۱۱ پاسخ

اره عزیزم
تو این سن حرف حرف خودشونه خیلی لج می‌کنن

اشکال نداره بعضی وقتا پیش میاد
من بخاطر همین کارای پسرم خیلی خیابون و بازار نمی‌رم

گاهن ی کارایی میکنه دلم میخواد خفش کنم
مخصوصا یکیو ببینه

معمولا وقتی با کسی غیر از خودم و باباش هستیم یکی دیگه میشه.مهمونم داریم فقط جلب توجه میکنه یعنی از من میخواد بیشتر از مهمونا به اون توجه کنم.یه کارایی میکنه که توجه من جلب بشه.

انقدرررر جدیدا اذیت میکنه دوس دارم بزنمممممششششش جیگرم حال بیادا


خیلی اذیت میکنه خیلی لجباز و خودخواه شده

خوابش کامل نشده به اصطلاح کال ازخواب بیدارشده اینجورمواقع بچه ها خطرناک میشن من که جرات ندارم ازخواب بیدارش کنم هرجا باشم صبرمیکنم خودش بیدارشه تازه بیدلرم بشه کلی نازشو میکشم قوربون صدقش میرم تا ویندوزش بالا بیاد😂واینکه موقعی که کار یا قرارمهمی داری با بچه نرو هم خودت به کارت نمیرسی هم بچه بیچاره اذیت میشه احتمالا کتکم بخوره من هم موقعی که عجله دارم بچه بیشتر رو اعصابمه توهم سعی کن اگه کارت ۱۰دقیقه طول میکشه با بچه میری تنظیم کن رو ۴۰دقیقه که بتونی به بچه هم برسی ودر آخر نگاه بقبه اصلا برات مهم نباشه مردم بیکارن دوست دارن نگاه کنن ولشون کن اگه پدرمادرتم کمکت نیستن باخودت نبرشون

به در نگاه ميكنم آه ميكشم


بله بچه ي منم و بچه هاي مردمم همينن

همه بچه ها همینن عزیزم دلارا تو خونه انقدر دختری خوبیه ک حد نداره ولی کافیه یه نفر بیاد خونه یا بریم جایی خیلی بهونه مگیره و نق میزنه کلا هم خودش کلافه میشه هم خودم 🫨

رمان رفتیم خونه مادرشوهرم دقیقا همین کارو میکرد اونام رو وسایلشون حساس هی کج کج نکا میکردم منم مجبور بودم به بچه بگم نکن بشین دست نزن آنقدر آخرش لجبازی کرد که خواهر شوهرم گفت چقدر این بچه عصبیه من آنقدر ناراحت شدم که نگو

دختر منم جدیدا خیلی بد شده همش غر میزنه داد میزنه حرفشو میگه فک‌کنم اقتضای سنیشونه

پسر من دقیقا وقتی کسی میبینه یه وحشی بازی هایی در میاره ک آدم از حرص،و خجالت میخاد خودشو بزنه .فقط فقط سکوت کن و تو زمان های مناسب ک سرخوشی داره به حالت غصه واینا بهش بگو .گرچه بی تاثیره...

همه بچه ها همینن..مخصوصا اینجور مواقع که خسته میشن ویکی هم زیاد بکن نکن بگن بدتر میشن ولج میگیرن

سوال های مرتبط

مامان گلی مامان گلی ۳ سالگی
قشنگ تا مرز سکته رفتم و اومدم رفتم توالت لامپا همه خاموش لامپ دستشویی و روشن کردم احساس کردم یچیز زیرپامه پامو جلوتر گذاشتم دیدم یه مارمولک گنده وسط راه....مردم و زنده شدم حالا من تو توالت دخترم بیرون پسرمم خواب....جرات اینکه از روش بپرم بیام بیرون نداشتم ده دقیقه اونجا بودم هرچی به دخترم میگم اولین شماره بابا هست بزن روش میزد رو دوم سومی.....به مامان و همه زنگ زد الی شوهرم🤦خلاصه صدای گریه پسرم و شنیدم پریدم بیرون مارمولکه هم همزمان ترسید حرکت کرد رفت گوشه در وایساد از بس ترسیده بودم دوساعت بالا پایین می‌پریدم و جیغ میزدم دخترمم گریه میکرد میگفت حالا داداشم میره میخوردش😆شوهرمم گفت نیم‌ساعت ديگه میرسه تو این تایم منو دخترم فقط نشسته بودیم نگاه به این میکردیم گم نشه....خلاصه شوهرم اومد خلاصمون کرد ولی حالا من همش میترسم که دوباره نیاد اصلا از کجا اومده!؟فقط دارم میمیرم.....ظهر یک دقیقه در تراس و باز کردم یعنی ممکنه از اونجا اومده باشه؟یا از زیر در اومده؟خدایا این کی تاحالا تو خونه بوده😩😩😩😩