سلام خانما خوبین؟
میخواستم یه چیزی باهاتون در میان بذارم شما بگین من زیاد حساسم یا همسرم اشتباه رفتار می‌کنه
همسر من قبل از اینکه با من آشنا بشه و بهم علاقمند بشه به دخترخاله ش علاقه داشته ینی این موضوع به ۱۸ یا ۱۹ سالگیش برمیگرده که حتی علاقشو از طریق خاله دیگه ش به گوش اون می‌رسونه و اینکه خیلیا در جریانش بودن ولی گویا دخترخاله اینو زیاد جدیش نمیگیره و می‌ره با یکی دیگه رفیق میشه و جریاناتی پیش میاد براش مجبور میشه با همون ازدواج کنه . دو سه سال بعد من و همسرم با هم آشنا میشیم پنج سال با هم بودیم ینی واقعا عاشق هم شدیم و پای هم موندیم ازدواج کردیم حالا تا الان بارها مثلاً راجع به موضوعی صحبت میکنیم پای دخترخاله ش میاد وسط مثلاً هی مثال میزنه آره فلانی اینجوری نبود این کارو میکرد مثلاً من خوشم نمیومد یا از این دست موضوعات اصن خوشم نمیاد حتی راجع به خصوصیات بدش هم صحبت بشه اصن یه جوری بدم اومده از دخترخاله ش حالا اون بنده خدا هم سر زندگیشه رفت و آمدی هم با هم نداریم مگه چند سال یه بار ببینمش ولی اصن خوشم نمیاد حرفش بیاد وسط حالا همسرمم میگه من الان فقط عاشق تو هستم اون مال گذشته بوده ولی من حرفم اینه چرا مدام حرف گذشته میاد وسط بمونه تو همون گذشته تموم بشه بره
الان من میگم خواسته من زیاده ینی زیادی حساسم؟

۶ پاسخ

ن تو حساس نیستی تقصیر شوهرته ک تورو با دختر خاله اش مقایسه میکنه

حق با شماست ولی نقطه ضعف دستش نده

اوایل ازدواج منم خانوادش هی هربار منومیدیدن فقط داستان جاهایی بود ک خاستگاری میرفتن یکیو مسخره میکردن تعریف مبکردن یکبو تعریف.یکیو میگفتن دختره پسرمو پسندید پسرم نخواست.یکیو میگفتن پسرم اونو خواست اون قبول نکرد.اوایل مهم نبود برام دیدم شده نقل و نبات بدم اکند .یروز بشوهرم گفتم چراهربار منو میبینن فقط حرف اون داستاناس.من بدم میاد عصبی میشم.هرجا رفتید هرکارکردید ک الان من زنتم ن اونا...بگو نگن..گفت خودت بگو کاری نداره که نلراحتم نمیشن اگرم شدن چیز بدی نگفتی نبایدنلراحت شن.منم دفعه بعد تاشروع شد گفتم آقا دیگه جلومن نگید من عصبی میشم.هرکی هرکیوخواست یانخواست یاهرچی شد مهم الانا ک من زنشم.هیییی از خوشکلی و کمالات دخترایی ک رفتن خاستگاریشون میگفتن باحسرت ک محمد نگرفت.😏😏😏

منم حتی رو بازیگرای زنم حساسم🤣😂
به شوهرم میگم پشه مونث هم نباید بیاد نزدیکت

کاملا حق داری

خواسته تو زیاد نیس گلم زن حساسه ولی بهش فک نکن مهم الان هستش ک مال تو شده نقطه ضعف نشون نده شوهر من قرار بوده دخترعمش بگیره من همیشه مسخرش میکنم نمیزارم بفهمه حساسه

سوال های مرتبط

مامان آقاکیان🧒🏻 مامان آقاکیان🧒🏻 ۴ سالگی
سلام مامان ها تو رو خدا اگه تجربه ای دارین بهم بگین چیکار کنم
پسرم از همون کوچیکی هرکی میومد خونمون گریه میکرد که یا نره یا من باهاش میرم بخصوص مادرم و مادرشوهرم خیلی میچسبید به این دو نفر که من زیاد نمیذارم مادرم و مادرشوهرم بیان خونمون میگم کیان اینجوری میکنه من خوشم نمیاد نیاید تا از سرش بیوفته آخه مادرم میدونه من عصبی میشم درکم میکنه ولی مادرشوهرم انگار از خداشه کیان تا میگه نرو اینم کلا چطر میشه خونمون.
وقتیم بریم خونه مادرشوهرم یا مادرم گریه میکنه که من میمونم اینجا که من اصلا دوست ندارم بدون من جایی بمونه با هزار کلک باباش میارتش هردفعه ولی خب من همش استرس دارم که یه وقت نمونه.
الان مادرم بعد قرنی اومد خونمون قبلش کلی باهاش صحبت کردم که وقتی خواست بره گریه نکن ولی انقدر گریه کرد که آخر مادرم مجبور شد با خودش ببرتش. من الان باردارم فردا روز بخوام مادرم هی بیاد بهم سر بزنه این بچه اینجوری کنه من چیکار کنم به خدا دیگه نمیدونم چیکارش کنم
مامان گل پسر مامان گل پسر ۴ سالگی
خانما مدت هاست که با پسرم یه مشکلی پیدا کردم نمی‌دونم شما هم بچه هاتون اینجوری هستن یا نه ، مثلا تو فریزر چند تا بستنی داشتیم یه مدلشو پسرم اصلا دوست نداره شوهرم از اون مدل دوتا خریده بود یکی برای خودش یکی برای من ، اومد تو اتاق گفت برای پسرمون یه بستنی که دوست داره بهش دادم بخوره خودمم اون مدلی که دوست داریم خوردم تو هم برو بخور ، من گفتم باشه رفتم بخورم پسرم تا تو دست من دید گفت منم این مدلی می‌خوام گفتم عزیزم تو که از اینا نمیخوردی گفت نه می‌خوام بخورم منم بهش دادم بستنی خودشم نصفه نیمه گذاشت کنار ، یا مثلا یه میوه هوس میکنم میگم پسرم تو هم میخوری میگه نه وقتی من برای خودم میارم میاد میوه منو برمیداره، یا مثلا هر روز عصر بهش یه لیوان شیر میدم که تازه با کلی اصرار میخوره علاقه نداره ولی چون براش مفیده با هر ترفندی که شده بهش میدم ، حالا اگر من برای خودم یه لیوان شیر بریزم میگه نخور الان تمام میشه میگم خوب تمام بشه دوباره میخریم میگه نه نخور ، جالب اینجاست که فقط هم در مورد من اینطوریه کاری به باباش نداره، چند روز پیش دلم هوس گیلاس کردم دیگه آخراش بود، برای پسرم ریختم تو بشقاب بهش دادم برای خودمم جدا ریختم تو بشقاب رفتم بشینم بخورم ، میگه مامان نخور تمام میشه میگم خوب تمام بشه میوه و خوراکی برای خوردنه دوباره میخریم ، حالا هیچ وقت هم شوهرم یا پدرم یا پدر شوهرم اصلا خسیس نیستن که بگم یاد گرفته نمی‌دونم این چرا اینقدر خسیسه ، بخدا هر خوراکی که تو خونمون میخواد تموم بشه تا قبل از این که تمام بشه میخریم میزاریم شاید الان شما بگید خوب بچست بزار بخوره ، نوش جونش بخوره اما قرار نیست من همیشه از حق طبیعی خودم بگذرم و بیشترم برای آیندش نگرانم که نکنه ای خصلت تو وجودش بمونه
مامان مهرزاد🫀رادمهر مامان مهرزاد🫀رادمهر ۴ سالگی
سلام مامانا ❤️
بیاین راه حل بدین ..
مهرزاد تازگیا از بچه هایی که خوشش نیاد ، اگه بیان طرفش میگن من باهات دوست نمیشم . یا اگه دوستش ب حرفش نباشه میگه دیکه دوستت نیستم ..
چند روز پیش یه پسر بچه گف باهام دوست میشی ، مهرزادگف نه . حالا اون پسر بچه از اون بچه حساسا گریه و هم اینکه ب مامانش گف دوستم نمیشه ..مامانش میگف برو با یکی دیگه دوس بشو گوش نمیکرد
من اونشب اصلا خودمو دخالت ندادم گفتم بزارباهم کناربیان ، اخه دوست هم ندارم ب مهرزاد تحمیل کنم باهاش دوست بشو و اینا ..
حالا امروز داشتیم رد میشدیم ، باز اون پسر بچه رو دید و مهرزاد گف من باهات دوست نمیشم ، مادرشم برگشته با اخم گفته که خب دوس نشو چرا هر دفعه اینو میگی پسرمو ناراحت میکنی .. من اون موقع پیش مهرزاد نبودم اینو دوستم گف که خانومه اینحوری گفته
حالا نمیدونم چجوری برای مهرزاد توضیح بدم که دیگه این جمله رو به کسی نگه ؟
الان انقد ناراحتم حتی دیگه نمیخوام به اون خانومه سلام کنه ، چون همو میشناسیم .
قبول دارم مهرزاد هم کارش اشتباعه
مامان ريحانه مامان ريحانه ۱ ماهگی
سلام مامانا ، منو راهنمايي كنيد لطفا و بهم بهم بگيد جاي من بوديد چيكار ميكرديد .

برادرم با مامانمينا تو يه ساختمون زندگي ميكنن ، يه دختر دارن ٨ سالشه ، من دوسش دارم ، براش هميشه خوراكي و جايزه و اينا ميگيرم ،
مشكلم اينه كه خيلي حسوده و همش سر به سر دختر من ميذاره گريشو در مياره ، و از همه بدتر هر دفعه كه من خونه مامانمم مياد اونجا همش با دليل و بي دليل قهر ميكنه درو ميكوبه ميره خونشون ، منم ناراحت ميشم ميترسم حالا زنداداشم فكر كنه ما چيكار ميكنيم با بچش ، تازگيا خيليم بي محبت شده مياد اونجا به ما بي محلي ميكنه ولي مثلا وقتي كارتمو ميدم كه بره برا خودش خوراكي بخره اخلاقش خوب ميشه ، ديگه امروز انقدر منو ناراحت كرد من يه ساعت گريه كردم ، من اصلا بهش بدي نكردم ولي ميگه من هميشه تو دفتر خاطراتم از شما خاطره هاي بد مينويسم ، مامان و بابام همش بهم ميگن اهميت نده بچست توام از اين به بعد بهش بي محلي كن ، ولي من دلم نمياد به تنها برادر زادم بي محلي كنم ، ولي واقعا رفتاراش عذابم ميده
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
مهد بچه ها یه مشاوره ی خیلی خوب داره من واقعا ازش راضی ام خیلی خوب راهنمایی می کنه امروز باهاش جلسه داشتم دررابطه با ماهلین همین پی پی کردناش و اعتماد به نفس پایینش و خجالتی و کم حرف بودنش در رابطه با همش باهاش صحبت کردم کفت قضیه ی پی پی که همش از سر لجبازیه نه ترس چون اگه ترس بود که کلا نمی کرد یا با گریه می کرد گفت وقتی پی پی می کنه بزارید به حال خودش یه خورده تا کم کم دست برداره از اینکار گفت چند بار اینکارو تکرار کن زمان می بره ولی درست میشه راجب اعتماد به نفس پایینش و خجالتی بودنش هم گفت اول باید تست بگیرم ازش و بعدشم چند جلسه رفتار درمانی بیاد تا درست بشه و همین محیط مهد هم خیلی عالیه براش
بعد کفت حتما تست هوش هم بده واسه سنجش کلاس اولش خیلی به درد پی خوره هم برای ماهلین هم دلوین گفت همه ی بچه ها تو این سن انجام بدن کمک می کنه بهشون واسه سنجش ورود به مدرسه یک ساعت و نیم ازشون تست گرفته میشه ۷۰۰ ولی ما چون از طرف مهد هستیم ۵۰۰ میگیره اینجا مطرح کردم صرفا به خاطر اینکه ممکنه یکی مثل من با بچش چنین مشکلاتی داشته باشه البته به من گفت واسه درماتش باید بیاد کلینیک ولی گفت رو دقت و تمرکز تو خوده مهد باهاش کار میشه ولی گفت کاردرمانی فقط رو دقت و تمرکزش بیشتر کارمیشه تا موردای دیگه‌ گفتم کاردرمانش عوض شده بعد این یکی به من میگه بچت رابطه ی چشمی نداره 😐گفت خوب جلسه ی اولش بوده بچه یه چیز طبیعیه خجالت کشیده گفت این برچسب زدن ها خیلی اشتباهه اینو که گفته مربوط به بچه های اتیسمه این بچه سالم سالمه چیزیش نیست
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام مامانا می دونم سوالم دیگه خیلی تکراری شدم ولی دیگه واقعا در موندا شدم از دست ماهلین همه بهم میگن صبور باش درست میشه ولی آخه چقدر هسته شدم از دست این ماهلین یک ماه بیشتره از پوشک گرفتمش دیگه جیشش رو که خیلی کم پیش میاد بهم بگه یا خودم سر ساعت می برمش یا دلوین که میره اینم بدو بدو میره دمه در شورت و شلوارشو در میاره دوتایط میرن جیش می کنند تو مهد به مربی هاش میگه ولی تو خونه به من نمیگه پی پی رو هم که اصلا اصلا به من نمیگه همش تو خودش می کنه فقط یه بارش شورهم دید داره به خودش میپیچه گفت راحله بدو این دستشویی داره بردمش کارشو کرد ولی دیگه بقیشو همش تو خودش میشینه یه گوشه می کنه بدشم میادا اینقدر که از جاش تکون نمی خوره ما می فهمیم پی پی کرده دیردز خونه خواهرم دوبار تو خودش پی پی کرد یه سری هم جمعه باغ خواهرشوهرم بدریم پی پی کرده بود سر تا پاش با پی پی یکی شده بود که من و مادرشوهرم بردینش تو حمام شستیمش به خدا آبرومو برده دیگه الکی هم به مادرشوهرم گفتم بلده میگه حالا یادش رفته 😫جایزه و تشویق و تنبیه هر راهی که بگید رفتیم فایده نداشته حتی چیزی خواسته درخواستی داشته بهش گفتیم تا وقتی تو خودت پی پی می کنی نمی تونم بهت بدم ولی فایده نداره که نداره این بچه قراره تا کی تو خودش پی پی کنه 😒😥؟؟اگه خیابون برم یکی دوساعت از ترسم پوشک شورتی پاش می کنم ولی خونه ی کسی برم نه هی میگن دخترا زودتر یاد میگیرن 😒😒کجاش ،؟