مامانا بیاین یه درد و دل
من دوتا بچه دارم ۵ساله و ۱۱ ماهه ،خودمم معلمم روزها پرستار میاد اتاق بغلی کلاسمو تجهیز کردم بچه هامو پیشم نگه میداره ،پسر ادلم بی نهایت‌ پر تحرک ،یک لحظه اروم و قرار نداره، و تازگی ها هر بلایی بتونه سر کوچیکه میاره ،با اینکه من با تمام خستگی از کار میام باهاش بازی میکنم ،توپ بازی و بازی فکری و داستان و ...
اما هر کاری کنی ناراضیه ،از طرف خانواده من هیچ کس اینجا نیست ،و خانواده همسرم هیچ کمکی به من نکردن ،ینی دوهفته به حال مرگ انفولانزا گرفتیم یه لیوان اب دستم ندادن
دیروز تمام خونه رو تمییز کردم و شروع کردم با بزرگه کار کردن اعداد و اینا چند قته کار میکنم و دایم وسطش کاری میکنه ادم عصبی میشه گفتم من دیگه درس نمیتونم بهت بدم تو باید بری میش دبستان .
تمام خونه رو هم تمییز کردم یه هود موند شوهرم اومده میگه این هود خیلی رو غن داره گفتم از غروب تا حالا ۳بار گفتی ،خوب دیدیش تمییزش کن.
به من میگه تو تازگیا عصبی،میپری به ادم ،بچه رو دعوا میکنی ،جواب ادمو میدی
میخوام بدونم وقتی بچه اولتون دست بچه دومی رو گاز گرفته خون اورده شما ساکت میمونید؟ وقتی شوهرتون این حجم کار شما رو نمیبینه به یه چیز گیر داده هیچ واکنشی نشون نمییدد

۸ پاسخ

اوووو من انقد عصبیم که تو این یک سال فقط جنگ و دعوا دارم با شوهرم دخترمم ک بیچاره از دست من در امان نیست یعنی انقد عصبی تر و پرخاشگر تر شدم ک حد نداره فکر کنم برای زایمان باز شما تحملت زیاد من شوهرم سرویس کردم قشنگ

حق داری عزیزم، برای شوهرت هم توضیح بده بگو حجم کارات زیاده

اهمیت نده به شوهر کلا ولش

من بیچاره که پسر خونده ام دست پسرم را چسبونده بخاری هی باید خون دل بخورم دم نزنم شوهرمم الان نزدیک چهار ماه خونه نیومد برام دعا کنید نه شب دارم نه روز

شما که مدرسه میرید خوب خسته میشید هرکاری بکنی خودتو آروم کنی باز خسته هستی درسته خانم ها هم میتونن کار کنن فقط در شرایطی که خونه اوکی باشه بچه نداشته باشی یا بزرگ باشن شوهرت هم صبح بره شب بیاد یا هم که کلا مجرد باشی
کسی که بچه داره باید یکی رو انتخاب کنه یا خونه داری و بچه داری و شوهرداری یا کار
منکه دانشجوی دکتری بودم دعوت نامه از خارج کشور هم داشتم به خاطر بچمو و همسرم کنار گذاشتم
الان تو خونه به زور میتونم به همه چی برسم شما که معلم هستی خوب معلومه عزیزم خیلی سخت میشه برات

فکر میکردم فقط شوهر من این مدلیه

منوک فقط کافیه تو بگن میپرمااااا دست خودمم نیس خیلی عصبیم بیچاره بچم چی بکشه شوهرم بدرک

من یکی دارم ولی واقعا شوهرم کمک حالم نیست یه بار پتو تشک میخاستم شب پهن کنم بخوابیم اندازه کوه رو هم افتاده بود بهش گفتم دلت بهش باشه الان میام فقط خدا رحم کرد بچم سر نخور و سرش نخورد به دیوار ولی من از ته دلم جیغ زدم که حواست کجاست و اینا بعدم فقط می‌خندید می‌گفت حالا که چیزی نشده ننه اون موقع اگه کاردم میزدن خونم در نمیومد والا فقط طرز تهیه آش خوب بوده براشون بقیه اش برا ماست تازه خودشم میگه نرگس تربیت بچه با توعه ها ببینم چه کردی 😒😒😒😒ینی چی بگم والا نگم بهتره

سوال های مرتبط

مامان جانا مامان جانا ۱۵ ماهگی
مامانا من چند روز پیش وقتی خونه‌ی مادرشوهرم بودیم یه تجربه‌ی تلخی رو داشتم که خواستم به شما بگم که از این کار جلوگیری کنید
دختر من هیچ رقمه با پدرشوهرم حال نمیکنه، دوسش نداره ، وقتی میبیندش از بازی یا خوردن دست میکشه و میاد بغلم. دفعه‌ی آخری وقتی بغل مادرشوهرم بود و داشتیم خداحافظی میکردیم یهو پدرشوهرم تا خواست جانا رو ببوسه هی جانا ممانعت میکرد و روش رو برمیگردوند، یهو همسرم دخالت کرد و جانا برد جلوی پدرشوهرم و یه جوری نگهش داشت که طفل معصومم دیگه نتونست کاری بکنه و پدرشوهرم بوسش کرد، من خیلی عصبانی شدم و بغض گرفتتم، اومدیم تو ماشین هی با خودم فکر کردم چیکار کنم و چه جوری مطرح کنم این موضوع رو ک شوهرم بپذیره و جبهه نگیره، با لحن خیلی آروم و صمیمی گفتم عزیزم میشه یه خواهشی ازت بکنم؟ گفت جانم! گفتم لطفا دیگه جانا رو مجبور به کاری نکن . گفت چیکار کردم مگه؟ گفتم همین که نگهش داشتی تا بابات بوسش کنه. تو داری حریم خصوصی جانا رو میشکنی‌ ، من دیگه بعدا نمیتونم نه گفتن رو بهش یاد بدم. الان اگر بوس نده ۲سال دیگه هرموقع خودش دلش بخواد میره بوسشون میکنه. بذار خودش تصمیم بگیره نه از روی اجبار.
گفت باشه و پذیرفت
حالا امیدوارم این اتفاق دیگه تکرار نشه.
شما هم خواهشا به حریم کوچولوهاتون احترام بذارید. چون پیامدهای ناخوشایندی داره عزیزانم🌹😘
مامان نویان مامان نویان ۱۵ ماهگی
امروز رفتم تو یه فروشگاه چیزی بخرم
یه دختر پنج شش ساله اومد با روی خوش سمت نویان ...بعد هر سمت میرفتم می اومد باهام یهو دیدم دست نویان رو می گیره نویان زد زیر گریه ‌‌..من گفتم شاید چون غریبه س ترسیده
دوباره این کار تکرار شد نویان بیشتر گریه کرد برگشتم گفتم دستش رو نگیر ولی گریه نویان قطع نمیشد مامان دختره اومد نویان رو بغل کرد گفت ببخشید خاله ...
نویان رو بغل کردم دوباره تکرار کرد این سری سرم رو برگردوندم دیدم نگو با ناخوناش داره دست بچه رو فشار میده من خاک برسر اصلا متوجه نشدم فقط گفتم کوچولو چرا اینجوری کردی دستش رو ...مامانش گفت بزنش گفتم من اجازه ندارم بعد فروشنده گفت این همه بچه ها رو می چزونه قبل شما هم صورت یه بچه رو چنگ انداخت ...به مادرش گفتم شما وقتی می دونی بچه تون اسیب میزنه چرا به مادر بچه ها نمی گید که مراقب باشن چرا پسر من گریه میکنه به من گوشزد نمی کنی دخترم داره فلان کار رو میکنه ...
اونقدر گریه کردم که بچه م اینجوری زخم میشد من نمی فهمیدم ...
مامان آنیسا خانوم🍩👶 مامان آنیسا خانوم🍩👶 ۱۴ ماهگی
بجای داد زدن سر بچه هامون چیکار کنیم؟

همین اول کار یه قلم و کاغذ بردارین و پنج تا از کارهایی که فرزندتون انجام میده و شما رو خیلی عصبانی میکنه رو بنویس و حالا وقته فکره فکر کن چطوری اونا رو تبدیل به یه بازی کنی مثلاً اگه لباساشو نمیپوشه و عصبانیت کرده بگین بیا یه مسابقه بدیم هرکی لباساشو زودتر بپوشه برنده است و بازنده باید اونو تا دم در کول کنه و حالا بازی کنید و بخندین

هر وقت دیدین دارین عصبانی میشین آخه میدونم قبل از داد زدن یه بیست باری میگین نکن دست نزن بشین هر وقت دیدین دارین عصبانی میشین چشاتو ببند از بینی یه نفس عمیق بکش و از دهان آروم بده بیرون و بگو اون هنوز سه سالشه ولی من یه ادم بالغم و بگو خب الان چطوری تبدیل به یه بازی اش کنم و من میدونم تو میتونی

خیلی وقتا ما از یه جای دیگه ناراحتیم و عصبانیتمونو سر بچه های بیگناهمون خالی می کنیم پس لطفاً و حتما مشکلاتتون رو با همسرتون با صحبت کردن حل کنید آخه ناراحتی ما ربطی به بچه هامون نداره
هر شب قبل خواب صورت ناز کوچولوتونو ببوسین و با خدای مهربون خلوت کنید و بابت هدیه ی نازی که بهتون داده شکر کنید و ازش کمک بخواین تا بهتون صبر بده تا با هدیه ی نازش مهربون تر و صبورانه تر رفتار کنید.