حوالی زایمان / پارت ۲
این موضوع دو بار تو اون روز تکرار شد و باعث شد یکم شک کنم . رفتم حموم و زیر دوش حس می کردم هر از گاهی مقدار خیلی کمی آب خارج میشه .دوباره تست کردم چند قدم راه رفتم و سرفه کردم دیدم ک بله آب کمی خارج میشه دوبار تست کردم اما بار سوم نشد عصر سه شنبه قرار بود برم پیش یه ماما چون مامای خودم یه هفته مرخصی بود و همش می ترسیدم یهو برم واسه زایمان و بدون ماما همراه باشم . این ماما هم تو همون کلینیک بود و منشی همون پرونده قبلی رو بهم داد ک ای کاش یه جدید می داد. چون فک میکنم دلیل کم رسیدگی ماما تو بیمارستان بهم همین بوده ک اول زیر نظر یکی دیگه بودم. بگذریم ... جریان کیسه آب رو بهش گفتم و گفت این علائمی ک میگه احتمالا از کیسه آب باشه و معاینه م کرد(البته بدون ژل ک اگه از کیسه آب هست مشخص شه) خلاصه گفت ک کیسه آب حس میشه و مشکلی نداره . اما من اصرار کردم که یه مشکلی هست و واسه م سونو نوشت و گفت بیمارستان هم برم تست آمینوشور بدم گفت سونو دقیق تره ولی تست هم بده .
سونوگرافی گفت کیسه آب سوراخ هست ولی بدک نیست نه آب کم هست نه زیاد و گفت شاید دو سه روزی بتونی نگهداری . عددش ۹ بود زنگ زدم ب ماما گفتم سوراخ شده کیسه گفت با این عدد احتمالا بستری نمی کنن چون خیلی کم نیست ولی باز برو بیمارستان تست بده . بیمارستان هم دوباره چند نفر معاینه م کردن بازم بدون ژل🥲 و گفتن علائمی از پارگی کیسه آب نیست حتی پدم هم خشک بود گفتم سونو هم گفته سوراخ شده گفتن آبش زیاد کم نشده نیازی ب بستری نیست.

۴ پاسخ

سلام من یه مدتی هست شاید بیشترازدوماه که خارش شدید واژن دارم دارو وازلین واستفاده کردم اثری نداشت الان اون منطقه به شدت ملتهب و جوش دار شده کسی هست راهنمایی کنه؟؟؟

پس ۳ کو

چرا پارت ۳ رو حذف کردی ؟🫣

خوب

سوال های مرتبط

مامان مهدیار مامان مهدیار ۳ ماهگی
پارت سه
بعدش رفتیم بیمارستان دیگه سونو رو نگاه کردن
گفتم واسه چی اومده این که مشکل نداره
گفتم بابا دکترم اینجوری گفته بهم گفتن این خوبه هر موقع رسید به زیر ۵ سانت بیا بستریت میکنیم
ان اس تی گرفتن و تست آمینوشور گفتن نشتی هم نداری نمیدونم حالا از چی بود که آبش کم شده بود
البته من شیاف و آمپول هم زیاد استفاده کردم شاید هم بخاطر اونا بود
دیگه مرخصی کردن سونو نوشتن گفته یه هفته دیگه بیا
۲۴ آذر رفتم دوباره سونو دادم 🤔شده بود ۰آبش دکتر سونو گفت باید سریع بری بیمارستان
من چون بچه حرکتش زیاد بود گفتم بهش بچم حرکت زیاد داره مگه آبش کم شه نباید حرکتش هم کم بشه😏گفت نه اتفاقا برعکسه بچه بیشتر تکون میخوره
دیگه رفتم بیمارستان به شوهرم هم زنگ زدم گفتم اینجوری گفتن بهم بنده خدا گفت تو برو منم خودمو میرسونم
رفتم اونجا باز بهم گفتن نه لین مشکل نداره و اینا
هر چی بهشون میگم بابا بهم گفتن باید بستری شی
دیگه آخر فرستادم پیش متخصص توی خود بیمارستان اون گفت که نه درسته به صفر رسیده ختم بارداری داد و نامه داد بردم زایشگاه
مامان امیرعلی جیگر مامان امیرعلی جیگر ۲ ماهگی
پارت پنجم 🤣خلاصه دو سه تا ماما آمدن گفتن چرا اینجوری هستی تو گفتم نمیدونم گفتم ماما نمیاد گفت سه سانت بشو گفتم چندم گفت هنوز دو سانتی خب وایستا تحریکی کنم ..تحریک کرد ..باهم حرف زدن گفتن کیسشو بزنیم جوری که من نفهمم گفتم میخواین کیسه بزنین گفت نه یه معاینه تحریکی دیگه ..گفتم اشکالی نداره بزنید تا کیسه پاره نشه دردام نمیگیره سابقه دارم 😜😜🤣🤣خلاصه یه چیزی دست گرفت گفت زور بزن زود زدم چندبار کیسه پاره شد دردم داشت ولی قابل تحمل ولی آب خییلی زیاد بود ترسیدم هی زور میزدم آب جهش بیرون میومد گفتم چرا تموم نشد دیدم سه تاشون ترسیدن دختره معاینه کرد بیشتر ترسید گفت چرا دستاشو میبینم زود گفت دکتر بیاد بدو بدو دکترو صدا کردن گفت به دکتر چیزی نگین خییلی ترسیده بود.. دکتر امد با چندتا ماما دیگه همشون آمدن دکتر میگه چی شده ماما گفت دستاش آمد نگاه کن با ترس گفت چی شد کیسه پاره شد گفتن داشتیم معاینه میکردیم پاره شد گفت یعنی خودش پاره شد کناریشم گفت آره به خدا خودش پاره شد😢😢😢 یکی دیگه گفت بیخیال امروز قسمت نیست زایمان طبیعی داشته باشیم من ترسیدم 🥹گفتم یعنی سزارین میشم دکتر شکممو بالا فشار داد معاینه کرد گفت نترس عقب رفت ..کمی وایستادن رفتن گفت الان زنگ میزنیم مامات بیاد ...به اون ماما که چکم میکرد گفتم نباید پاره میکردین گفت ما پاره نکردیم نازک شده بود موقع معاینه پاره شد گفتم فیلمم نکن🤪🤪🤣🤣اشکال نداره تا پاره نشه دردم نمیگیره گفت دمت گرم چیزی نگفتی ب دکتر🤣
مامان مهراد مامان مهراد روزهای ابتدایی تولد
سه روزه طبیعی زایمان کردم
شنبه ساعت هفت صبح که از خواب بیدار شدم رفتم سرویس خونریزی کردم اماده شدم و رفتم بیمارستان دهانه رحمم دوسانت باز شده بود ولی بستری نمیکردن گفتن برو زیر دوش اب گرم و راه برو ساعت ده بیا ساعت ده رفتم هنوز تغییری نکرده بود گفت عصر بیا دیگه امدم خونه و درد داشتم و راه میرفتم ساعتای چهار عصررفتم دهانه رحمم ازدوسانت بع سه سانت باز شده بود ماما گفت میخوای کمکت کنم گفتم اره گفت تو زور بزن بعد دو سانتم اون باز کرد شدم پنج سانت ماما گفت یک ساعت راه برو که بعد بستریت کنم ساعتای شیش عصر بستریم کردن بعد دکتر امد کیسه اب و پاره کرد از اون جا دردام خیلی خیلی زیاد شد دهانه رحمم ب هشت سانت رسید باز ماما گفت بیام کمکت کنم فک کردم مث اون دفعه دردی چیزی نداره تا امد دستشو روی شکمم فشار میداد و اونجا روهم محکم فشار میداد نفسم بند امده بود نتونستم بزارم ادامه بدم. باز خیلی درد داشتم دیگه گفتم دوباره بیاد دیگه فول شدم و باید زور میزدم ساعت هشت و خورده شده بود دیگه زور زدم و ساعت یه ربع به نه بردن منو اتاق زایمان ساعت نه دیگه زایمان کردم
مامان پرنسا کوچولو مامان پرنسا کوچولو ۲ ماهگی
پارت دوم
سونومو بردم رفتم پیش دکترم
دید گفت الان یه nstازت میگیریم و معاینه تحریکی میشی و رفتی خونه بعدشام برو بیمارستان یه nstدیگ بگیر
و ۵شنبه ساعت ۸ونیم بیا بیمارستان
معاینه تحریکی ک انجام دادن بعدش رفتم خونه تارسیدم خونه ساعت۸شب بود رفتم حموم ک‌برم شام بخورم بعدش برم nstبدم
اصلا دستشویی نداشتم همینک لباسامو در آوردم
یهو انگار شیر آب ک ول میشه ازم یهو کلی آب ریخت در حدی ک مادرم تو آشپزخونه بود دوید تو حموم گفت آب حموم باز کردی صدا اومد
گفتم ن مامان اینجوری شدم گفت سریع دوش بگیر بیا بیرون کیسه آبت پاره شده
اومدم آماده شدم رفتم بیمارستان
اول یه nst گرفتن بعد یه ماما اومد معاینه کرد می‌گفت ن کیسه آبت پاره نشده
بعدش دکتر اون شیفت اومد دوبار پشت سرهم معاینه کرد گفت ک کیسه آبش پاره شده کیسه آب نداره بفرست برا بستری
منم نامه بستری ک دکترم بهم داد ک ب دکترم زنگ زدن
اصلا درد نداشتم ‌اومدن کم‌کم دیگ سرم بهم وصل کردن و دستگاه nstرو بهم‌وصل کردن و شروع کردن آمپول فشار زدن تو سرم بهم
‌دیگ آخرای شب بود دکتر شیفت روسرم بود گفت nstدخترت نامنظم ب دکترت گفتیم الان یه nstدیگ میگیریم ازت اگ اوکی نشده باشه می‌فرستمت اتاق عمل
خداروشکر آخرین netخوب بود
و بعد منو باسرم فشار تنها گذاشتن
و دردهایی من از ساعت۱شب شروع شد
و شد ۵شنبه دکتر خودم اومد معاینه کرد ماساژ داد ماساژ رحمی برام انجام داد ولی دهانه رحمم کلا دوسانت دیگ
دیگ مرتب چند دقیقه یبار ماما شیفت ک دعاگوشم میومد معاینه میکرد ماساژ میداد
تا اینکه دردهایی من بشدت زیاد بود و من همش داد میزدم گریه میکردم
دکترم و مامابهم دلداری میدادن و روحیه میدادن بهم
انقد حالم بدبود دکترم گفت ب ماما بخش ببرش پیش همسرش و مادرش
مامان فندوق مامان فندوق روزهای ابتدایی تولد
شبش از بس گریه کرده بودم دیگه نا نداشتم ، قبلش هم دکتر اومده بود برام معاینه تحریکی انجام داد یکمی ترشحات خونی داشتم دیگه تو اتاقه هم تنها بودم اجازه ندادن مامانم پیشم بمونه مامانم از روز اول بستری پیشم بود تا روز مرخص شدنم ولی شبا نمیزاشتن ، خلاصه که ساعت یک و نیم دیدم ی پرستار اومد گفت بخواب آن اس تی بگیرم تا گفت سرش داد زدم که نمیزارم ولم کن خستم کردی گفت قول میدم اخریشه دوباره نیم ساعت تحمل کردم به محض اینکه تموم شد گفتم درو ببند می‌خوام بخوابم خواهشاً کسی دیگه تو اتاق نیاد ، ولی اینو بگما پرستارای بیمارستان دنا واقعا پیگیر و مهربون هستند ولی تنها ایرادش اینه که خیلی مقرراتی و رو اصول هستن اکه ی بیمارستان دیگه رفته بودم سریع سز میکردن ، دنا میگه تا زمانی که بدونیم طبیعی میشه طبیعی ، خلاصه ما شب خوابیدیم صبح ساعت شش دوباره شروع کردن به آمپول فشار همون درد ها شروع شد همون درد های کاذب گفتم دکتر کی میاد گفت هشت اینجان ، دکتر ساعت هشت اومد معاینه کرد باز گفت میگم حس نکردی کیسه این می‌ریزه گفتم نه گفت نشتی داری گفت باید کیسه اب رو بزنم منم گفتم فقط ی کاری کن من راحت شم اومد کیسه اب رو سوراخ کرد نگمدبراتون که چقدر حجم آب زیاد با ی بوی خیلی بدی داشت کیسه ابم که خالی شد تمام تنم مخصوصا پاهام افتاد به لرزیدن آنقدر می‌لرزید که گفتم کنترلش دست خودم نیست ، چون از قبل هم به سیاتیکم فشار اومده بود بخاطر اون بود ، ولی کیسه اب رو که زدن زیرمو عوض کردن دردهای اصلی خودم شروع شد حالا آمپول فشار بود درد خودم بود دستگاه هم وصل بود رو کمر بودم درد ها اول از ده دقیقه به ده دقیقه بود درد ها مثلا ی دفعه همزمان کمرت داغ می‌کنه و میزنه به پاهات همراه با فشار زیاد که با هر دردی میمیری و زنده میشی