سانتی دستش بود که فکر کنم یه طرفش شبیه چنگالی چیزی بود... دیواره ریلی بین منو تخت بغلیمو کشید و حین معاینه اونم چیز سفید رو برد داخل هیچ دردی نداشتم که یهو یه آب داغ زیااادی ازم خارج شد گفتم چی بود؟ گفت هیچی کیسه ابت رو پاره کردم گفتم آب بود یا خون گفت همش آب بود عزیزم ...آب زیادی ازم آمده بود و همچنان با انقباض ها بیشتر می‌شد و ازم خارج می‌شد ساعت نزدیک دو شده بود که دردم بیشتر می‌شد انقباض شکم همراه با درد یکی دو دقیقه می‌گرفت ول می‌کرد و اون موقع فهمیدم این همه میگفتن انقباض شکم و درد ینی چی و مدل دردش کمر درد شدید و زیر دل درد شدید داشتم بازم هنوز کم بود ... به ماما گفتم بگین ماما همراهم بیاد دیگه کجاست گفت تو راهه عزیزم گفتم دردم داره بیشتر میشه ... ساعت ۲ ماما همراهم آمد گفت پیاده شو ورزش کنیم... حس میکردم خانم خاموشی با ماما همراهم زیاد خوب نبودن و حس غیرتی داشت روم شایدم من اینجوری فکر میکنم ولی درکل زیاد باهاش صمیمی نبود ... و با این حال هی میومد منو چک می‌کرد و حواسش بهم بود وقتی از تخت آمدم پایین تازه دیدم چه خبرههه کلی ازم آب خون آمده بود لخته های کوچیک خون هم رو ملافه تخت ریخته بود...
مامان چش قشنگ مامان چش قشنگ ۱ ماهگی
پارت ششم
همینجور داشتم انقباض ارو حس میکردم کم کم می‌فهمیدم در این حال ماما گفت موقعی انقباض داری ورزش کن و وقتی نداری استراحت کن نفس بگیر بعد چند دقیقه ای یه دکتر تو بخش بود آمد معاینم کرد گفت سه سانته و رفت ماما گفت خوبه ورزش کن میرم برمیگردم دیگه خیلی داشت دردام زیاد میشد با سختی تحمل میکردم ماما گفت بیا خودم معاینه کنم ببینم چند سانت شدی ساعت تقریبا 1شب بود که 4 سانت شده بودم منو نوار قلب گرفت همچی اوکی بود اما خیلی درد داشتم گفت تحمل کن الان دکتر بیهوشی میاد خیلی احساس زور رو واژنم و مقعد داشتم گفتم میخام برم دسشویی ماما گفت چقد میری دسشویی تا رفتم برگشتم و دکتر آمد اپیدورال کرد 4و نیم سانت بودم ساعت 1و نیم... و اینکه درد داشت اپیدورال اما قابل تحمل بود ماما منو خوابوند رو تخت گفت هر موقع انقباض داشتی نفس بگیر زور بده موقعی که انقباض داشتم میخواستم زور بدم خیلی نفس گیر بود میگفت سرتو بکن تو سی‌نت فقط زور محکم بده چند دقیقه ای این ورزش رفتم آقام صدا زد آمد داخل ورزش بهم داد داشتم ورزش میکردم از اونطرف اینقد دستا آقام فشار میدادم اون ترسیده بود واقعا خیلی بد بود خیلی درد داشتم این ورزشم تموم شد گفت بخواب معاینه کنم خوابیدم گفت خوبه عالیه پیشرفتت واقعا بدنت آماده بود دیگه بهم نگفت چند سانتی منم اینقد درد داشتم نپرسیدم...
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۲ ماهگی
تجربه زایمان ۴
چند دقیقه بعد انقباض بعدی میرسید و من نه تنها نمیتونستم هیچ ورزشی کنم که التماس میکردم من حس زور دارم. به ماما میگفتم من میخوام ورزش کنم ولی واقعا نمیتونم، اونم میگفت حق داری. دوباره انقباض بعدی و حس شدید زور، ماما میگفت همینجا بشین من میگفتم بخدا دستشویی میکنما. وضعیت اینقدر بد بود که همونجا نشستم و فقط لخته های خون ازم دفع میشد و دستشویی در کار نبود. دیگه نمیتونستم بلند بشم همونحا نشستم و فقط زور میزدم و ماما کمرم رو ماساژ میداد و چایی میخورد😂 منم میگفتم همینجوری بهم ورزش بگو، گفت لگنت رو بچرخون ولی چرخاندن همانا و شروع انقباض بعدی همانا، بیخیال ورزش شدم و همونجا نشستم و زور زدم. واقعا احساس بیچارگی میکردم، چون نمیتونستم ورزش و تنفس کنم. ماما گفت بخواب ببینم چند سانتی که اینقدر حس زور داری. معاینه کرد و گفت۶ سانتی. اینم بگم که معاینه در برابر اتفاقای دیگه که اونجا میفته اصلا سخت نیست. بلند شدم و چند دقیقه هم به روال قبل گذشت، زمان از دستم در رفته بود و نمیدونم چی شد. گفتم من بی دردی وریدی میخوام، دکتر بهم گفته بود اپیدورال نکن که زایمانت طولانی نشه. گفتن باشه. منو خوابوندن تا نوار قلب بگیرن ولی شدت انقباضام زیاد بود و از درد به خودم میپیچیدم و هی میگفتن الان از روی تخت میفتی پایین. بین دردام داد هم میزدم، با اینکه اصلا اینکارو دوست نداشتم ولی نمیتونستم خودم رو کنترل کنم. دوباره معاینه کرد و گفت۸ سانت شدی. من گفتم بی دردی میخوام دیگه نمیتونم. صدای ماما رو میشنیدم که به همکارش میگفت ۸سانته یکم تحمل کنه زایمان میکنه بدون بی دردی، ولی واقعا برام قابل تحمل نبود. گفتن بخواب و ماسک زدن رو صورتم، منم اینقدر درد داشتم اصلا متوجه نشدم این گازه نه وریدی😂
ادامه تاپیک بعد