۸ پاسخ

به سلامتی عزیزم . ایشالا فردا میری خونه صحیح و سلامت

مبارک باشه عزیزم

خداروشکر بسلامتی و دلخوش با نی نی قشنگت راهی خونه میشی انشالله ،التماس دعا برای مادرهایی مثل من که با درد و بیخوابی کلنجار می‌رن تا به هفته موعود برسن ❤️

عزیزم دکترت کی بود راضی بودی ؟؟کدوم بیمارستان ؟

خداروشکر بسلامتی😍😍😍

به سلامتی
ایشالا قدمش پر خیر و برکت باشه واستون
یعنی واقعا با پمپ درد هم خیلی درد داشت اولین راه رفتن؟؟؟
وای استرس همینو دارم فقط

💪🏻
این ینی چی 😂😂😂😂

خودت خواستی بیهوش بشی؟؟ راضی بودی

سوال های مرتبط

مامان ماهلین مامان ماهلین روزهای ابتدایی تولد
سلام خانما خوب اومدم از تجربه زایمان سزارین ام بگم
دکتر من ۱ هفته قبل نامه بستری مو داد بعدم رفتم یدونه آزمایش دادم و رفتم پیش مشاور دکتر بیهوشی
من ۲۱ بهمن روز یکشنبه ساعت ۸ صبح رفتم بیمارستان
اونجا کاری بستری مو انجام دادم
و بعدم بیمارستان ولیعصر تبریز زایمان کردم
و بعد بهم گفته بودن از ۱۲ شب چیزی نخورم و بعد رفتم اتاقم اونجا اومدن برام سوند گذاشتن گذاشتن سوند اولش یکم درد داشت بعدش اومدن و منو بردن اتاق عمل ساعت ۱۰ بود که رفتم اتاق عمل و بعدش از آمپول بی حسی از کمر زدن که من هیچ دردی احساس نکردم بعدش پاهام که گرم شد زود شروع کردن واسه برش من حین عمل که حالت تهوع دست داد برام آمپول زدن و عمل شروع کردن و چند ثانیه بعد دختر قشنگم به دنیا اومد اون پاک کردن گذاشتن روی سینه ام و بعدش بخیه هارو زدن و یه ساعت بردن ریکاوری بعدش رفتم اتاقم درد داشتم برام شیاف گذاشتن بعدش چند ساعت بعد اومدن سوند در آوردن کمک کردن راه رفتم فقط اولین راه رفتن خیلی سخت ولی بعدش کم کم خودت می تونی راه بری و بعدش چند ساعت خودشون میان بهت سر میزنن و اگه درد داشتی خودشون شیاف میزارن برات اگه راه برین کم کم خیلی راحت میشه براتون و در کل بگم که اونجوری که میگن سزارین سخت نیست و بعد ۶ ساعت اومدن به من گفتن مایعات بخورم فقط یک روز اول سخت برات که اونم با شیاف می تونی درد تحمل کن و بعد از اینکه رفتین دستشویی بزرگ میگن که بهتون می تونید همه چیز بخورید و در کل که سزارین خیلی راحت تر از زایمان طبیعی است
مامان Zeinab🩷✨️ مامان Zeinab🩷✨️ ۵ ماهگی
تجربه زایمان سزارین ۳

مرحله ای که من یخورده اذیت شدم ریکاوری بود منو که بردن کم کم لرزم‌ شروع شد با اینکه سردم نبود میلرزیدم‌ یجور تحمل کردم و کمتر شد بردن بخش و اونجا شیاف گزاشتن برام و دردام قابل تحمل بود
اونجور که بعضیا میگن دردش خیلی سخت بود و اینا و منم با حرف اونا ترسیده بودم
ولی اینم هست بدن با بدن فرق میکنه
تحمل آدما فرق میکنه
ولی اینم هست که خودتو هرچقدر بترسونی واست سخت میگذره
و من ساعت ۸ صبح که اومدم بخش تا ساعت ۳ بعدظهر هیچی نخوردم و بعدش کم کم گفتن مایعات‌ میتونم بخورم
و بعدش اومدن سوند کشیدن که اصن درد نداشت در حد یه گاز مورچه
که بعدش شروع به راه رفتن کردم
راه رفتن اولش برام سخت بود تا وقتی که پاهامو روزمین گزاشتم چند قدم راه رفتم دیگ اوکی شدم😂
حالا خودم نمیخواستم بشینم چون راه رفتنی خیلی بهتر تر میشدم
و خداروشکر کم کم بهتر شدم و فردا صبح مرخص شدم خداروشکر میکنم که برام راحت گذشت زایمانم
ووووو
اینم بگم که بیمارستان حتما شیاف ببرید چون اونا ۶ ساعت یبار میزارن خودتون ۱ ساعت یا ۲ ساعت یبار بزارید خیلی تاثیر داره رو درداتون
امیدوارم همه مامانا به سلامتی زایمان کنن خاطره خوبی براشون بمونه💖
مامان لپ تپلی مامان لپ تپلی ۱۱ ماهگی
سلام مامانا 😍😍
منم اومدم از تجربه ی زایمان سزارینم بگم‌
صبح که رفتم بیمارستان کارای قبل عملو انجام دادن و سوند وصل کردن
سوند وصل کردن برای من درد داشت چون خودمو سفت میکردم
بعدش بردنم اتاق عمل از استرس تمام پاهام می لرزید و سردم بود جوری که با سه تا پتو می لرزیدم بردنم رو تخت خودم بیهوشی رو انتخاب کردم چون از قبل کمر درد داشتم بیهوشی خیلی برای من خوب بود هیچ عوارض سردرد و اینا نداشتم ..بعد عملم تو ریکاوری ده دقیقه ای به هوش اومدم جای برش درد میکرد و سردم بود ولی اوردن تو بخش بهم امپول زدن و شیاف قابل تحمل شد پمپ دردم نداشتم
تازه نذاشتم شکممو فشار بدن🤣🤣ولی با دست جلوی خونریزیمو باز کرد
تا شب یه بار دیگه ام یه امپول مسکن زدن خیلی بهتر شدم
اولین راه رفتنم خیلی خوب بود قبل نسکافه و خرما خوردم بهم خیلی کمک کرد اومدن سوندو کشیدن و رفتم خودمو شستم تو سرویس و شروع کردم به راه رفتن ..هرسری که راه میرفتم لخته میومد و خیلی دردمو اروم میکرد..
از سزارینم خیلی راضی ام برگردم عقب باز انتخابم سزارینه 😬😬
امیدوارم همه بسلامتی زایمان کنید 😍🌹
مامان آرتمیس💗 مامان آرتمیس💗 ۱ ماهگی
تجربه زایمان #سزارین 2

پرستارا من و آماده کردن ، یکیشون اومد گفت موهای شکمت رو زدی ژیلت هم همراهش بود😅😅 من چون پایین شکمم رو نمیتونستم ببینم درست نزده بودم که خودش تمیز کرد، بعد لباس ابی بیمارستانی هم بهم دادن پوشیدم و گفتن منتظر بمون برای وصل کردن سوند، حقیقتا سوند وصل کردن خیلی خیلی درد داشت، من دستشویی داشتم که نزاشتن برم و گفتن صبرکن میخاییم سوند وصل کنیم، سوند رو وصل کرد و موفع خالی شدن مثانه ام چنان سوزش و دردی حس کردم که فقط جیغ میزدم😐 حقیقتا خیلی درد داشت. بعدش حالا نه میشد بشینی نه بخابی هیچی، همش حس میکردم الانه که بیرون بیاد و اصلا راحت نبودم باهاش ، بعدشم که اومدن دنبالم و بردنم برای اتاق عمل، همین که در اتاق عمل باز شد و تخت رو به روم رو دیدم پاهام شل شد و لرزید. خیلی اتاق وحشتناکی بود ترس داشت، بعدش یه پرستاری بود توی اتاق عمل خیلی خیلی خوش اخلاق بود کلی باهام حرف زد روحیه داد بهم حواسش بهم بود یکم استرسم کمتر شد وقتی فهمیدم یکی هست کنارم، خلاصه رفتم روی تخت نشستم منتظر دکتر بیهوشی، دکتر اومد که آمپول بی حسی رو بزنه بهم همش میترسیدم درد داشته باشه صدبار از پرستار پرسیدم درد داره یانه🤣 که البته اصلا درد نداشت درصورتی که من خیلی از امپول میترسیدم یکم طول کشید زدن آمپول ولی زیاد درد نداشت
مامان رز🧚🏻‍♀️🩷 مامان رز🧚🏻‍♀️🩷 ۴ ماهگی
تجربه من از سزارین
از شب قبل بستری بودم ساعت 8صبح رفتم اتاق عمل
تو سالن انتظار منتظر موندم تا 9بود که رفتم بر ا عمل
سوند وصل کردن که یکی از ترس های من بود با فوت کردن و نفس عمیق کشیدن رد شد و اصلا اونقدر ترسناک نبود
رسید به سوزن بی حسی دومین ترس من که اونم با شل گرفتن و نفس عمیق حل شد و دردش اندازه امپول معمولی بود
خوابودندن منو و پرده کشیدن ساعت 9:15بود ساعت 9:25صدا بچه اومد و بدنیا اومد نشونم داد و بردنش تا بخیه زدن و اینا من رفتم ریکاوری 10بود یکساعت اونجا موندم هنوز بی حس بودم ساعت11بردن بخش و گفتن اصلا چیزی نخور راست راست رو تخت بودم تا ساعت10شب و این سخت بود🥲یکم اب خوردم تهوع نداشتم سوند در اوردن و راه رفتم که درد نداشت فقط سوزش بخیه و درد دل پریودی یکم راه رفتم صبح هم باز راه رفتم 10صبحم مرخص شدم تنها چیزیم که الان اذیت میکنه بخیه درد انچنان وحشتناکی رو‌تجربه نکردم شیاف مسکنم فقط یکبار استفاده کردم موقع از بی حسی در اومدم خودشون گذاشتن
در کل زایمان خوب و راحتی بود
اونقدرا که میگفتن و مین برای من حداقلش اونطور نبود
مامان هديه خدا(ستیا😍) مامان هديه خدا(ستیا😍) ۳ ماهگی
تجربه من از سزارین
بخاطر دیابتم دکتر تاریخ زایمانم رو تو هفته۳۸(۳۷هفته و چهار روز) زد.صبح با مامانم و همسرم رفتیم بیمارستان رفتم زایشگاه ان اس تی گرفتن و برام سوند وصل کردن ،موقع وصل سوند سوزش داشتم تا ۴-۵دقیقه بعد برطرف شد ،بردنم اتاق عمل اول بیحسی زدن دکترم تا شروع کرد به برش دادن دیدم درد دارم دو سه بار خواست کارش رو شروع کنه درد داشتم که دکتر بیهوشی رو صدا کردن و دیگه یادم نمیاد تا چشامو باز کردم گفتن عملت تموم شد یه کوچولو درد داشتم قابل تحمل بود دخترمو آوردن کنارم .منو بردن تو بخش شیاف گذاشتن دردم برطرف شد
اما گلوم خشک میشد و سرفم میگرفت سرفه میزدم یه لحظه جای عملم درد میگرفت
از ساعت ۱۰ صبح که آوردنم تو بخش تا ۱۱ شب اجازه نداشتیم حتی آب بخوریم ،ساعت ۱۱شب گفتن مایعات مث چای کمرنگ یا نسکافه یا آب آناناس بخوریم و‌بعد بلند شیم راه بریم بلند شدم دردم در حدی نبود که خیلی اذیت شم اما هم اتاقیم به سختی بلند شد
به نظرم بدن با بدن فرق داره واسه همین نمیشه گفت همه درد وحشتناکی دارن من دردم قابل تحمل بود حس کشیدگی زیر شکم داشتم درد مث پریودی خفیف