سلام خانما لطفا شما قضاوت کنین کارمن اشتباه بود یانه حق داشتم
پسربزرگم ۳ سال و۶ ماهش هست اول که دنیا اومدنفس کم آورد و۱۲ روز بیمارستان بستری بود کسی از آدمای شوهر یه بارنیومد ملاقات من توی یکی از شهرهلی اصفهانم ولی پسرم توی بیمارستان های اصفهان بستری شدبرادرشوهرم یکیشون شهراصفهان بود یه بارنیومد ملاقات دوتای دیگشون هم فقط چندبار به شوهرم زنک زدن زناشون هم دوبار زنگ زدن وقتی اومدیم شهرمون بعد یک هفته اومدن دیدن به این بهانه که میخوان باهم بیان بعدش که اومدن دیدن عید بود من شب خونه مادربزرگم دعوت داشتیم مهمونی اونا همه رفته بودن خونه مادرشوهرم کله پاچه خورده بودن یکمش را برای من زائونفرستاده بودن پسرم یازده ماهش که بود کرونا گرفت بستری شد این بردارشوهرم نگفت یکم غذابراتون بیارم بیمارستان حتی وقتی از بیمارستان مرخص شدیم کسی دیدن بچه من نیومد بچه دومم دیراومدن دیدن یکی از برادرشوهرهام که یکماه بعد اومد دیدن پسرکوچیکم ۱ سال و۵ ماهش هست همون اول گفتن باید ختنه اش جراحی وعمل بشه وبعد که بردیمش دکتر گفت تنگی مجرا داره ۵ ماهگی عمل کردن هیچ کدوم از آدم های شوهرم ۳ تا برادرشوهروخواهرشوهر نیومد دیدن خواهرشوهرم بعد دوماه ۲۰۰ گذاشت توپاکت دادبه شوهرم منم مجبورش کردم بریزه به حسابش یکی از برادرشوهرهام دوسال پیش پسرش راعمل کردن پاش را میل گذاشتن من چندبار زنگ زدم دیدنش رفتیم الان بعد دوسال شنبه میله ها را از پاش درآوردن دوباره عمل کردن من به شوهرم گفتم من نمیام دیدن اونا برای بچه های من ارزش قائل نشدن من بشم ولی شوهرم پدر مادرش پیرن مجبور شد اونا را ببردشون اونا شهردیگه هستن باماشین یه ربع تا شهر مافاصله داره به نظرتون من کار بدی کردم ؟

۱۳ پاسخ

کار بدی نکردی ولی اگه میخوای ارامش داشته باشه هیچ وقت تو زندگیت از هیچ کس توقعی نداشته باش و اون طور که دوست داری زندگی کن و لذت ببر....هر کاری عقل و دلت میگه درسته انجام بده....هر کسی رفتارش شخصیت خودشو میرسونه.

نه کار بدی نکردی. بسیار کار عالی و بجایی کردی با هر کی مثل خودش

در شرایط شما و خانواده ی همسرت نیستم
ولی به مرحله ای رسیدم که بهت بگم
هرچی کم تر اینجور مسائل برات مهم باشه اعصابت بهتر کیفیت زندگیتم بهتر
همسر ما نباید تاوان رفتار خانوادشونو پس بدن
بقول مامانم ادم خودش باید اینقدر حرص بخوره و فشارش بره بالا ولی هیچی اونا به چیزشونم نیست راحت دارن زندگیشونو میکنن

کارت اشتباه نبوده اونا شعورشون درهمین حده عزیزم بنظرم شما برای اینکه ارامش داشته باشی از هیچکس‌توقع نداشته باش

ببین کلا گذشت کردن قشنگه اما ب کارت ایراد نمیگیرم چون باید مثل خودشون رفتار کنی تا بفهمن

کلی چرا خانواده شوهر اینطورسرد و بی تفاوت هستن.
من که رفت و آمد باهاشون ندارم

الان ک‌ نرفتی پس الکی عذاب نده خودت رو
همیشه اینو بگو ب خودت خوبی ک از حد بگذرد نادان خیال بد کند
تو ارزش برای خودت و بچه هات بدون ،خدا ب بچه هات سلامتی بده همینطور ب خودت ،فکر و خیال نکن احترام در مقابل احترام

محبت زیادی نکن عزیزم ،وقتی کسی بهت احترام نمی آره نیازی نیست بیشتر از اون به خودت زحمت بدی برای هر کسی همون قدر که بهت احترام می‌زاره احترام بزار ،بهتره همین اول بدونن تو برای بچه هات و زندگیت ارزش قائلی خودت رو کوچیک نکن و نرو بزار دعوتت کنند برو

نه کار خوبی کردی

کار بدی نکردی عزیزم
خود خوری نکن
ولی اگ میخای دلت آروم بشه و به قول خودت اینطوری بزرگ نشدی یک هفته دیگ برو عیادتش

حق داری.مگه آدم عزیزتر از بچش کسی رو داره.تازه شوهرتم دیگه مجبور بوده وگرنه اونم نباید میرفت.

عزیزم حق داری...... بیخیال

خسته شدم از بس عزت گذاشتم وکسی را ناراحت نکردم ولی در برابرش من هروقت تازه ای داشتم همه بی توجه بودن شوهرم میگفت به خاطر من بیا من جبران میکنم چرا اون یه بار به خواهربرادرش نگفت به خاطرمن بیایی دیدن بچه هام درصورتی که توخانواده من این رفت وآمدها خیلی مهمه برادرم همه کاری موقع زایمان دوتا بچه هام برام کرد از کادو بگیر تا غذا وبچه داری توقع ندارم اینقدر آدم شوهرام خارم کنن

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
قدر مجرد بودن رو الان بهتر می دونم مجردی رو بیشتر دوست داشتم چون دغدغه ای تو زندگیم نداشتم برام مسایل زندگی مامان و بابام و مشکلاتشون مهم نبود تو عالم خودم بودم مسیولیتی هم نداشتم موقعیت الانم رو دوست ندارم چون هیچکس هیچکس حتی همسرم که تو تمام مشکلات و سختی های زندگی کنارم بوده هم درکم نمی کنه به هیچ عنوان چرا چون من حق ندارم هیچوقت خسته بشم حق ندارم خسته باشم از مادربودن حق ندارم یه بار داد بزنم بداخلاق باشم چرا چون مادرم 😥😭گناه من چیه که صفر تا صد مسیولیت خونه و زندگی و بزرگ کردن بچه هام با منه شوهرم هیچ دخالتی نداشته تو این چند سال یه بار برا محض رضای خدا نگفته زن دستت درد نکنه از این بار زندگی رو دوشته تمام اون زمانایی که بچه هام به شدت مریض میشدن و چند روز بستری بددن تو بیمارستان از پذیرش کردنشون تا مرخص کردنشون از شب زنده داری ها تا خوب خوب شدنشون با خودم بوده و هست الان چند روز دیگه باید درمانشون رو شروع کنم خوب کی می بره کی وقت میزاره خوب منه مادر کیه که روزی سه وعده هر وعده یک ساعت باید بشینه به بچه هاش غذا بده اون کی بود که نوزادیشون تا خوده صبح چندبار بلند میشد شیر میداد و پوشک عوض می کرد اینقدر روپاهاش تکونشون میداد که نه گردن داشت نه کمر این مرد بی وجدان چرا اون روزای سخت رو ندید اگه الان اعصابم ضعیفه حوصله ی بچه هامو ندارم دلیلش سختی های زیادیه که کشیدم و خودم یه تنه بزرگشون کردم چرا اینقدر این مرد باید بی وجدان باشه عوض دستت درد نکنه بشینه شکایت منو به خانوادم بکنه که این خانوم بچه هارو دعوا می کنه 🥺😭به خدا هیچکس هبچکس جز دوقلو دارها منو درک نمی کنه همه از من انتظار دارن بهترین مادر باشم🥺بعد تازه دیشب به من میگه دیگه حالم ازت بهم می خوره
مامان مهراد جون مامان مهراد جون ۳ سالگی