پارت آخر...
خوردن خوراکی رو با دوتا نسکافه که توی یک لیوان ریختم و رطب و چایی کمرنگ با نبات شروع کردم بعدش حدود ساعت شش و نیم بهیار اومد که بلندم کنه واقعا سخت بود اما غیر ممکن نبود و فقط دفعه اول اونقدر دردناکه راه رفتن و هر چی بیشتر راه بری دردت خیلی کم میشه
و با شیاف کاملا خوبی...ساعت ششو نیم عصر هم مرخص شدیم 🙂
بارداری زایمان

۱ پاسخ

قدمش پروخیروبرکت براتون 🌷

مقالات مرتبط

کمک به راه رفتن کودک
کمک به راه رفتن کودک چگونه است؟
غذا دادن به نوزاد از کی شروع میشه
غذا دادن به نوزاد از کی شروع میشه ؟
جدول زمانی راه رفتن کودک
جدول زمانی راه رفتن کودک
خوراکی های مفید برای خواب راحت
خوراکی های مفید برای خواب راحت | چی بخوریم خوابمون ببره؟

سوال های مرتبط

مامان zeinab🩷 مامان zeinab🩷 ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین ۳

مرحله ای که من یخورده اذیت شدم ریکاوری بود منو که بردن کم کم لرزم‌ شروع شد با اینکه سردم نبود میلرزیدم‌ یجور تحمل کردم و کمتر شد بردن بخش و اونجا شیاف گزاشتن برام و دردام قابل تحمل بود
اونجور که بعضیا میگن دردش خیلی سخت بود و اینا و منم با حرف اونا ترسیده بودم
ولی اینم هست بدن با بدن فرق میکنه
تحمل آدما فرق میکنه
ولی اینم هست که خودتو هرچقدر بترسونی واست سخت میگذره
و من ساعت ۸ صبح که اومدم بخش تا ساعت ۳ بعدظهر هیچی نخوردم و بعدش کم کم گفتن مایعات‌ میتونم بخورم
و بعدش اومدن سوند کشیدن که اصن درد نداشت در حد یه گاز مورچه
که بعدش شروع به راه رفتن کردم
راه رفتن اولش برام سخت بود تا وقتی که پاهامو روزمین گزاشتم چند قدم راه رفتم دیگ اوکی شدم😂
حالا خودم نمیخواستم بشینم چون راه رفتنی خیلی بهتر تر میشدم
و خداروشکر کم کم بهتر شدم و فردا صبح مرخص شدم خداروشکر میکنم که برام راحت گذشت زایمانم
ووووو
اینم بگم که بیمارستان حتما شیاف ببرید چون اونا ۶ ساعت یبار میزارن خودتون ۱ ساعت یا ۲ ساعت یبار بزارید خیلی تاثیر داره رو درداتون
امیدوارم همه مامانا به سلامتی زایمان کنن خاطره خوبی براشون بمونه💖
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان ماهان مامان ماهان ۴ ماهگی
بیمارستان میلاد دکتر آمنه حدادان
رسیدگی شون خوب بود
هزینه اش با بیمه تامین رایگان فقط اقلام مصرفی رو تهیه میکنی که حدود یک تومن میشه
اگه زایمان سز اجباری باشی و تامین نداشته باشی حدود ۱۳ تومن میشه
من ساعت ۴.۵ بعد از ظهر رفتم برای عمل ۵ بچه به دنیا اومد سه ساعت تو ریکاوری بودم سه چهار بار ماساژ شکمی انجام دادن دو تاش رو هنوز سر بودم نفهنیدم دردش رو اما بقیه درد داشت قابل تحمل
اومدم بخش هم دو بار ماساژ انجام دادن یکیش خیلی دردناک بود
برای دردهام هم شیاف میزاشتن حدود هر ۳ ساعت
اولین راه رفتن یه کم سخت بود بعدش بهتر شد
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان امیر مهدی مامان امیر مهدی ۳ ماهگی
پارت سوم

واقعا اصلا سخت نبود وقتی خواستی بشینی قشنگ پشت بدین به تخت و بگین تخت رو بیارن بالا کم کم
آروم آروم پهلو به پهلو شید آروم آروم بشینید و راه برید
اگه براتون آمپول نزدن قبل راه رفتن حتما دوتا شیاف بزارید

شب دکتر اطفال اومد و چک کرد
فردا صبحش هم دکتر اومد و ترخیص شدیم😁😁😁
مامان جوجومامانی مامان جوجومامانی ۵ ماهگی
ادامه داستان.
.بالاخره ساعت یک و نیم سه چهار سانت شدم گفتن تا ساعت دو و نیم بستری میشی زنگ زدم ماما همراه اومد...ساعت سه ربع کم بستری شدم ..ماما خیلی کمکم داد سر بچه خوب تو لگن نبود کلی ورزش و ماساژتا سر بچه خوب فیکس بشه..کم کم آمپول فشار با سرم زدن دردم هر لحظه شدید تر میشد خیلی بی قرار بودن با کمک ماما لگنم باز شد و همه ریختن سرم کمک دادن تا زایمان کردم..ساعت پنج و نیم بدنیا اومد...خدارو شکر تایمش کوتاه بود فقط یک ساعت و نیم آخر درد شدید داشتم ...خداروشکر دخترم خوب و سالمه با آرزوی زایمان راحت برای تمام مادران این سرزمین
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان نی نی مامان نی نی ۸ ماهگی
بعد ساعت ۹ اجازه دادن که ی فنجون چای عسل بخورم و اگه حالت تهوع نداشتم سوپ بخورم
۲۵ ساعت ناشتا بودم تا اون موقع
دیگه خوردم و بعدش اومدن که از رو تخت بلندم کنن و راه برم
واقعا وحشتناک بود خیلی درد داشتم فقط اشک میریختم و هی نفس عمیق میکشیدم
ولی هیچی نمیگفتن و دعوا نمیکردن که یالا زود باش یا چقدر لوسی و اینا
همش میگفتن میدونیم درد داری و کاملا حرفه ای ارامش میدادن
گفتم هر یک ساعت باید راه بری
منم به حرفشون گوش کردم و راه میرفتم با اینکه سخت بود ولی کم کم بهتر میشد راه رفتنم
بهم قرص جویدنی دایمتیکون دادم و ی شربت که شکمم کار کنه منم تا ۱ شب دیگه شکمم کار کرد
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان دوقلوها 😍 مامان دوقلوها 😍 ۲ ماهگی
پارت ۲
بعد بردن ریکاوری ، اونجا هم اصلا صحبت نکردم سرم رو تکون ندادم ، بعد اومدن فشار دادن شکم که واقعا سخت بود ،سه بار تو اتاق عمل ، و چند بار هم تو بخش این کار رو انجام دادن که خیلییی دردناک بود 🥲
بچه ها از اتاق عمل رفتن دستگاه به خاطر اکسیژن گرفتن و اینکه زود به دنیا اومده بودن.

پارت ۲
آوردن بخش و دارو زدن و شیاف اینا گذاشتن ، لحظات اول از اتاق عمل خیلی سخته واقعا دردناکه، بعدش کم کم بهتر میشه ، گفتن ۸ ساعت چیزی نخورم بعدش هم من با نسکافه اینا شروع کردم خداروشکر سردرد اینا نگرفتم، راه رفتن بعد عمل اولش خیلی سخته ولی خب با کمک همراه تون سعی کنید راه برید من لیوان آبمیوه رو گذاشتم رو میز هی یه کوچولو میخوردم که فشارم نیفته و هی آروم آروم با کمک مامانم از تخت اومدم پایین و راه رفتم خودشونم شربت دادن برای مدفوع و من مشکلی نداشتم😁
حتما ساک تون رو به موقع جمع کنید الخصوص دوقلوها ،من هنوز جمع نکرده بودم😅 و ااخر سر خواهرم جمع کرد و آورد.
روکش توالت فرنگی و نسکافه و خوراکی و آبمیوه حتما بعد عمل همراه داشته باشین
موهاتون رو ببافید اینجوری راحتره
باز سوالی دارین بپرسید اکه چیزی یادم رفته😅
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان رایان مامان رایان ۲ ماهگی
ساعت ۵ بود که اومدن گفتن پاشو راه بریم سر راه رفتن خیلی اذیت شدم ولی فقط همون دفعه اول بود دیگه دفعه دوم سوم مشکل نداشتم فقط اروم راه میرفتم، رایان هم پیش خودم بود شیر میخورد دیگه خلاصه فردا صبحش خانم دکتر اومد مرخصم کرد اومدم خونه، الان خداروشکر با اینکه ۵ روزه زایمان کردم خونریزی در حد خیلی کمه و لخته اصلا ندارم، درد هم در حد اینکه دو بار کلا شیاف زدم همین
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان فسقلی مامان فسقلی ۳ ماهگی
پارت ۵
دردام سه دقیقه ای شده بود اما قابل تحمل،،یه اتاق بهم دادن سرم وصل کردن نوار قلب بچه گرفتن(خیلی سخت بود بخوای با شدت درد بیست دقیقه به یه حالت بخوابی اما چاره ای جز تحمل نبود)،اما جیغ بقیه انگار دردم چندین برابر میکرد، یه کم قدم میزدم وقتی دردم می‌گرفت میپریدم داخل سرویس بهداشتی،اب گرم می‌گرفتم رو خودم،باعث میشد درد ملایم تر شه،،
چشمم به ساعت بود همه امیدم این بود طبق گفته ماما ساعت نه و نیم زایمان میکنم و دردام تموم میشه اما زهی خیال باطل.
همون ماما عصبانی که فرستاده بودم خونه،،با پرونده اومد داخل یه سری سوالات میکرد و من جواب میدادم و می‌نوشت،از علائمم پرسید گفتم ساعت یک و نیم صبح کیسه ابم ترکید،یه دفعه هول شد و گفت من که ساعت ۳و نیم معاینه ت کردم کیسه ت پاره نبود و من به روش نزدم که تو اصلا منو معاینه نکردی و فرستادیم خونه.
دقیقه ها کند می‌گذشت و دردا شدیدتر میشد.ساعت از نه نیم هم گذشت اما خبری از زایمان نبود.
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان رونیکا💗محمد مامان رونیکا💗محمد ۱ ماهگی
پارت دوم
توی ریکاوری پسرم اوردن گفتن بهش شیر بده پرستار گذاشتش رو سینه ام شیر خورددیگه ساعت سه منو اوردن بخش حالم خوب بود ولی هنوز بی حس بود پاهام اومدم بخش همه توی اتاقم منتظرم بودن منو بچه را دیدن پرستار بیرونشون کرد مامانم همراه موند حدود ساعت 6 بود بی حسی رفت خیلی درد غیر قابل تحملی نداشتم اومدن زیرم عوض کردن دوتا شیاف گذاشتن برام حالم بهتر شد هر چند ساعت خودشون مسکن میزدن و شیاف میزاشتن ساعت 10 شب بود پرستارم اومد یه مسکن زد گفت نیم ساعت دیگه شروع کن ب خوردن مایعات تا بیایم از تخت بلندت کنیم همه چی خوب بود مایعات خوردم اومد سوند جدا کرد دستمو گرفت خیلی آروم شاید نیم ساعت طول کشید تا تونستم بلند شدم راه رفتم ولی اونقدر سخت نبود قابل تحمل بود تا فردا صبحش همه چیزم خوب بود حدود ساعت 9 بود درد عجیبی پیچید توی شونه هام که فقط داد میزدم و گریه میکردم که پرستار برام کیسه آب گرم اورد مسکن زد بعد ده دیقه آروم شدم کل درد شدید من اون عوارض بی حسی بود که زد به شونه هام دیگه همه چیز خوب بود ساعت 7 غروب هم مرخص شدم
سوالی داشتید در خدمتم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان حسین مامان حسین روزهای ابتدایی تولد
پارت سوم
دیگه از ساعت 21 سروم فشار وصل کردن و کم کم دردام شروع شد ولی خیلی قابل تحمل ، و مهم تر از همه اینکه مامانم تو اتاق پیشم بود . تا جایی که میتونستم ورزش می‌کردم ، و معاینه ها هم که دیگه بود ، از همون اول درخواست اپیدورال داده بودم که گفتن از چهار سانت انجام میدن، به دو سانت که رسیده بودم واقعا دیگه تنفسها دردم رو کم نمی‌کرد ، همسرم رو هم به سختی اجازه دادن تا بیاد داخل اتاق ، خلاصه به هر سختی که بود چه التماس هایی که نمی‌کردم تا زود تر اپیدورال وصل کنن ، پزشک بیهوشی که اومد نتونست وصل کنه یه دکتر دیگه هم اومد اونم نتونست، آخر اسپاینال کردن که گفتن تا سه ساعت بی حسی هست ومن بعد از یک شب و صبح بیداری بعد از بی حسی تونستم یک ساعت و نیم بخوابم، تنها چیز خوبی که داشت تو این یک ساعت و نیم از چهار سانت به شیش سانت رسیدم، با از بین رفتن بی حسی و شروع دردا از خواب بیدار شدم.
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان عزیزکم🫀 مامان عزیزکم🫀 ۸ ماهگی
تجریه زایمان ۳:
پسرم ساعت ۴:۱۵ بدنیا اومد😍😍😍😍
و نمیتونم اون حس رو اصلا توصیف کنم🥲🥲🥺🥺😍 و تماس پوست با پوست انجام دادن.
عملم تا ساعت ۵ عصر طول کشید و نیم ساعت هم‌تو ریکاوری موندم که اونجا پسرم سینمو مکید.
من ۵:۳۰ عصر اومدم بخش و تا ساعت ۲ شب هیچی نخوردم چیزی‌زیر سرم‌نزاشتم تا حد ممکن سرم و تکون ندادم ولی سر ذوق اومده بودم و فک کنم یکم زیاد حرف زدم😅🤣 ساعت ۸:۳۰اینا بی حسی کمرم و پاهام از بین رفت یکم سوزش بخیه داشتم که دو شیاف استفاده کردم و هر ۷،۸ ساعت یه بار شیاف میزارم و دردش بنظرم قابل تحمله.
ساعت ۲ شب سوندم رو درآوردن دیگه خوردن رو با مایعات و نسکافه شروع کردم بعد بلند شدم و سرویس بهداشتی رفتم و خداروشکر همه چیز خوبه
بنظرم بدترین قسمت زایمانم یک اونجایی که میان بعد عمل چن بار رحمت رو ماساژ میدن دو اولین بلند شدن و راه رفتن واقعا سخته و سوم اینکه تا ۲،۳ روز آدم شیر نداره 🥺🥺پسرم دیشب از شدت گرسنگی تا صبح گریه کرد و منم پا به پاش گریه کردم🤦🏻‍♀️
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان کنجد🍓 مامان کنجد🍓 ۶ ماهگی
تجربه سزارین(۲)
چند ساعتی که از عمل گذشت درسته خیلی دردناکه اما پهلو به پهلو بشین با کمک همراهی و پاهاتون رو تکون بدین که خون لخته نشه و شب که میخواین راه بیفتین آسون تر باشه براتون
من ساعت ۱۰ شب اجازه دادن که راه بیفتم و دمنوش و آب بخورم
اولین بلند شدن خیلی دردناک و سخت بود درد وحشتناک داشتم
ولی اون شب رو تا صبح من مدام بلند شدم و راه رفتم و این خیلی کمک کننده بود که روز بعد خیلی حالم بهتر بود و راه رفتنم هم بهتر شده بود
حتما حتما نسکافه و دمنوش رازیانه و بابونه با خرما و گردو بخورین
و تا روز بعد که مرخص میشین شکلات تلخ و نسکافه حتما بخورین
چون من می‌خوردم دیگه بعدش نه سردرد و هیچ عوارضی از بی حسی که گرفته بودم نموند
دکتر می‌گفت شکلات تلخ و نسکافه باعث میشه زودتر ماده بی حسی دفع میشه
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان ماهان مامان ماهان ۱ ماهگی
پارت ۳ تجربه زایمان:
ساعت رو نگاه کردم ۱ و نیم بود. تاریخ ۲۲ مهر خدا پسرمو بهم داد.
اومدن از روی تخت جابجام کردن و بردن ریکاوری. خیلی سرد بود روم پتو انداختن. دوباره خوابیدم. اومدن ماساژ شکمی دادن که چون هنوز بی حس بودم دردم نگرفت. ساعت ۳ رفتم توی بخش. اونجا هم ۲ بار ماساژ شکمی دادن که واقعا دردناک بود. دوباره خوابیدم. مامانم میگفت اولین بار بود میدیدم داری خر و پف میکنی😂😅 تا ساعت ۱۰ نباید چیزی میخوردم. بعدش با مایعات شروع کردم ، نسکافه خوردم. سردرد داشتم، هی می اومدن برام شیاف میذاشتن و خیلی کمک کننده بود. پمپ درد نگرفته بودم و با شیاف اوکی بود همه چی. بخیه هام درد نمیکرد فقط شکمم آزرده بود که فشار داده بودن. ساعت ۱۲ که سرمم تموم شد گفتن اول ۲۰ دقیقه بشین پاهات آویزون باشه بعد بلند شو راه برو، گفتن خواستی دسشویی بزی بگو بیایم کمکت ولی بدون کمک تونستم برم . اولین راه رفتن یکم مشکل بود ولی هرچی بیشتر راه میرفتم بهتر بود برام.
کاچی خوردم. چون بعد زایمانم خیلی ورم کرده بودم یکم آرایش کردم تا موقع ملاقات یکم رنگ و روم باز بشه😄😂 خلاصه خوب بود همه چی. فقط یکم نگرانی داشتیم چون پسرم یه ۴ ساعتی توی nicu بود به خاطر تند تند نفس کشیدن ولی خداروشکر آوردنش پیشم . اخر شب هم مرخص شدیم. سوالی بود بپرسین
مشاهده ۱۵ پاسخ دیگر
مامان ارکان مامان ارکان روزهای ابتدایی تولد
مامانا نیم لیوان گلاب با نیم لیوان آب ی لیوان شد خوردم ب نظرتون کی دردم شروع میشه الان باز زعفران دم کرده با نبات بخورم
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان آرن مامان آرن ۱ ماهگی
تجربه سزارین 😌♥️
پارت ( هشت )

اصلا نمیتونستم بشینم و و حتی یه وره بشم با مامانم زوری به بچه شیر دادیم و دیگه هر دو سه ساعت یک بار دو تا شیاف میزاشتم تایم ملاقات شده و همه اومدن دیدنم و من خوشحال ترین که همه چی تموم شده اون مدعده درد ها و حال بدی ها گذشته و بچه ام صحیح و سالم بغلمه

از بعد زایمان هم بخوام براتون بگم با کمک شیاف و سرم بهتر بودم کمی
اخر شب اومدن گفتن باید راه برید که خیلی درد داشت خیلییی به زور نشستم کمی ابمیوه خوردم و بلند شدم که سرم گیج نره و همون موقع اومدن سوند رو هم کشیدن و راه رفتیم


فقط اچلین راه رفتن سخت بود و اولین سرویس رفتن بعدش دیگه همه چی بهتر بود و میشد انجام داد
مشاهده ۶ پاسخ دیگر