تجربه زایمان طبیعی و سزارین
پارت دوم

ماما بهم گفته بود اگر مدتشون به ۴۵ ثانیه رسید بهش خبر بدم،برای من حدود ۲۵ ثانیه رسید و کم کم داشت بیشتر میشد و من یکم دراز کشیدم بچم بشدت تو شکمم تکون میخورد یه دفعه یه صدای تق اومد توی دلم و کیسه آبم پاره شد.زنگ زدم به مامام گفت برو بیمارستان همراهم معاینت کنه بهم خبر بده تا من بیام.ساعت ۱۱ شب سریع با شوهرمو مامانم آماده شدیم و رفتیم بیمارستان معاینم کردن و گفت ۳ سانت نیم بازی به ماما خبر دادن و تا بیاد،من همچنان ازم آب خارج میشد و انقباضام نزدیک تر..بعد یک ربع ماما رسید و منم بستری شدم.وسایلامو برداشتمو رفتم داخل اتاق..مجدد ازم ان اس تی گرفتن و همه چی خوب بود و رفتیم تو اتاق برای انجام ورزشا.برام توپ آورد من نشستم چرخش روش انجام میدادم گفت هر وقت انقباضات شروع شد روی توپ بالا پایین بپر،حدود نیم ساعت این کارارو انجام دادم و مجدد معاینه کرد گفت بهتر شدی اما واقعا انگار پیشرفت خاصی نکرده بودم،من فقط انقباضای خوبی داشتم بدون امپول فشار ولی هیچ پیشرفتی نمیکردم،تا ساعت ۳ دردامو تحمل میکردمو با تکنیک های تنفسی سعی میکردم حالمو بهتر کنم،ماما هم‌ پوزیشن های مختلف بهم میداد و من تو حالت سجده و بقیه حالت ها ورزش میکردم ولی دردام به حدی بود که به گریه افتاده بودمو نفس های عمیق میکشیدم تا ساعت چهار همینجور گذشت و من دلم میسوخت این همه انقباض های خوب داشتم و زجر و زحمت میکشیدم ولی هیچ پیشرفتی تو روند زایمان نبود،سر بچم کامل تو لگن نیفتاده بود…..

مقالات مرتبط

سوال های مرتبط