۱۰ پاسخ

خوشبحالت ...شوهر من انقد حساسع فقط نشسته قور میزنه ....هوووووف

دختر من متنفر بود از دریا از وقتی رفتیم کلی گریه کرد چون از باد بدش میاد😆

منم دخترم ۴ ماهش بود که باوجود تمام حرفا که میگفتن شمال ویروس جدید اومده و بده وفلان بردمش دریا.یادش بخیر خیلی خوشش اومد

ما دو ماهه بود دخترم رفتیم اصلا اذیت نکرد
ولی خیلی هم متوجه نمیشد
اما وقتی بردمش جنگل به حرکات برگای درخت خیره میشد یا صدای دریا بود ساکت میشد

خیلی هم عالی عزیزم
انشالله کلی بهتون خوش بگذره

خیلی عالیه عزیزم منم اینکارو میکنم بچمو محدود نگه نمیدارم میذارم برحسب سنش تجربه های جدید کسب کنه
گلم میشه درخواستم قبول کنی
چیزای خوبی تو تاپیکات هست👌🏻

آفرین عزیزم چقد ازین اخلاقا خوشم میاد معلومه ک واقعا عاشق بچتی👏🏼👏🏼👏🏼👏🏼
خدا برای هم نگهتون داره🤲🏼🤲🏼🤲🏼

خیلی کار خوبی کردی
منم دقیقا از حالت ایزوله خارج شدم اما نه کامل ولی سعی کردم خارج بشم که هم خودم لذت ببرم ازین دوران هم آسمان محیط اطرافش رو بشناسه
واینکه به نظرم بچه تحت هر شرایطی ممکنه مریض بشه حتی از بابا که میره سرکار و میاد خونه

آی جان😍درستش هم همینه 👌👌👌

اره ماهم میبریم پارک دریا شهربازی

سوال های مرتبط

مامان نیلا🥰 مامان نیلا🥰 ۹ ماهگی
سلام مامانای گل
اگه میشه راهنماییم کنین
نمیدونم بچم چشه پنجشنبه میشه شش ماهش
دیروز براش شیر گرفتم همشو خورد تهش یکم مونده بود
من هی با اصرار و زور شیشه رو میدادم که بخوره اونم هی دهنش رو میبست بلاخره
خورد پشت بندش هم قطره آد رو بلافاصله ریختم تو دهنش قورت داد ولی چشمتون روز بد نبینه چه خوردنی
دستاشو که گرفتم بلندش کنم آروغش رو بگیرم مثل شیر آبی که باز کرده باشی تو سه بار تمام محتویات معدش رو از دماغ و دهن بالا آورد
یک بار هم همینجوری شده بود که همسرم به اندازه یه قاشق چایخوری غذای کمکی که برا بار اول خواستیم بهش بدیم رو که زیاد رقیق نبود رو کرد تو دهن بچه که بلافاصله بازم تمام شیری که خورده بود رو اوغ زد و ریخت بیرون
الانم بهش شیر دادم بلندش کردم یه کوچولو آروغ زد اما کامل آروغشو نگرفتم تو بغلم نشست و بازی میکرد بیست دقیقه بعد باز بالا آورد البته تو یه بار و کمتر (اون دفعه های قبل تو سه مرحله همه‌ی معدش رو خالی میکرد)
منتظرم زنگ بزنم از دکترش وقت بگیرم
ولی تا اون موقع دارم میمیرم از دلشوره
از شماها کسی بچش اینطوری بوده؟
چیکار کرده
خوب شده؟
مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۱۰ ماهگی
مامان دریا مامان دریا ۱۰ ماهگی
مامان شادی مامان شادی ۸ ماهگی
سلام مامانای دل مشغول،بیاین از تجربه متفاوت شیردهیم براتون بگم،چون خودم استرس زیادی کشیدم و اینترنت رو زیر و رو کردم تا به این تجربه رسیدم و حالا خیالم راحت شده
شادی خانوم خانوما بچه دومه منه بعد یازده سال یهویی به هوس افتادیم بچه دوم رو بیاریم و به لطف خدا یه شادی زیبا اومد به زندگیمون💝
زمان شیردهی پسرم ،خیلی مک مکی بود مدااااام آویزون من بود و شیر میخواست،اونقدر میخورد که بالا می‌آورد از پرخوری دوباره میخورد منم خیلی شیر داشتم
برای دومی تصمیم گرفتم از اول بهش هم شیشه بدم هم پستونک که یه تایمی بلاخره دست از سر من برداره موقع پسرم واقعا دوسال تمام من شب و روز تو خونه و ماشین و همه جا بچه ازم آویزون بود شیر میخورد
انواع شیشه و پستونک رو براش امتحان کردیم خانوم مارک `اونت`رو بلاخره پذیرفت و من به شوهرم گفتم دیگه خوشبخت شدیم و تمام نذرهایی که کرده بودم که این شیشه پستونکی بشه رو ادا کردم😅🤦😂
البته شیر خودمو میدادم و به شدت به شیرخشک گارد داشتم
تا قبل از سه چهار ماهگی می‌رفتیم مهمونی و خوشحال بودم که بچه به جی جیم😅آویزون نیست و شیک میتونم بشینم و شیشه بدم بخوره
تاااااا روزی که واکسن چهارماهگی رو زدیم🤪کم اشتها شده بود و همش خواب بود منم مدام شیرمو تو شیشه میدوشیدم و میدادم بخوره سه روز اینجوری گذشت یهو به خودم اومدم دیدم سینه رو نمیگیره هر وقت خواستم بهش شیر بدم گریه میکرد جیغ میکشید و سرش رو برمیگردوند و داخل دهانش که میزاشتمم دهنش باز و گریه میکرد حتی اگر ساعتها بهش شیر نمی‌دادم سینه رو نمی‌گرفت فقط شبها توی خواب می‌گرفت
غصه های من شروع شد،نگران بودم شیرم خشک بشه چون میگن که بچه مک نزنه شیر خشک میشه و منم با این همه شیر غصه می خوردم که بچم شیر خشکی بشه