خیلی سخته مریض و کسل باشی حال نداشته باشی کاری کنی از دیشب بدن درد گرفتم و یکمی احساس سوزش گلو سریع قرص خوردم که بدتر نشم. صبح میخواستم برم نونوایی که خیلی خسته بودم ظهر ناهار نداشتم سریع برا پسرم حریره بادام درست کردم دیشبم بش همینو دادم خیلی عذاب وجدان گرفتم خودمم نون نداشتم و برا غذا برنجی هم دیر بود و کلا پسرم نمیزاره تکون بخورم چون شروع میکنه به گریه. با گریه هاش سردردم بیشتر میشه دیگه با هزار مکافات بلند شدم سوپ درست کردم تا ساعت ۴ آماده شد و خوردم الان میخوام بخوابونمش که شام درست کنم ولی اصلا حوصله ندارم مریضی واقعا سخته خصوصا تک و تنها باشی. یه دل میگه برو خونه مامانت شام بخور و برگرد یه دل میگه اونجا بیشتر خسته میشم چون شلوغه یه دل میگه خودت با هر سختی ای شده شامتو درست کن بره. اگه ناهارم برنجی بود الان یه چی حاضری میخوردم اوف

پس شوهرت
خودت خونه بخور بی دردسر

برو خونه مامانت بهتر شدی بیا خونت

الانم حاضری املت کوکو سبزی سیب زمینی سرخ شده که زود آماده میشه خودتو راحت کن شکم سیر بشه بقیش مهم نیست اگه دوس نداری بری خونه مامانت

من اگر نشه غذا درست کنم واسه پسرم حلیم میگیرم از بیرون

نمیتونی این یکی دو روز از بیرون غذا بگیری واسه خودتون؟ واسه پسرتم استامبولی راحت ترین غذاس زودم اماده میشه درست کن