راجب پیام های قبلیم
دیشب قبول کزدم دخترمو بستری کنن یهو رفتیم بخش گفتم اتاق خصوصی بدین کثیفه قبول نکردن گفتن اتاق های دیگه تمیزه متم‌چیزی نگفتم تا وارد اتاق شدم وای بچه کف اتاق استفراغ کرده بود همشون اسهال استفراغ داشتن اون اتاق
بهشون گفتم اگه اتاق خصوصی ندین یا اتاق تمیز بستری نمیکنم قبول نکردن و لج شون گرفت گفتن باید شوهرت رضایت بده که نرخصش کنیم
آخه دخترم سالم بود
شوهرم مریص بود و پیش اون یکی دخترم موند من خودم رانندگی کردم رفتم بیمارستان خلاصه بعد کلی فکر کردن زنگ زدم ساعت ۳ بابام اومد به پرستار گفتم شوهرمه بابام تقریبا جوونه اونا باور کردن و بابام امضا کرد اومدیم دخترم خوب بود تا صبحی بکم دل درد داشت چون یبوست شدع بود دارو دادم شکمش کار کرد ولی مدفوع اش کلا سیاه بود
حالش خوبه خداروشکر
ساعت ۵ خوابیدم ساعت ۷ بیدار شدم دخترمو بردم مدرسه بعدش رقتم باشگاه بعدم اومدم نهار گذاشتم یهو ایتقدد خسته بودم گیچ بودم غذام سوخت خلاصه مجبور شدیم نهار کنسرو بخوریم

۳ پاسخ

کلا برای رضایت شخصی باید یه آقا امضا کنه من دو هفته پیش پسرم دستش شکست ساعت ۱۱ شب شوهرمم نبود به خواهرم گفتم بیا دنبالم ببریمش اورژانس عکس بگیرم بابامم خودش آمد اونجا میخواستن بستری کنن تا فردا دکتر ارتوپد بیاد نظر بده گفنم نمیتونم بزارمش یه بچه دیگه خونه دارم آتل گرفتن فرم و اینا رو خودم پر کردم ولی امضا و اینا رو از بابام گرفتن که اجازه دادن بیارمش

مثلا دیشب یک قاشق و نصف بهش پودر حل کردم دادم صبحی سفت بود باز یک‌قاشق دیگه دادم خوب بود
قاشق غذاخوری

سلام چی دادی دخترت شکمش کار کرد پسرم یبوست داره تب میکنه

سوال های مرتبط

مامان مهیاروامیرعلی مامان مهیاروامیرعلی ۳ سالگی
سلام خانما لطفا شما قضاوت کنین کارمن اشتباه بود یانه حق داشتم
پسربزرگم ۳ سال و۶ ماهش هست اول که دنیا اومدنفس کم آورد و۱۲ روز بیمارستان بستری بود کسی از آدمای شوهر یه بارنیومد ملاقات من توی یکی از شهرهلی اصفهانم ولی پسرم توی بیمارستان های اصفهان بستری شدبرادرشوهرم یکیشون شهراصفهان بود یه بارنیومد ملاقات دوتای دیگشون هم فقط چندبار به شوهرم زنک زدن زناشون هم دوبار زنگ زدن وقتی اومدیم شهرمون بعد یک هفته اومدن دیدن به این بهانه که میخوان باهم بیان بعدش که اومدن دیدن عید بود من شب خونه مادربزرگم دعوت داشتیم مهمونی اونا همه رفته بودن خونه مادرشوهرم کله پاچه خورده بودن یکمش را برای من زائونفرستاده بودن پسرم یازده ماهش که بود کرونا گرفت بستری شد این بردارشوهرم نگفت یکم غذابراتون بیارم بیمارستان حتی وقتی از بیمارستان مرخص شدیم کسی دیدن بچه من نیومد بچه دومم دیراومدن دیدن یکی از برادرشوهرهام که یکماه بعد اومد دیدن پسرکوچیکم ۱ سال و۵ ماهش هست همون اول گفتن باید ختنه اش جراحی وعمل بشه وبعد که بردیمش دکتر گفت تنگی مجرا داره ۵ ماهگی عمل کردن هیچ کدوم از آدم های شوهرم ۳ تا برادرشوهروخواهرشوهر نیومد دیدن خواهرشوهرم بعد دوماه ۲۰۰ گذاشت توپاکت دادبه شوهرم منم مجبورش کردم بریزه به حسابش یکی از برادرشوهرهام دوسال پیش پسرش راعمل کردن پاش را میل گذاشتن من چندبار زنگ زدم دیدنش رفتیم الان بعد دوسال شنبه میله ها را از پاش درآوردن دوباره عمل کردن من به شوهرم گفتم من نمیام دیدن اونا برای بچه های من ارزش قائل نشدن من بشم ولی شوهرم پدر مادرش پیرن مجبور شد اونا را ببردشون اونا شهردیگه هستن باماشین یه ربع تا شهر مافاصله داره به نظرتون من کار بدی کردم ؟