۱۸ پاسخ

عزیزم عروسی انقدر واجب که به خاطرش بچه رو دعوا کنی
ببخشید گور بابای اون عروس وداماد
دوم ی سایز بزرگ تر بپوشونه بچه رو سفت ببند که پس نده
سوم نیم ساعت دیر تر برو عروسی لباس کثیف کرده سریع بشور ابشو قشنگ بگیر و اتو کن هم صاف وقشنگ تر میشه هم خشک واجب نیست که اولین نفر حضوری بزنید

حالا همه مادری شدن ‌ک داد نمیزنه
باشه شما خوبید
عزیزم دیگه کاریه ک شده
ولی متاسفانه همیشه بچه جایی ک نباید اذیت میکنه لج میکنا خرابکاری میکنه
باید صبرمونو بیشتر کنیم

عزیزم باید صبور تر باشی بچه اس دست خودش نیست میدونم شما هم فشار روته اما یه کم بیشتر تحمل کن پسر منم اینجوری وقتی دندون در آورد همش از مای بی بی بیرون میزد وقتی میدونی پس میده لباسش رو کثیف میکنه یه شرت روی پوشکش بپوش براش فقط شورتش کثیف میشه عوضش میکنی

بخاطر عروسی مردم سر بچت داد زدی؟به نظرم قابل درک نیس

ای تورو خدا سرش داد نزن یه ماه پیش دخترم سر پسرم داد زد بخدا بغلش نمیره دیگه انگار هک شده تو سرش

مگه درست مای بیبی نبود که پس داده؟
اشکال نداره این جور موقع ها ادم اعصابش خورد میشه اما درکل این خاطره رو بزرگ شد براش تغریف میکنید و میحندین تو فکرش نرو

من سرزنش نمیکنم چون درک میکنم مادری که زایمان کرده بعد هم بیخوابی و زحمتاش چقدر میتونه فشار روانی بهش وارد کنه. اما به این فکر کن که اون طفلک اصلا کنترل دفع نمیفهمه چیه.بچه م که بدنیا اومد بردیمش واسه غربالگری یه بچه آورده بودن اصلا سوراخ مقعد نداشت مادرزاد باید عمل میکردن. بچه یبوست بگیره نشانه خوبی نیست همه اینا رو دیدم و واقعا هر بار وفع داره میگم خدا شکرت پسرم سالمه روده هاش. حالا این فشار روانی رو چیکار کنی. کمک بخواه از اطرافیانت که فشار کاریت کمتر شه. اما اگر دیدی باز هم ذهنت آروم نشد متخصص اعصاب و روان برو. بهت دارو میده. امیدوارم انقدر آگاه باشی که بدونی همه داروهای اعصاب خواب اور و منگ کننده نیست. من مصرف کزذم خیلی موثر بود و حتما بگو بچه کوچیک داری. ممکنه یه سزیا بگن این داروها اعتیاد آوره. من میگم گوشی هم اعتیاد داره کدوممون گذاشتیمش کنار. من ترجیح میدم به یک دارو پناه ببرم اما خودم و بچه م رو اذیت نکنم. امیدوارم زود روزای آرومت برسه عزیزم

خب معلومه مشکل از خودته که نمیدونی چ ستیز مای بی بی به بچت میخوره.اخه مگه میشه مای بی بی پس بزنه؟؟یا بزرگه یا کوچیک.اگه قراره پس بزنه ک هیچی دیگه پس چرا کلی پول ب مای بی بی میدیم

مای بی‌بیش یا بزرگه یا کوچیک
ناراحت نشد حق داری .منم اینجوری شدم

عزیزم بالاخره یه جا ب آدم فشار میاد و همه چی میریزه بیرون . ما آدمیم ربات نیستیم
خودتو سرزنش نکن ، اینایی ک میگن وای سربچه داد زدی فلان کردی خودشونم تو موقعیت تو باشن شاید بدتر رفتار میکردن . آستانه تحمل ادما باهم فرق داره . تو مامان مهربونی هستی خودتو سرزنش نکن

بچه دسشویی نکنه که مردم عروسی گرفتن ؟ عزیزم شما بچه رو درست پوشک کن اون پوشک سایزش مناسب نیست که تا کمر پس میده یه پوشک شورتی بگیر که این مشکلات رو نداشته باشی و حرص نخوری هرموقع عصبانی میشه بلند برای خودت تکرار کن من میتونم عصبانی باشم ولی حق ندارم بد اخلاق باشم ولی حق ندارم با بچم بد رفتار کنم اینارو تکرار کن تو میتونی خسته بشی ،میتونی عصبی بشی ولی نمیتونی حس بدی به بچت انتقال بدی

پوشکش براش ککوچیکه که پس میرنه،یه شماره بزرگتر بگیر

منم امشب سر دخترم‌ داد زدم دعواش کردم اخه یک سره گریه میکرد داد میزد میبینه نشستم داد میزنهدگریه میکنه

پوشک مگه چی استفاده میکنی؟

این بنظرت مقصر بچه بود ک حرص بخوری دادبزنی؟؟ گور بابا عروسی دگ‌مهم بچته بابا.. بعدشم حالا ک تموم شده گذشته دگ غصه خوردن و عذاب وجدان گرفتن نداره.. باخودت کارکن ک سرچیزا بیخود حرص نخوری و ناراحت نشی ک سر بچه خالی کنی

😕😕😕😕

دختر منم همینه البته با این تفاوت که موقع غذا انقدر وول میخوره کثیف میکنه چهارتا بلوز استین دار برای پاییز گرفتم چهارتاشم لک افتاده چندبارم شستم نمیره دیگه شد لباس خونگی الان لباس مهمونی نداره😢 تازه یکماه هم از پاییز نگذشته چهارتا لباس خراب کرده

عزیزم عیب ندارد خوبیش اینه بچه ها زود فراموش می کنند
فردا روز دیگری باهاش بازی کن ، بغلش کن بوسش کن
هر مادری تورو درک می‌کنه
منم برام پیش اومده همچین شرایطی

سوال های مرتبط

مامان رز🌹 مامان رز🌹 ۹ ماهگی
مامان وروجک مامان وروجک ۱۰ ماهگی
بچم رو دعوا کردم عذاب وجدان گرفتم گریه کردم 😭 نزدیک پریودمه قاطی پاتی کردم...بیدارشد شستمش گذاشتم تو لگن دسشویی یکم بمونه مثل همیشه آب بازی کنه بعد پوشک جدید رو تا بستم دیدم داره زور میزنه وایسادم پی پی کرد بعد بردم شستمش اومدم پوشک جدید رو ببندم دیدم جیش زد و دستم و پارچه و زیری رو همه رو جیشی کرد (منم وسواااس) بعد حالا آنقدر وول وول میخورد و هی دست و پاشو بالا پایین میکرد هر چی میدادم بهش که دستش مشغول شه نیاره پایین به پارچه ها بزنه تا من خشک کنم که دوباره برم بشورمش اهمیتی نمی‌داد منم دستشو با اون دستم که تمیز بود نگه داشتم محکم بعد داد زدم بهش لباشو یه جوری کرد که گریه میکنن دلم پاره شد 🥲 باز دوباره گذشت و من براش شیر بادام درست کردم و داشتم کنارش توش موز میریختم (چون همش دلش میخواد پیشش باشیم همش گریه می‌کنه😵‍💫 خسته شدم هی میرم میام میرم میام برای غذا درست کردن و اینا دیگه بعضی وقتا که نمیتونم سریع برم پیشش میزارم گریه کنه تا تموم شه کارم) حالا داشتم تو آشپزخونه غذاشو آماده میکردم شروع کرد گریه دیگه ادامشو اومدم پیشش دست دست زد انقدر که یه تیکه موز افتاد رو تشک و من بی هوا داد زدم گفتم عه یهو ترسید و گریه کرد بغلش کردم آروم شد😭😭