۳ پاسخ

حکایت من شدی چقدر دکترا بیمارستان امام حسین دارن گند میزنن

چند تا بخیه خوردی

چرا عزیزم زایمان طبیعی ک بعدش خیلی خوبه انگاری رو ابرا هستی هیچ دردی دیگه نیس

سوال های مرتبط

مامان جوجو ممد💜🤰🏻 مامان جوجو ممد💜🤰🏻 ۱ ماهگی
مامان علی آقا مامان علی آقا ۶ ماهگی
پارت دوم
خلاصه ک تا اینکه رفتم رو نه سانت، دیگه جیغام در اومد و جیغ می‌کشیدم
تا اینکه اومد معاینم کرد و گفت عافرین خیلی خوب پیش رفتی
و گفت حالا پاهاتو تو شکمت جمع کن و باز شون کن از هم و مثل حالتی ک یوبست داری زور بزن وختی دردات شروع شد زور بزن فقط و جیغ نزن
گفتم نمیشه خانم بخشی، بچه خودش زور بزنه بیاد ،چپ چپ نگام کرد و گفت نه مادر باید زایمان کنی دیگه زور بزنی تا بچه بیاد
گفت زور بزن هر وخت سر بچه رو دیدم میریم اتاق زایمان
دیگه منم هر موقع دردام شروع میشد شروع میکردم ب زور زدن تا اینکه صدام در اومد ک ماما اومد دید گفت زور نزن نزن نزن سر بچه رو دیدم پاشو بریم اتاق زایمان
و منی ک بسختی از رو تخت اومدم پایین رفتیم اتاق زایشگاه
و رفتم روی جایگاه و گفت زور بزن اصلا نگه ندار فقط زور بزن
منم زور زدم و وختی ک تیغ زد و بریده شد اونجام اصلا حس نکردم و فقط سوزش حسش کردم
و اینکه سر بچه اومد بیرون و قبل اومدن بچه رو پاهام و شکمم پارچه پهن کردن
بچه ک اومد گذاشتن رو شکمم
واااای خیلی حس خوبی بود وختی بچه بدنیا میاد هیچ دردی نداری انگار تازه متولد شدی 😍😍 و اینکه بچه رو گذاشتن زیر دستگاه گرم کن ک بدن بچه گرم باشه
مابقی پارت بعدی
مامان رهاجونی😍🥰 مامان رهاجونی😍🥰 ۴ ماهگی
پارت 4
به وقت زایمان 😍🥰
خلاصه این سری که دردم گرفت زور زدم گفت نه اینجوری نه متوجه حرفم نشدی زور بزن به پایین نه زور الکی تازه با صدا زور نزن دهن تو باز می‌کنی صدای زور درمیاری این زور نیست دهنتو ببند و زور بزن به پایین
من اینجوری بودم 🤦🤦🤦
این سری زور زدم گفت خودشه آفرین
بزار دوباره دردت بگیره یکبار دیگه زور بزن تمامه من بچه رو دارم میبینم
یکبار دیگه زور زدم گفت آفرین تمامه
سرش اومد بیرون گفت حالا زور بزن تا وقتی که خودم بگم بسه
انقد اون لحظه برای همه دعا کردم ازجمله دوستان باردار ودوستان اقدامی که حد نداشت
خلاصه دخترمو گذاشت رو سینم گفت بفرما این هم گل دخترت مبارک باشه برام دعا نمیکنی؟
گفتم ان شالله خدا بهترین ها رو نصیبت کنه عزیزم
گفت به به مرسی عزیزم شروع کرد بخیه زدن گفت چون پوستیه شاید متوجه بشی ولی برات بخیه خوب میزنم که یک روزی منو فحش ندی خخخ
ولی من انقد درد کشیده بودم که این دردا رو متوجه نمیشدم
بعد بهم گفت دوش میگیری یا سرویس میری حتماً حتماً با سشوار بخیه هاتو خشک کن تا عفونت نکنن و تند تند نوارتو عوض کن (اومدن این ماما برای من یک هدیه از طرف خدا بود)
خلاصه وقتی دخترمو بهم داد اون لحظه
خیلی خداروشکر کردم و همه دردام فراموش شد
چون فکرشو نمیکردم که بتونم زایمان طبیعی کنم
خداروشکر هم بچم حالش خوبه هم خودم و مرخص شدین اومدیم خونه اینم بماند به یادگار به وقت زایمان گل دخترم ❤️🥰😍😘
مامان دلارا❤️🌱 مامان دلارا❤️🌱 ۱ ماهگی
مامان کمیل👼🤍 مامان کمیل👼🤍 ۸ ماهگی
خاطره زایمان پارت ۳
به یجا رسیدم که بی اختیار زور میدادم و برای اینکه زور بیخود نزنم جیغ میزدم و میگفتم نمیتونم زور نزنم چیکار کنم
مامام هم گفت بخواب معاینه کنم معاینه کرد گفت ۸ سانتی عالیه از اینح
جا به بعد درد اومد به زور اسکات میزنی
خدایی سخت ترینش همینجا بود دست و پام از درد میلرزید سست شده بودم ولی ب زور اسکات میزدم یا مثل دستشویی مینشستم رقص لگن میرفتم
دیگ یجا نتونستم اصلا خودمو نگه دارم جیغ زدم گفتم دیگ نمیتونم زور نزنم گفت بیا معاینه آخریو بکنم معاینه کرد گفت حنا فولی درد اومد با تمام قوا زور بزن
دردا فاصلش کمتر ی دقیقه شده بود و هربار که میومد سه تا زور محکم میزدم نفس میگرفتم دوباره زور و تو همین حین رو ماما ادرار پاشید که خداوکیلی ذره ای خجالت نکشیدم اصلا مهم نبود اونموقع برام تازه مدفوعم کردم ( ی نصیحت اگ حس کردین دارین مدفوع میکنین یا ادرار جلوشو نگیرین دهانه رحمتون لبه دار میشه کلا شل کنین زور محکم بدین)
۵ ۶ بار سه تا سه تا زور زدم و گفت سرش فیکس شده بلند شو بریم اتاق عمل ی نفرم فرستاد تا اتاقو آماده کنن طبق چیزی که مادربزرگم گفته بود ویلچرو قبول نکردم گفتم تا اتاق عمل راه میام
با پای باز باز تا اتاق عمل یجورایی دویدیم😂 تا رسیدم بردنم رو تخت زایمان و پارچه رو شکمم گذاشتن و نور گرفتن اونجا😂 دو سه نفر اومدن برا سرم زدن بعدش و تمیز کردن بچه خیلی جالبه برام استرس که نداشتم هیچ انگار دردا برام قابل تحمل بود فقط زور زدنه خیلی قوت میخواست
دوباره مامام بهم گفت درد که اومد زور میزنی وقتی رفت فوت میکنی
چشمی گفتم و تا درد اومد زور زدم ۵ تا زور زدم گفت دیگ نگه ندار فقط زور بزن
ی زور محکم دادم و ی جیغ جانانه چون برش که داد ترسیدم😂
مامان دیاکو مامان دیاکو ۸ ماهگی
پارت ۶❌️📍
بعد ۲ نفر موندن پیشم بقیه رفتن اون دوتا ماساژم میدادن میگفتن اینجوری زور بزن درد وحشنکاکی بود وقتی زور میزدی ب هر دو سوراخ فشار میومد هم سوراخ واژن هم مقعد انگار داشتن پاره میشدن 😑😑😑خیلی بد بود ک دختره گفت سرشو دیدم موهاشودیدم افرین زور بزن دردش یه لحضس تو میتونی دکترم صدا زد انا من اینقد بیحال بودم جون زور زدن نداشتم دکتره گفت ۴تا زور محکم بزن تا ببرمت تخت زایمان سریع زایمان کنی هرچی زور میزدم میگفت فایده نداره زورت محکم نیس نفستو حبس کن بعد زور بزن تا یکم بچه راهش باز شه ببرمت اتاق زایمان منم با هر زور داد میکشیدم خواهرم با پارتی بازی اومد تو منم اون لحضه از درد سر بنده خدا داد زدم برووو بیرووووون 🫢😂😂😂😂اخه اونجا لخت بودم خجالتم کشیدم هیچی دیگه ۴ تازور محکمو ب سختی زدم دکتره صدا زد خدماتیه رو ک بیاد کمکم کنه منو ببره اتاق زایمان و زیرمو تمیز کنه اخه زیرم کلی خونابه بود بلند شدم ب سخته انگار لای پای یه چی بود اما چیزی نبود دکتره گفت چون تو رحمته احساس میکنی اما نزدیکه سریع برو اتاق زایمان تا بیام نتونستم راه برم کل بدنم میلرزید انگار روم آب یخ ریخته بودن با ویلچر رفتم اتاق زایمان ۳ نفری. منو گرفتن گزاشتن رو اون صندلی زایمان پارت بعدی
مامان هانا مامان هانا ۲ ماهگی
تجربه زایمان 5
دیگه آمپول فشاری ک زده بود و قطع کرد و رفت، ماما همراهم گفت تو زور بزن وقتی سرش بیاد دیگه نمیتونن کاری کنن مجبورن بگیرن، ولی چون آمپول و قطع کرده بود من دردام در حدی نبود ک بتونم زور محکم بزنم، از خستگی و بی‌حالی و بی خوابی داشتم بیهوش میشدم و گریه میکردم ب ماما میگفتم توروقران ی کاری کن من میمیرم آخرش، اونم بیچاره حرصش گرفته بود و کاری نمیتونست بکنه، دیگه کلا افتادم رو تخت و ن میتونستم زور بزنم ن میشد نزنم هر انقباضی ک میگرفتم زور میزدم ولی اصلا اون زور هیچ کاری نمی‌کرد ماما میگفت هیچ فایده ای نداره زور زدنات، بالاخره ساعت 7وربع شد و شیفت عوض شد یهو هرچی دکتر و پرستار بود اومد تو اتاق و هی میگفتن زور بزن زور بزن منم ک دیگه توانی نداشتم، از همه وجود زور میزدم ولی اونا میگفتن چرا زور نمیزنی هنوزم تو هنگام مگه بقیه چطوری زور میزنن ک زورای من در برابر اونا هیچی نبود😂چام بسته بود یهو چشام و وا کردم دیدم دکتر لباسای مخصوص پوشیده و قیچی دستشه یکیم اومده بود بالا سرم نمیدونستم واسه چی، چشام و بستم زور بزنم یهو دیدم اونی ک بالا سرمه شکمم و فشار میده ک بچه بیاد بیرون، واقعا درد آور ترین لحظش بود دیگه منی ک تا اون لحظه جیغ نزده بودم جیغم بلند شد دکترم ک میگفت جیغ نزن زور بزن و یهو با قیچی پاره کرد، بعد چند دقیقه دکتر گفت نمیخاد زور بزنی بسه چشام و وا کردم دیدم بچم و گذاشتم رو سینم🥹🥹🥹همه دردام تموم شد همون لحظه