سلام مامانا.
من ۵ روزه که پسرام مریضن و۵روزه که نه روز خوابیدم نه شب.دیشب پسرام رو برده بودیم بیمارستان وساعت۲ نصف شب اومدیم وهمسرم گفت که بریم خونه که خیلی ببخشید نزدیکی داشته باشیم ومن فقط گفتم که من ۵روزه نخوابیدم به خاطره بچه ها بریم وزود تموم کنیم ومن بخوابم وگرنه بدنم یهو خالی میکنه ومیرم زیر سرم.فقط همینو گفتم وبهش برخورد وناراحت شد گفت دیگه نمیخوام نزدیکی کنیمو اشتباه کردم گفتمو توسردی وچیزی که زیاده شریک جنسی وازاین زنا زیاده که بخوان بامن بخوابن وبحثو شروع کرد.دوره پریودی من اصلا براش مهم نیست واصلا نمیفهمه که پریود میشمو کی تموم میشه بهش میگم کمرم وپاهام درد میکنه ویه کم ماساژ بده ومیگه خستم وبمونه برای بعد.روی تخت با پسرم میخوابه من با پسر کوچیکم روی زمین میخوابیم وبراش مهم نیست که من چجوری میخوابم.براش مهم نیست من چجوری لباس بپوشم وحتی مهم نیست لباس زیر دارم یا نه ندارم.مشکل زود انزالی هم داره ومن هیچی از رابطه نمیفهمم .بعد بهم میگه تو سردی.همین چیزا سردی نمیاره؟؟من فقط بهش گفتم‌که خستم وخودش بحث رو به اینجا کشوند.به نظرتون من حق ندارم؟؟بهش گفتم همینکه به خاطره این حرفت پارت نمیکنمو دهنتو سرویس نمیکنم برو روتو کم کن.

۵ پاسخ

والا مردای امروزی نمیدونم چرا اینقدر بی قیدو بند و گوه شدن، هیچی حالیشون نیس

همینکه تو این شزایط نریضی بچع هاش چنین درخواستی از شماااا داره ینی کم لطفی ینی مقصر ینی درک نکردن ، باقی ماجرا هیچ

عزیزم باید رابطه برقرار باشه که زندگی از هم نپاشه واقعا تا میتونید با هم شریک خوبی باشید همو درک کنید بچه نباید بزاره از هم سرد دل زده بشید واقعا شوهرتونم اشتباه کرده شرایطط خوب نبوده خسته بودی

بچه زندگی ادمو خیلی تغییر میده بنظرم هردو حق داریم هم ما مادرا هم پدرا ولی خب این دوران باید یجوری مدیریت کنیم گاهی ما کوتاه بیایم گاهی اونا درک کنن .....ما از وقتی بچه اومده شده یک ماه هم رابطه نداشتیم شده دوماه هم نداشتیم اصلا نمیشه ولی باز هم میگیم شکر

ناراحت شده بهش گفتی نه،ولی یکم زیاده روی کرده توی حرف زدن،شما که میگی زود انزالی داره خب رابطه برقرار میکردی سریع تموم میشد،نه نمیگفتی،بعدم جای خوابتو هیچوقت عوض نکن،سرد میشین نسبت بهم

سوال های مرتبط

مامان فاطمه نورا مامان فاطمه نورا ۱۵ ماهگی
پارت سیزدهم
دیگه ما که جنسیت رو فهمیدیم مامانم یا از تهران خرید میکرد عکس میفرستاد یا میومد اینجا با من میرفت خرید سیسمونی
گذشت و اینا از شهرستان برگشتن و ما کلا خودمون یه دست بلور شلوار خریدیم که تا اونو نشون دادم گفتم اینم خودمون خریدیم سریع گفت ولش کن زیاد لباس نخرید براش و من واقعا ناراحت شدم گفتم ما کلا یدست لباس خریدیم و بعد به شوهرم گلایه کردم که چرا فک میکنه چون دختره نباید خرید کنیم براش من واسه بچم بهترینارو میخرم و ....و مجدد چند روز بعد دوباره تکرار کرد حرفشو و پدرشوهرمم گفت اره لباس نخرید میخواد چیکار شوهرمم گفت من واسه دخترم همه چی میخرم خدا ارزومو براورده کرده داره بهم دختر میده منم کم نمیزارم براش
خلاصه گذشت و سر بیمارستان رفتن هم داستان داشتم هی میگفت باید بری دولتی طبیعی بیاری منم هیچی نمیگفتم درحالی که قبلش با دکترم هاهنگ کرد که خصوصی سزارین باشم و بعد که فهمید گفتم دکترم خودش تشخیص داده و حالا گیر داده بود شب من باید بمونم پیشت تو بیمارستان نه مامانت که منم گفتم نه مامانم نه تو من میگم خواهرم بیاد بمونه
مامان شکوفه انار مامان شکوفه انار ۱۵ ماهگی
دیشب فهمیدم ک من خیلی بچه داری رو سخت گرفتم🤣
رفته بودیم عروسی یک خانومی از دوستان همسرم، دخترش رو که یک ماه از دختر من بزرگ تره آورده بود..
فقط یک شیشه شیر نصفه که شیرش رو خونه درست کرده بود همراهش بود..
نه شیر خشک بود و نه فلاسک آب نه تنقلات برای سرگرمی بچه نه شام (حالا این خیلی مهم نیس چون بالای یکساله)و نه حتی لباس اضافی برای بچه که اگر لباسش کثیف شد عوض کنه..
فقط پوشک همراهش بود
و تمام مدت خودش داشت وسط میرقصید و بچه رو یا دختر بزرگش میگرفت یا دی جی یا فیلمبردار..دی جی که رسما دیوونه شد چون هی میرفت جای میزش🤣😁
حتی رفت برای بچه هاش از روی میز عروس داماد پاپ کورن برداشت(برای یلدا چیده بودن)
آخر شب هم وقتی شام خوردیم گفت خب بقیه ی دوغ رو میریزم توی شیشه اش که توی ماشین بخوره و بخوابه..

قیافه من فقط : 😨🤔🥴

خلاصه که من تا خونه ی مامانمم میرم حتما غذا و تنقلات و لباس و شیرخشک و فلاسک و اسباب بازی همراهمه
یا من حساس و دیوونه ام یا ایول به بقیه که راحت بزرگ‌میکنن🥴🤣