سلام مامانا
من ٢٩شهريور سزارين شدم
قرار بود ني ني كوشولوم ٧/٧يعني مهر ماه ب دنيا بياد اما ي روز از خواب بيدار شدم يهو يه آبريزش(ترشح)از بدنم اومد پايين
خيلي ترسيدم اينقد كه اينجا تو گهواره خونده بودم راجب پاره شدن كيسه آب و كم شدن آب دور جنين و….اين داستانا
خلاصه مطب دكترم تعطيل بود شانس مرخصي بود رفتيم ي كلينيك سونو دادم گفت آب دور جنين كم شده
كلي گريه كردم ب همسرم گفتم بريم زايشگاه بيمارستان نوار قلب جنين بگيرم رفتيم دكتر شيفت اونجا تا سونو ديد و نوار قلب خوب نبود گفت اورژانسي بايد بري اتاق عمل ممكنه بچه بره تو دستگاه چون ٣٦هفته و ٣روزم بود
خلاصه با اصرار خودم باز خيلي شيريني خوردم و ي بار ديگه نوار قلب گرفتن اينبار خوب بود ولي گفتن اگه ميخواي بري بايد تعهد بدي هر اتفاقي بيوفته پاي خودت
ديگه رفتم خونه ولي خواب نداشتم همسرم دلداريم ميداد ميگفت من ميدونم چيزي نيس سونوگرافي چرت گفته
خلاصه دكترم از مرخصي اومد بعد دو روز اونم گفت اورژانسي و سريع برو سونو ي جاي معتبر
رفتم آب دور جنين كم نبود خوب بود خداروشكر
ولي دكترم گفت با اينكه اين سونو خوبه اما ريسك نكن و ٣٧هفته بچه ترم و كامل هست زايمان كن
اين شد كه ني ني كوشولو ماما شهريوري شد😍😍😍خدارو هزار مرتبه شكر ميكنم هرشب از ذوق نگاهش ميكنم خوابم نميبره دلم ميخواد همش نگاهش كنم
چون ميدونم خيلي زود بزرگ ميشه دلم واسه اين روزا تنگ ميشه😞😞

۵ پاسخ

واقعا ریسک کردی ولی وقتی ابریزش داشتی چجوری بعدش خوب شده عددش

مبارک باشه عزيزم 🥰😍 انشالله زیر سایه مامان و باباش موفق و شاد زندگی کنه
عزيزم یه سوال حرکات بچه وقتی گفتن مایع کم شده چه فرقی کرده بود؟
من همش توهم کم شدن مایع دارم

منم قرار بود بچم مهر ب دنیا بیاد ولی عجله داشت و کیسه آبو پاره کرد و ۳۶هفته و ۵روز توی شهریورماه ب دنیا اومد 💙🧿🥺👶

آره خواهر منم با ذوق ب دخترم خیره میشم مادر شوهرم میگه بچمو قورت میدی الاناس چشم میخوره از بس نگاه می‌کنی قربون صدقه ش میری ولی من ب حرفش توجه نمیکنم

اینقد زود بزرگ میشن
من دوس دارم همونجوری کوچولو بمونه 🥲🥲

سوال های مرتبط

مامان رهام مامان رهام ۱ ماهگی
سلام خوبین مامانا.
خیلی مختصر میخاستم تجربه پراسترس قبل زایمانم رو بهتون بگم که بدرد همه میخوره متاسفانه من تو هفته ۳۹ ویروس انفولانزا گرفتم تمام استخونای بدنم دردمیکرد تب و لرز داشتم همش نگران بودم چرا حالا نزدیک زایمانم من دیگ جونی ندارم طبیعی زایمان کنم چندشب یا دنبال نوار قلب بچه بودم یا دنبال سرم زدن برا دردای خودم شب اخری نوار قلب خوب بود اما تکونای بچه خیلی ریز و بی حرکت ماماها میگفتن طبیعیه نصف شبه ظهره نمیدونم گشنه ای شاید براهمین حرکت نداره اما من ترسیدم رفتم سونو گفت اب دور بچه کم شده رو ۷۵ بود مستقیم از سونو‌رفتم پیش دکترم با ماما همراهم مشورت کردم جواب سونو خوب نبود منم سرم نمیشد دکتر دید و چیز خاصی نگفت فقط گفت برو بیوفیزیکال انجام بده حرکتارو دقیق نشون میده من فرداش سریع رفتم ی سونوگرافی دیگ گفت خانم اب دوربچه شده ۳۴ تو باید سریع سزارین
بشی من رفتم زایشگاه دوباره نوار قلب و اینا بازم میگفتن خوبه چندبار تست امینو دادم نشتی هم نداشتم درد طبیعی هم نداشتم ماما زنگ زد ب دکترم دیگ دکتر گفت سریع امادش کنید برا عمل اما من ک نمیدونستم شرایط خطرناک شده لج کردم گفتم اول میرم دوش میگیرم میام دیگ ازم تعهد گرفتن رفتم سریع فقط گردن ب پایین دوش گرفتم رفتم بیمارستان برا عمل.....
مامان 🎀Asra🎀 مامان 🎀Asra🎀 ۴ ماهگی
خب خب من اومدم بعد 22 روز از تجربه زایمانم بگم 😂

من 38 هفته 2 روز زایمان کردم اونم طبیعی
من برای شنبه سونو داشتم سونو واسه وزن بچم از چهار شنبه حرکت نداشت شبش کلی چیز شیرین خوردم مثل بستنی آب قند...... بعد این همه تلاش یه تکون خیلی ضعیف خورد دیگه شبش خوابیدم ساعت 9 اینا گفتم بزار سونو شنبه رو پنجشنبه برم که ببینم چرا تکون نمیخوره هم برا وزنش رفتم سونو منو سونو کرد اینو بگم از دیشب که تکون خورده بود دیگ حرکتی نداشت سونو کرد منو بعد گفت همه چیش خوبه وزنش 2900 فقط بند ناف یه دور دور گردنشه بدون فشار گفت حتما برو پیش دکترت سونو رو ببینه منم از همونجا رفتم بیمارستان آخه دکترم نبود رفتم بیمارستان ثامن دکترم اونجا بود بعد رفتم زایشگاه سونو رو نشون دادم گفت باید نوار قلب بگیری ازم گرفتن بعد گفت باید بری سونو فیزیکال بعد رفتم سونو که بهم گفت خونرسانی به جفت متوقف شده وزن بچه 4 هفته عقبه یه دور بند ناف دور گردنشه وزنشم 2500 این سونو رو همون روز رفتم ساعت 3 بود بعد گفتم من صبح سنو بودم بهم نگفته این چیزارو ب تازه بگم که بخش زایشگاه بهم گفتن اگه سونو بیوفیزیکال مشکل داشت بیا اگ نداشت برو که از مرده ک سونو کرد پرسیدم گفت برو علان بیمارستان رفتم نشون دادم سونو رو گفتن ما به این سونو کاری نداریم
مامان دیاکو
دیار مامان دیاکو دیار ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
من عصر شنبه تاریخ ۰۵.۲۱ رفتم زایشگاه نوار قلب گرفتن زیاد خوب بود ولی رفتم واسه ختم بارداری گفتن میتونی یک هفته دیگه بچه رو نگه داری از روی تاریخ قاعدگی ۳۸ هفته بودم از تاریخ آن تی ۳۹ هفته همون شب دکتر نامه بستری داد و گفت بخاطر دیابت ختم بارداری برو فردا صبح بیا بستری شی فردا صبحش با تمام وسایل نی نی رفتم بیمارستان مثل اینکه دکتر کشیک عوض شده بود و جدیدیه گفت برو هفته بعد بعد من گفتم که دکتر دیشب به من ختم بارداری داده اگه شما تایید میکنین که بچه من اتفاقی نمی افته واسش تو این هفته من میرم بعد نوار قلب از جنین گرفتن دیدن خوب نیست دهانه ی رحمم از سه هفته قبل با کلی ورزش هیچ تغییری نکرده بود همون دو سانت مونده بود دیگه بستری شدم آمپول فشار و شروع کردن یک آمپول فشار و گرفتم یه کوچولو درد داشتم فک کنین وسط دردا خوابم برد که یهو با یه درد بدی بلند شدم ماما آمد گفت دو ساعت استراحت بعد آمپول بعدی و شروع میکنیم دستگاه
آن اس تی هم همونجور وصل بود دائم نوار قلب میگرفتن که ضربان قلب
بچه رو چک کنن. بین دردهام هم از جکوزی استفاده می‌کردم که دردام کمتر کنه و دهانه رحم و نرم کنه اما دهانه رحمم بخاطر آمپول هاو شیاف ها خیلی سفت شده بود بعد از آمپول فشار نوار قلب بچه افت کرد و یه سرم بهم وصل کردن که نرمال شد نوار قلبش بعد آمدن معاینه کنه ببینه تغییری کردم یا نه یهو کیسه آب پاره شد و کم کم دردام شروع شد
مامان هیراد مامان هیراد ۱ ماهگی
حوالی زایمان / پارت ۲
این موضوع دو بار تو اون روز تکرار شد و باعث شد یکم شک کنم . رفتم حموم و زیر دوش حس می کردم هر از گاهی مقدار خیلی کمی آب خارج میشه .دوباره تست کردم چند قدم راه رفتم و سرفه کردم دیدم ک بله آب کمی خارج میشه دوبار تست کردم اما بار سوم نشد عصر سه شنبه قرار بود برم پیش یه ماما چون مامای خودم یه هفته مرخصی بود و همش می ترسیدم یهو برم واسه زایمان و بدون ماما همراه باشم . این ماما هم تو همون کلینیک بود و منشی همون پرونده قبلی رو بهم داد ک ای کاش یه جدید می داد. چون فک میکنم دلیل کم رسیدگی ماما تو بیمارستان بهم همین بوده ک اول زیر نظر یکی دیگه بودم. بگذریم ... جریان کیسه آب رو بهش گفتم و گفت این علائمی ک میگه احتمالا از کیسه آب باشه و معاینه م کرد(البته بدون ژل ک اگه از کیسه آب هست مشخص شه) خلاصه گفت ک کیسه آب حس میشه و مشکلی نداره . اما من اصرار کردم که یه مشکلی هست و واسه م سونو نوشت و گفت بیمارستان هم برم تست آمینوشور بدم گفت سونو دقیق تره ولی تست هم بده .
سونوگرافی گفت کیسه آب سوراخ هست ولی بدک نیست نه آب کم هست نه زیاد و گفت شاید دو سه روزی بتونی نگهداری . عددش ۹ بود زنگ زدم ب ماما گفتم سوراخ شده کیسه گفت با این عدد احتمالا بستری نمی کنن چون خیلی کم نیست ولی باز برو بیمارستان تست بده . بیمارستان هم دوباره چند نفر معاینه م کردن بازم بدون ژل🥲 و گفتن علائمی از پارگی کیسه آب نیست حتی پدم هم خشک بود گفتم سونو هم گفته سوراخ شده گفتن آبش زیاد کم نشده نیازی ب بستری نیست.
مامان 🩷 نیهان 🩷 مامان 🩷 نیهان 🩷 ۲ ماهگی
خب خانوما اومدم تجربه زایمانم و بگم🥹
من چند روز پیش رفتم سونو آخر و بدم مثلا که متوجه شدم آب دور دخترم شده 6 با هزار استرس رفتم پیش دکترم گفت باید ختم بارداری بشی خلاصه ساکم و بستم و رفتم بیمارستان 17شهریور مشهد دکتر معاینم کرد که خیلییی درد داشت گفت من حس میکنم سفالیکه و بستریم نکردن گفتن عدد دور آب جنین که شد 5بستری میکنیم برو شنبه سونو بده اگه کم شده بود سز میکنیم فرداش من ترشح ژله ای قهوه ای داشتم گفتم حتما وقتشه اما خبری نشد و از معاینه بود فرداش که شنبه بود رفتم سونو که خداروشکر همه چی خوب بود آب دورش هم شده بود 9 دیگه گفتم خداروشکر دو هفته دیگه وقت دارم عصرش رفتم پیاده روی و خرید دیگه خوب بودم ترشح هم نداشتم دیگه صبح ساعت 9 تو جام بودم و دراز کشیده بودم که یهو حس کردم از ازم آب رفت پاشدم دیدم بعله هی داره ازم آب میرم سریع ازین نوار بزرگ ها گذاشتم و زنگ زدم شوهرم اومد و رفتیم بیمارستان اونجا بستریم کردن بیمارستان 17 شهریور اومدم خلاصه معاینم کردن چند بار تا بفهمن واقعا بریچه بچم یا نه معاینه خیلی درد داشت دیگه بهم سوند وصل کردن همون لحظه یه سوزشی داره و چندشه بعدش دیگه اصلا متوجه نمیشی
مامان 🩷جانان🩷 مامان 🩷جانان🩷 ۵ ماهگی
تجربه زایمان
برای بار اول واسه چکاب همسرمو با خودم بردم بیمارستان که بخاطر دیابت بارداری ب دکترم بگم اگه تا هفته ۳۹ درد نگرفتتم نامه بهم بده فلان روز خودم بیام زایشگاه واسه زایمان طبیعی
اینم بگم شوهرم هبچ جوره کنار نمیومد من سزارین کنم یا برم شهر نزدیکم ک بیمارستانش امکانات بیشتری داشت
اون‌روزی ک‌رفتم دقیقا ۳۸ هفته کامل بودم و روز قبلش نوار قلب داده بودم
دکترم گفت دیابتت کنترل شده اس زود اومدی واسه نامه
برو همون وسط هفته ۳۹ بیا الانم برو واسه نوار قلب
هر چی بهش گفتم دیروز رفتم خوب بود گفت بازم برو
منم رفتم زایشگاه دیدم چن بار از جنین نوار قلب میگیرن منم پیش خودم گفتم چون از دکتر ناراحت شدم و حرص خوردم حتما رو بچم تاثیر گزاشته و شروع کردن خودمو آروم کردن
بعد چن دقه با دکترم تماس میگیرن میگن بیماری ک‌فرستادی زایشگاه ضربان قلب جنینش بالاست دکتر گفت بستری موقتش کنین تا خودمم بیام چکش کنم بعد یکساعت ک‌بیماراشو ویزیت کرد اومد و چک کرد و گفت ضربان قلب بچه ات رفته‌بالا و ریسک حتی یکساعت معطل کنیم بریم اتاق عمل
و من سزارین اورژانسی شدم و چون‌بچم ناله داشت بردنش nicu و شکر خدا بعد گذروندن nicu و دوران زردی هر چن‌سخت بود دیگه اومد خونه کنارم
روزای اول زایمان من همش تو‌بیمارستان بودم خیلی سخت بود ولی گذشت و الام دخترم کنارم خوابیده