ادامه

دیگه بجایی رسیدیم بقول مشاور ها طلاق عاطفی به شکل کامل
من حرفی ندارم فقط میگم کاری به کارم نداشته باشه
اخه چطور میشه انتظار داشته باشه من همه نیازها و خواسته هاشو براورده کنم مثل یه مرد و اقا بالاسر بهش چشم قربان بگم ولی خودش مسئولیتش حتی کمتر از پسر چهار ساله ام باشه
حالا میگه طلاق بگیریم من نمیتونم این وضعیت رو تحمل کنم حالا بماند چه حرفهایی بهم میزنه
منم گفتم بچه که پای منه نه من به کسی میدمش نه توعرضه نگهداریش رو داری خونه و ماشین هم به لطف من خریدی با پول من و کمک خانواده ام میگم اینا واسه من دیگه هیچی ازت نمیخام برو پی زندگیت
قبول نمیکنه میگه باید خونه و ماشین رو نصف کنیم منم برم براخودم زن بگیرم زندگی کنم
اصلا میگه توو حقی نداری مدعی بشی خونه و ماشین رو به لطف تو خریدیم دوتامون شریکی زحمت کشیدیم میگم ده ساله من بالباس کهنه مردم زندگی کردم به رستوران یه ارایشگاه حسرتمه تو اینجوری زن وزندگی نگهداشتی درحالیکه وظیفه ات بوده خرجمو بدی اصلا تووکله اش نمیره😔
مشاوره ام میگه شوهرت تفکرات سنتی داره ولی زندگی مدرن میخاد ایناهم باهم جور درنمیاد و شما اصلا تناسبی باهم ندارین بهتره الان که جوون هستی تمومش کنی

من اگر طلاق بگیرم عملا چیزی از دست نمیدم چون اصلا جوریه که حس نمیکنم یه مردی توو زندگیم هست فقط زحمتش گردنمه

۱ پاسخ

خب جدا شد
خداروشکر شاغلی
نصف پول خونه و ماشینم بگیر ک ی خونه اجاره کنی خونه پدرت نری،ک اول از همه اونا مقصرن،و پدرشوهرت چقد آشغاله ک این همه داره خرج نمیکنه

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام مامانا می دونم سوالم دیگه خیلی تکراری شدم ولی دیگه واقعا در موندا شدم از دست ماهلین همه بهم میگن صبور باش درست میشه ولی آخه چقدر هسته شدم از دست این ماهلین یک ماه بیشتره از پوشک گرفتمش دیگه جیشش رو که خیلی کم پیش میاد بهم بگه یا خودم سر ساعت می برمش یا دلوین که میره اینم بدو بدو میره دمه در شورت و شلوارشو در میاره دوتایط میرن جیش می کنند تو مهد به مربی هاش میگه ولی تو خونه به من نمیگه پی پی رو هم که اصلا اصلا به من نمیگه همش تو خودش می کنه فقط یه بارش شورهم دید داره به خودش میپیچه گفت راحله بدو این دستشویی داره بردمش کارشو کرد ولی دیگه بقیشو همش تو خودش میشینه یه گوشه می کنه بدشم میادا اینقدر که از جاش تکون نمی خوره ما می فهمیم پی پی کرده دیردز خونه خواهرم دوبار تو خودش پی پی کرد یه سری هم جمعه باغ خواهرشوهرم بدریم پی پی کرده بود سر تا پاش با پی پی یکی شده بود که من و مادرشوهرم بردینش تو حمام شستیمش به خدا آبرومو برده دیگه الکی هم به مادرشوهرم گفتم بلده میگه حالا یادش رفته 😫جایزه و تشویق و تنبیه هر راهی که بگید رفتیم فایده نداشته حتی چیزی خواسته درخواستی داشته بهش گفتیم تا وقتی تو خودت پی پی می کنی نمی تونم بهت بدم ولی فایده نداره که نداره این بچه قراره تا کی تو خودش پی پی کنه 😒😥؟؟اگه خیابون برم یکی دوساعت از ترسم پوشک شورتی پاش می کنم ولی خونه ی کسی برم نه هی میگن دخترا زودتر یاد میگیرن 😒😒کجاش ،؟
مامان آوین و رادین مامان آوین و رادین ۴ ماهگی
سلام مامانا یه مشورت ازتون میخام, من شاغلم و پسرم از ۹ ماهگی تا الان پرستار داشته و خانوم خوب و قابل اعتماده، جند ساله پیش پسرمه، الان باردارم آخر تیر ماه دیگه زایمان میکنم و ۹ ماخ خونه هستم، حقوق ندارم تا ۶ ماه بعد ۶ ماه نامین اجتماعی یه مبلغ کم میده نصف حقوقم میده، حالا این پرستاره خودش و بچه ش تنهاس و شوهر نداره و خرج زندگی میده قطعا تو این ۹ ماه میره سرکار و بیکار نمیمونه، به همسرم میگم این مدت که من خونه ام پول کامل هر ماه این خانوم بدیم نهایت چند ساعت در روز بیاد کمک و هم بتونم نگهش دارم واسه بچه دومم، بعد معلوم نیست پرستار خوب پیدا کنم یا نه، میگه نه ،چون حقوق خودش که کامل واسه قسط خونه و خورد و خوراک و.. میره و باید قسط وام های منم تا ۶ ماه که من خونه ام بده، تازه خودمم و پدرو مادرم بیمه تکمیلی کردم چون این مدت سرکار نیستم باید دستی حداقل سه و نیم هر ماه پول بیمه تکمیلی بدم. حالا همسرم میگه سخت میشه ماهی ۷ تومن تو این دوران مرخصی که سرکار نمیری پول پرستار بدیم ، بعدا اگه این خانوم رفت سرکار یکی دیگه پیدا می‌کنیم ولی من به شدت استرس دارم نتونم کس مطمن پیدا کنم، نمیدونم چکار کنم ،خودم یه مقدار پس انداز مخفی دارم که تا حالا رو نکردم واسه خودم هست ،نمیدونم چکار کنم ،هزینه پرستار این ۹ ماه بدم گه بمونه میشه نزدیک ۶۰ تومن، یا بگم نیاد از تیر ماه،؟ چند روزه بشدت فکرم درگیر این موضوعه
مامان گل پسر مامان گل پسر ۴ سالگی
خانما مدت هاست که با پسرم یه مشکلی پیدا کردم نمی‌دونم شما هم بچه هاتون اینجوری هستن یا نه ، مثلا تو فریزر چند تا بستنی داشتیم یه مدلشو پسرم اصلا دوست نداره شوهرم از اون مدل دوتا خریده بود یکی برای خودش یکی برای من ، اومد تو اتاق گفت برای پسرمون یه بستنی که دوست داره بهش دادم بخوره خودمم اون مدلی که دوست داریم خوردم تو هم برو بخور ، من گفتم باشه رفتم بخورم پسرم تا تو دست من دید گفت منم این مدلی می‌خوام گفتم عزیزم تو که از اینا نمیخوردی گفت نه می‌خوام بخورم منم بهش دادم بستنی خودشم نصفه نیمه گذاشت کنار ، یا مثلا یه میوه هوس میکنم میگم پسرم تو هم میخوری میگه نه وقتی من برای خودم میارم میاد میوه منو برمیداره، یا مثلا هر روز عصر بهش یه لیوان شیر میدم که تازه با کلی اصرار میخوره علاقه نداره ولی چون براش مفیده با هر ترفندی که شده بهش میدم ، حالا اگر من برای خودم یه لیوان شیر بریزم میگه نخور الان تمام میشه میگم خوب تمام بشه دوباره میخریم میگه نه نخور ، جالب اینجاست که فقط هم در مورد من اینطوریه کاری به باباش نداره، چند روز پیش دلم هوس گیلاس کردم دیگه آخراش بود، برای پسرم ریختم تو بشقاب بهش دادم برای خودمم جدا ریختم تو بشقاب رفتم بشینم بخورم ، میگه مامان نخور تمام میشه میگم خوب تمام بشه میوه و خوراکی برای خوردنه دوباره میخریم ، حالا هیچ وقت هم شوهرم یا پدرم یا پدر شوهرم اصلا خسیس نیستن که بگم یاد گرفته نمی‌دونم این چرا اینقدر خسیسه ، بخدا هر خوراکی که تو خونمون میخواد تموم بشه تا قبل از این که تمام بشه میخریم میزاریم شاید الان شما بگید خوب بچست بزار بخوره ، نوش جونش بخوره اما قرار نیست من همیشه از حق طبیعی خودم بگذرم و بیشترم برای آیندش نگرانم که نکنه ای خصلت تو وجودش بمونه
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
روتین تکراری و خسته کننده ی زندگی من 🙄🙄🙄
حالا جدا از اون همه کار خونه و شام و نهار پختن اینارم بهش اضافه کن
روزی ۱۰ هزار بار دستشویی بردن بچه ها یعنی تا میام بشین دلی میگه مامان جیش دارم دوباره میام بشینم ماهلین میگه مامان حیش دارم بعد دوباره میام بشینم دلی میگه مامان چی داری بخوریم 😀دوباره میام بشینم ماهلین میگه مامان شیر می خوام دوباره میام بشینم اینبار باباشون میگه زن چی داری بخوریم 😐هیچی میوه میارم براشون دوباره میام بشینم دلوین میگه مامان آب می خواد باز میام بشینم نوبت ماهلین میشه 🙄🙄بعد نگاه می کنم میبینم عه نوبت به دارو دادن و غذا دادن بچه هاس شام رو میدم میبینم عه ماهلین پی پی کرده تو خودش🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️بعد دوباره میام بشینم دوباره پارت آخر دستشویی بردن و مسواک زدن بچه ها و پیش به سوی خواب 😀 دوباره میام بشینم اینبار مرد خونه شام می خواد و در آخر نوبت به خودم می زسه که مثل بدبختا یه بشقاب دستم گرفتم یه گوشه رو مبل نشستم دارم شام می خورم 😀همین قدر مضخرف ولی بازم میگم خدایا شکرت خواستم بگم هیجوقت از خدا دوقلو نخواین که سخت ترین کار دنیا دوقلو بزرگ کردن حالا این وسطا خودتم مریض باشی دیگه واویلا🤦🏻‍♀️