۱۶ پاسخ

من ننوشتم مهد يا پيش يك، به جاش نوشتم مهدقران اونم يك روز درميون و ظهر هست، كلي كيف ميكنه دخترم هم كاردستي درست ميكنن و هم شعر و قران ياد ميدن… روزهايي كه كلاس نداره كلا بيقرار ميشه دخترم، همش ميگه كاش فردا بياد زودتر 😉😄👌

كاش شمام همچين كلاسايي ميبردين و نه هرروز…🙂

اگه ول کنی دیگه نمیره

عزیزم اگر پیش دو هست و واجبه ک نباید کوتاه بیای چون سال دیگه میخواد بره مدرسه محکم بگو باید بری تا بزرگ بشی اصلا نگو‌دلم برات تنگ میشه بوس و بغل نکن بجاش بگو بهت افتخار میکنم داری بزرگ میشی مستقل میشی تا بره اما اگر واحب نیست یکی دوروز نذاری بره کلا نمیره دیگه همون هفته های اول برای چون جدید بوده جذاب بوده الان باید طبق قوانین رفتار کنه ودوست نداره

پیش یک لازم نبود ک حمید ه ببری
خسته میشن
کوچک آن هنوز

برا چی نوشتی مهد مینوشتی کلاس چیزی

سلام خوبی ، علتشو نپرسیدی ؟ شاید مهدش کسل کنندس ،،، یا تایمش خیلی زیاده ! من اولشم بهت گفتم از تایم کم شروع کن زده نشه

چون پنجشنبه جمع تعطیل بود دلش میخواد تفریح کنه کم کم درست میشه

احتمالا دوست داره بخوابه، شب ها باید زود بخوابونیش که صبح با انرژی بیدار بشه عزیزم
اگه الان نبری دیگه نخواهد رفت! بهش بگو وسایلت و دوستان و مربیات منتظرت هستن
بگو بقیه دوستان از وسایل خودشون استفاده میکنند وسایل تو تنها میمونن 🤭😅🤣😆

سلام عزیزم اگر نبری یاد میگیره که می تونه حرفش رو به کرسی بنشونه مگر این که فقط یک روز بهش استراحت بدی

دخترم من از نیمه شهریور تا یک هفته پیش می‌بردم مهد گریه میکرد و من همش داخل حیاط مهد نشسته بودم تا یک هفته قبل که دیگه خودش گفت دیگه اینجا نشین برو و ظهر بیا دنبالم
زمان می‌بره ولی درست میشه فقط باید صبر داشته باشید

حالا پسر من صبحا خوابش میاد ولی میگه میخام برم، دیروزم با یکی دعوا کرده بودن بچم کتک خورده بود گریه کرده بود نتونسته بود بزنه، میگفت دیروز گریه ام گرفت نتونستم بزنمش فردا که رفتم میزنمش😐😅 صبح شوهرم بردش گفتم به مربیش بگو حواسش باشه دوباره دعوا نشه

به نظرم نبر از اسفند ماه ببر منم اینکارو میکنم مریضی هم کمتره

چون خسته میشه و خوابش کمه به نظرمنم شب نه بخوابون پسرمن از نه به بعددبخوابه صبح تنبلیش میاد بره مهد

اونجا بهش خوش میگذره؟

ظهر نخوابونش
شبا زود بخوابون
ک بابت تخلیه انرژیش انگیزه داشته باشه بره مهد

اگه شهریه یک سالو کامل ندادین نبر دیگه
ب جاش یه کلاسی بره.

سوال های مرتبط

مامان رضایار مامان رضایار ۵ سالگی
مامانا یع راهنمایی ازتون میخوام رضایار تا خرداد کسی نمی فهمید چی مسگه گذاشتمش مهد الان مثل خودمون جمله بندی داره اگه هم یه کلمه رو کسی نفهمه دوباره درست تکرار میکنه میفهمن مشکل من اینه رضایار شش تا حرف رو تا چند ماه پیش بلد نبود ولی الان ق رو کامل یاد گرفت ج چ ح رو وسط کلمات میگه ل ر هم چند روزه داره میگه در کل رو به پیشرفته من تا اسفند بهش فرصت داده بودم گفتم اگه خوب نشد میبرم گفتار درمان که دیدم الان پیسرفت کرده واسع همین مسگم چند ماه دیگه هم صبر کنم بمدیر مهدشونم گفتم گفت اکی میشه فرصت داره از طرفی من خودم اگه زوم کنم رو یه کلمه عصبانی میشه میگه بریم یه بازی دیگه غیر مستقیم باشعر وقصه بهتر یاد مگیره ولی یکم وجدان درد دارم اینم بگم نمیزارم تا سن مدرسه برسه اگه تا چند ماه دیگه پیشرفت نکنه میبرم گفتار درمان با اینکه میدونم الان گفتار درمانو همکاری نمیکنه ولی یکم عذاب وحدان دارم حتی مشاور دکترشم گفت بزار مهد اکی میشه کسی تو این شرایط هست
مامان پسرم مامان پسرم ۵ سالگی
بیایین یه راه حل بدین
پسرم شدید وابسته منه شدید خیلییییی شدید
با هیچ کس نمیموند من یه دکتری جایی برم
با همسرم میمونه با مامانم هم به تازگی میمونه
سرکار میرم یه ده روزی هست پیش همسرم یا مامانم میمونه
می‌خوام بزارمش مهد چنان اسم مهد میاد جیغ و داد می نه پشیمون میشم
اونقدرررررررررررر بردم مهد با خودم تایم بازی بچه ها شعر و آهنگ و رقص هاسون تاب سرسره بازی کردناشونو دیدیم اصلا این بچه به هیچ صراطی مستقیم نیس قبول نمیکنه
دو هفته پیش خیلی منطقی باهاش حرف زدم گفتم باید برم سرکار توهم مثل فلانی دختر خواهرم مهد می‌ره گفتم مثل اون برو منم مثل خاله جون برم سرکار قبول کرد که بره
دختر خواهرم چند ماه ازش بزرگتره دو ساله کامل مهد می‌ره خواهرمم شاغله
خلاصه رفتیم یه مهد خوب دیدیم باهم رفتیم داخل با دوستاش آشنا بشه گفت الا بلا نمیشینیم پاشو بریم خونه هر چی باهاش حرف زده بودم باد هوا بوده
میگم ای خدا چیکار کنم بنظرتون این بچه رو بفرستم مهد راهکار چی دارین؟چه جوری جدا میخواد بشه از من بخدا مغزم هنگ کرده