بچه ها پسرم تب کرده بعد به شوهرم میگم‌ببرش دکتر رفته به مامانش میگه انگار دکتره بعدمامانش اومد بالا ویه تخم مرغ شکست منم براش چایی اوردم واصلا بی ادبی نکردم بعد یخورده نشست بعدپسرم بهش گفت اصلاباهات قهرم ناراحت شد وشروع کردبه بچه حرف زدن بعدمنم بچه روگرفتم‌بغلم وبوسش کردم بعدبرگشته میگه فقط به مابی احترامی میکنه منم گفتم به خانواده منم فحش میده پسرت یادمیده فحش بده بعدبرگشته به دروغ میگه توام به بچه یادمیدی به دخترمن بگه جن ....خلاصه جروبحثمون شد گفت بردی خونه بابات یادش دادید پایین نیاد واینا منم گفتم براچی بایدیادش بدیم شیرخشک نخورد گفتید شمامقصرید الان اینطوری شد میگید شما همش‌مامقصریم وشوهرمم فقط نشسته بود نگاه میکرد وطرف مامانشو میگرفت بعدبحثمون ک شد گفت گوه خوردم اومدم‌بالا فقط خانوادت بیان حالاخداروشکر خانواده من نمیان یکیم بچه ک بغل من بود به شوهرم گفت زنت نمیزاره بچه بیادپیش من منم پسرموفرستادم گفتم برو انگار بچه نباید پیش‌مامانش باشه خلاصه دعوای بدی شد بیشعور فقط دنبال فتنه اس برگشته میگه بچه براتو وخانواده ات وتاقبل اینکه بری خونه بابات خوب بود

۸ پاسخ

چه خانواده ی بیشعوری ان، این چه طرز رفتاره، معلومه همچین مادری همچین پسری تربیت میکنه

عجب ادمیه بچه تایه مدت میره بعدش نمیره دختر من باید باجیق میاوردمش بالا الان ده سالشه ارزو دارن ۵دقیقه بره پایین اصلا نمیره

بهش کاسنی بده خنکیه ادرار آورده تبش میاره پایین نکبتا جا اینکه بزرگ‌تری کنن شدن فتنه تو زندگیامون

مادر شوهرت سنش بالا هس؟؟

برا پسرت هم استا و ایبوپروفن ۸ ساعتی بده تا ۲ روز اگ بازم تب ادامه داشت ببر دکتر.
الان این تب ویروسه پسر. منم تب میکنه بردم دکتر همین دوتارو داد گفت بعد ۳ روز قطع نشد بیارش تا آزمایش و اینا بگیریم.
الان دختر آبجیم و دختر داداشم و پسر داداشم همین تب کردن

چقدر بیشعوره تا میتونی جوابشونو بده و از حقت دفاع کن بگو بچه میدونه شما چه عفریته هایی هستین من مثل شما بد دات نیستم ک یاد بچه بدم چنین چیزایی

چقدر عقده این

حالا تب بچه چی شد ؟

سوال های مرتبط

مامان هیراد مامان هیراد ۳ سالگی
سلام خانوما میخوام باهاتون مشورت کنم لطفا کمکم کنید، ۱ ماهه که خواهرم با دوتا بچه هاش ( دخترش ۱۵ ساله و پسرش ۱۴ ساله ست) با مامانم اومدن خونه من توی این یکماه خیلی ناراحتم کرده ی سری هم با شوهرم بد صحبت کرد که خیلی ناراحت شد کلا توی همه چیز دخالت میکنه منم به خاطر اینکه میگم مهمونه چیزی نمیگم ناراحت نشه خیلی با بچه م کل کل میکنن به شوخی هم شده بچه مو میزنه پسرم دیروز عصبی شده بود یاد گرفته خواهرم جایی نشسته باشه میاد میزنتش و فرار میکنه دیروز میگفت من تا حالا بچه این مدلی ندیدم چرا میاد میزنتمو فرار میکنه منم گفتم خب تو اذیتش میکنی بهش برخورد میگفت نه بچه ت بی ادب و لوسه پسرشم گفت بچه نباید جواب بزرگترشو بده منم گفتم هیراد هنوز بچه ش وقتی اذیتش میکنید اینجوری رفتار میکنه پسر خودش چند روز پیش به شوهرم بی احترامی کرد اما من دیروز حرفی نزدم قراره تا ۱۰ روز دیگه هم بمونن خواهرم دیشب قهر کرده میوه نخورده پیش خودشون میگن زینب دوروئه چون خونش هستیم اینجوری رفتار کرده درصورتی که خدا شاهده اصلا رفتار بدی نداشتم شوهرم میگه هر چند تا تماسی که میگیره یکیشو جواب بده من همین ی دونه خواهرو دارم دوقلو هستیم شما جای من باشید چیکار میکنید؟ شرمنده طولانی شد
مامان آرین مامان آرین ۲ سالگی
خانوما من آرین بردم گفتار درمانی جلسه اولش بود کلا تایم کلاس ۳۵دقیقه بود که ده دقیقه اول همش سوال پرسید از من از نوع کلامش غذا خوردنش رفتاراش همرو گفتم آرین هم رفتیم تو اول ترسید بعد گفت نه من دکتر نیستم دوست مامانم نشست هی به من میگفت مامان بسه بریم دکتر گفت حرف میزنه که 😒گفتم حرف میزنه فقط جمله نمیگه.. بعد ماشین و موتور اورد گفت آرین این مال کیه مال من میخواست ببینه من میگه آرین هم هی تلاش میکرد ازش بگیره هی میگفت بگو مال کیه اینم فقط حواسش به موتور بود گفت بشین روی صندلی بدم رفت نشست باز نداد آرین دیگه کلافه شده بود هی میگفت ما کیه موتور مال من من.... بعد گفت دستمو ناز کن تا بدم آرین ناز کرد آخر نداد بچه کلافه شد شروع کرد به گریه و جیغ... گفت همیشه اینجوری بی قراره گفتم نه خب شما حالت لج بازی می کنید کلافه میشه گفت نه می میخوام دستور پذیری داشته باشه از اول که نمیشه به حرفش گوش کنم دیگه نمیشینه گوش کنه چی میگم😏 ... گفت درکل پسرت همه چیش خوبه فقط باید رو دستور پذیریشکار کنیم و جمله بندی یادش بدیم..
گفت باز چهارشنبه بیارش ولی من میخوام همون هفته ای یبار ببرم
مامان دلیل زندگیم مامان دلیل زندگیم ۳ سالگی