۱۰ پاسخ

ماما های زایشگاه اینجا مسه حیوان با ادم رفتار میکنن

عزیزم غصه نخور بعضی وقتا بچه ها دیرتر دنیا میان نگران نباش میدونم سخته چشم انتظاری سنگین شدی و.... اما همین روزا چشمتون با دیدنش روشن میشه بالاخره این مدت هم میگذره
نینی اونجا حاش راحته نمیاد الان

خیلی سخته هرکار میتونی بکن بچه بره پایین من با اینکه میگفتن پایینه ولی موقع زایمان میگفتن اونقدر پایین نیس هنوز باید پایین تر باشه خیلی اذیت شم

عزیزم مامان حدیث و حسام ازدوستام پیدا کن تجربشو بخون. خیلی خوب بودد

یعنی چی اون خونه چیزی نیس معاینه نکردن عزیزم

کدوم بیمارستان رفتی گلم

عزیزم خدا بزرگه انشالله که هر می خیره برات پیش میاد

الهی این خیلی بده بااین همه ورزش باز نشدی
ولی وقت داری ۴۰هفته رد کنی نهایتا دهانه رحم بازنشه سز میکنن دیکه

ایشاللهه ک ب زودی زایمان میکنی گلم

عزیزم واقعا سخته منم امشب خیلی دلم گرفته از کتری که منو بلا تکلیف نگه داشته بهم گفته فردا بیا بیمارستان 50 پنجاهه شاید بستریت کنم شاید نه

سوال های مرتبط

مامان اهورا💙 مامان اهورا💙 روزهای ابتدایی تولد
سلام دوستان منم اومدم از تجربه زایمانم
باورم نمیشه میخوام تجربمو بگم خیلی زود گذشت🤭
تجربه زایمان طبیعی(☝️)
من دوشنبه عصر خواب بودم یدفه از خواب بیدارشدم حس کردم یچیزی ازم خارج شده رفتم دسشویی لکه خون دیدم دکترمم گفته بود وقتی خون دیدی برو بیمارستان ولی من هیییچ دردی نداشتم و ازینکه بدون درد برم بیمارستان خیلی میترسیدم ولی چون خون دیدم مجبور بودم برم منم شوهرمو بیدار کردم رفتم یه دوش آب گرم گرفتم زیر حموم اسکات زدم کمرمو ماساژ دادم اومدم خونرو باشوهرم تمیز کردیم و وسایلارو جمع کردیم و رفتیم بیمارستان اون بیمارستانی که من میخواستم برم خصوصی بود ۱ساعت با خونمون فاصله داشت ساعت۹رسیدیم بیمارستان و رفتم بخش زایشگاه و بهشون گفتم که من خونریزی دارم معاینم کردو گفت این اصلا چیزی نیست بچه هم خیلی بالائه حالا حالا ها وقت داری وقتی اینو گفت خیلییی ناراحت شدم یه حس غریبی داشتم اونجا دلم میخواست گریه کنم یخورده هم اون مامائه بداخلاق بود بعدبهم گفت برو یچیز شیرین بخورو بیا نوار قلب بگیرم منم رفتم یچیز شیرین خوردم ورفتم نوار قلب گرفت و گفت خیلی عالیه برو خونه خیلی ناراحت بودم اینهمه رفتم تااونجا و دست خالی برگشتم
مامان نون خامه ای مامان نون خامه ای ۳ ماهگی
پارت سه .
رسیدم اونجا گفتم من درد دارم که زودتر فرستادنم داخل دکتر معاینه کرد گفت دو سانتو نیم شدی گفتم این هممه ورزش تو ۱۰ روز فقط دو سانت پیشرفت داشتم خیلی نا امید شدم و ترسیدم که دکترم گفت عوضش بچه خییلی اومده پایین و دهانه خیلی خیلی نرمه خلاصه از مطب دکتر رفتم خونه مامانم مهمونی 😂😂 شام دعوت بودیم ماما همراهم زنگ زد که دردات شدید تر شد ؟ گفتم نههه بهتر شدم گفت حالا محض احتیاط فردا ۸ صبح برو ان اس تی بده گفتم باشه . اون شب بعد مهمونی با همسرم رفتیم پارک پیاده روی که یه انقباض دردناک دیگه ام موقع پیاده روی گرفتم دیگه اومدم خونه ساعت ۱ بود خوابیدم ساعت ۱ و نیم از درد بیدار شدم مثل پریودی بود فکر کردم بازم کاذبه اهمیت ندادم ولی دو بار تکرار شد و من بعدش خوابم برد ساعت ۲ بود که یهو گرررم شدم و سریع رفتم تو حموم دیدم شر شر داره آب میاد همسرمو بیدار کردم به ماما همراهم خبر دادم عقب ماشین دراز کشیدم و رفتیم تو راه مامانمو برداشتیم هی فاصله دردام تو ماشین کمتر میشد و دردا نزدیکای بیمارستان دیگه خیلی شدید بود تو بیمارستان وقتی رسیدم سریع معاینه کردن گفتن ۴ سانت .