۲۱ پاسخ

الهی خداااا
از خدا میخام زود سلامتیشو بدست بیاره

بحق حضرت زهرا سلام الله علیها هر چه سریعتر سلامت و عالی باشه 🥰🌷

وای مادرررر😭
این ویروس لعنتی دوره داره و تا دورش تموم نشه ول کن نیست
ولی نگران نباش عزیزم بعدش بهش برسی جون میگیره و از اولشم بهتر میشه.

آخ بمیرم.الهی که خیلی زود حالش خوب شه💔

الهی بگردمش
ایشالا زودی حالش کاملا خوب شه برید خونه

الهی بمیرم ایشالا زودی خوب بشه

وای عزیزم

عزيزم😔😔😔😔

چرا عزیزم؟چی شده ؟😢

الهی عزیزم ایشالله زودتر سلامتیشو بدست بیاره دلم ریش شد بچه ها خیلی مظلومن 😢

انشالله زودتر خوب می شه

عززززیییییزززززمممم چقدر شرایط بدیه کاملا درکت میکنم انشاالله زودتر خوب بشه پسر گلت

ناراحت نباش گلم وازلین بزن خوب میشه
دلم برای بچه ها کباب میشه میبینم اذیت میشن😔

سرم درد گرفت 🤦🏻‍♀️😣

الهی بمیرم دلم ریش شد😢😢

الهی عزیزم،خدا کمکتون کنه
وای اگه همسرم این لحظه هارو ببینه کل بیمارستانو ب آتیش میکشه براش مهم نیست بچه خودشه یا کس دیگه اصلا طاقت نداره این چیزارو برا بچه ها ببینه

آخ بچه بیچاره چه دردی می‌کشه😔😔

سانیا جون نگران شاهانم، حالش خوب شده؟ مرخص شدین به سلامتی ان شاالله؟
هر جا هستین خدا پشت و پناهتون باشه🙏

وای قلبمممممم😔😔😔😔

الهی بگردم خدا سلامتی بده طفل معصوم اذیت میشه خوب،سانیا ویروس گرفته شاهان؟

الهی خداااا کمکش کنه
عزیزم انشاءالله خوب میشه قشنگ حالت درک میکنم دخترم تیرماه آبله ی میمونی واقعا وحشتناک گرفت 15روز بستری بود وحالش خیلی وخیم بود تبش پایین نمیومد.انزیم های کبدشم به شدت بالا رفتن ...کم خونی شدید...کمبود اکسیژن.چندشب زیر دستگاه اکسیژن بود 😟 ومن بدترین شب های عمرم دیدم 😢😢😢ولی خداروشکر بهتره.
نگران نباش دختر منم میخواستن از سرش رگ بگیرن چون دیگه پاها ودستاش رگ نداشت 😢😢😢😢😟😟خدا بزرگه .عزیزم

تصویر

سوال های مرتبط

مامان باران کوچولوم مامان باران کوچولوم ۲ سالگی
چفد سخته مادر بودن، از صبح ک بیدار میشم تا اخر شب سعی میکنم مادر خوبی باشم براش،ولی ی جاهایی از دستم در میرع🙂💔امروز غروب عصرونه نخورد، ظهرم زیاد غذا نخورد شب هم غذا نخورد یکم سیب زمینی سرخ کرده خورد و خوابید،عصری بردمش پارک با ابجیم، اندازه ۲ ساعت بازی کرد اومدیم، یهو لج کرد سر چیز مسخره،باباشم با تلفن صحبت میکرد با صاحب بار این میرفت ور گوش اون جیغ میزد گریه میکرد هرکار میکردم اروم نمیشد اصن بغل من نمیومد، باباشم یکی محکم زد ب کمرش طوری ک جای ۵ تا انگشتش موند رو کمر بچه🥲انقد نشستم گریه کردم، با باران دوتایی گریه میکردیم، سعی کردم ارومش کنم، اروم نمیشد، از حرصصصص زیاد الکی خندم میگرفت ی لحظه اوووج گرف گریه ش ب خودم گفتم نکنیاااا ک یهو دستم خیلی بی قرار رفت تو صورت باران🥲💔 اصلااااا دست خودم نبودم اعصابم زد ب دستم، بچم هی با گریه میومد صورتمو نگاه میکرد ببینه واکنشم چیه،😕😕ب هیچ سراطی مستقیم نمیشد ک گولش بزنم، طوری بود ک میگفت اصلا ب من دست نزن،خلاصه بعد از کلی گریع بیهوش شد از خواب،
همش میگم بچه ۲ ساعت پارک بهش خوش گذشت اومد خونه از دماغش در اومد،شب ک میشه غصه عالم میریزه رو دلم بابت باران،حس میکنم خیییلییی کم میزارم براش،😔