پارت ۳



رفتم به پرستارش گفتم چرا گریه میکنه خوب صدام نمیرنی
فقط نگام کرد منم رفتم فرحان بغل کردم بهش شیر دادم و ارومش کردم بچه های تخت بغلی هلاک‌شدن از گریه نه پرستارا میرفتن برش دارن نه زنگ میزدن مامانش بیاد ارومش کنه حالا مامانشم توی سالن شکیبایی بود در این ظالم
بعد دیگه فرحان داشت میخوابید ولی با گریه بچه تخت بغلی هی از خواب میپرید به پرستار میگم بابا حدعقل زنگ بزن مامانش بیاد ارومش کنه برگشته به من میگه شما خودنم باید بری گفتم برم ک بچه منم مثل این بچه هلاک‌بشه تو هم بری توگوشیت یا همکار دیگت چایت بخوره
با خشم تمام نگام کرد گفت شما نمیخواد وظیفه ما رو یاد اوری کنی ما خودمون بلدیم

تصویر
۴ پاسخ

فدات بشم خاله🥰بلا دور باشه ازت عزیزم الهی هرچی زودتر خوب خوب بشی❤

ویروس اسهال استفراغ گرف

من جات بودم میرفتم مادراشونو صدا میکردم تا بریزن سرشون
خدا نشناسا
خدا می‌دونه چند تا بچه زیر دست اینا جونشونو از دست دادن
اینا قاتلن

خدا بد نده چی شده گلم

مقالات مرتبط

مزایا و معایب داشتن پرستار بچه
مزایا و معایب داشتن پرستار بچه
آموزش خواب به کودکان
آموزش خواب به کودکان بدون گریه در سنین مختلف
چطور یک پرستار بچه خوب پیدا کنید؟
چطور یک پرستار بچه خوب پیدا کنید؟
از خواب پریدن کودک با گریه
از خواب پریدن کودک با گریه نشانه چیست؟

سوال های مرتبط

مامان فرحان و فاطمه مامان فرحان و فاطمه ۳ سالگی
پارت ۲

به ما میگفتن ک شمارتنو بدید بچه گریه کرد زنگ برنیم بیاد
اصلا زنگ نمیزدن بچه ها هلاک میشدن. از گریه
بچه منو ک سوراخ سوراخ

هر موقع میرفتم پیشش یه جا دست با پاشو سوراخ کرده بودن
یه بار گفتم بزار برم پشت در icuببینم صدا گریه پسرم میاد با ن
دیدم انقدر صدا گریه مباد ک خدا میدونه زنگ زدم در icuباز کردن میبینم پسر من با دوتا بچه خلاک شدن از گریه پرستار سرش تو گوشیه
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان لیا و دیا مامان لیا و دیا ۳ سالگی
بچه ها دخترمو میبرم پارک میره بالای سریره نوبتشو میده به بچه های دیگه میترسه از بقیه بچه ها چه کوچکی چه بزرگ اینقدر اونجا وامیسه تا خلوت شه سر بخوره بیاد پایین امروز به زنه بهم گفت تو پارک بچه های بزرگ‌تر زدنش اینجوری میترسه گفتم نه بابا همیشه حواسم بهش هست ابنجور اتفاقی نیافتاده تو خونه هم یه وجب ازم دور نمیشه منم بلند شم برم اشپزخونه یا دستشویی جیغ و گریه میکنه میگه بیا پیشم تنها موندم یا اینکه میاد میچسبه به پام خیلی ناراحتم چرا اینطوری اخه !؟!؟؟قبلا هم بود ولی با دوز خیلی کنار الان خیلی شدید تر شده این رفتارش😔😔
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان پریناز مامان پریناز ۳ سالگی
با بچه ای صبح هیچ جوره صبحانه نمیخوره شیر نمیخوره بعد از ساعت یازده به بعد جیغ میزنه گریه میکنه میگه مامان من گشنمه ناهار میخوام چی کار باید کرد هرروز سر صبحانه خوردن شیر خوردن ما برنامه داریم جا داره واقعا این وسط باید یا بچه زد یا خودمو بزنم یا هم داد زنون فرار کرد از دستش چقد این بچه حرص دربیار اخه
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان فرشته کوچولو مامان فرشته کوچولو ۳ سالگی
سلام خانما. از دیشب همش بغض دارم .
قبلا از دست دخترم عصبی میشدم فقط داد میزدم ولی الان یک ماهی میشه خیلی بد شده .همه کارهای برادر زادمو یاد گرفته کلا هفته ای یکی دو بار میرم خونه بابام ولی برادر زادمو همیشه اونجاست و دخترم خیلی بهش وابستس. جدا از اون هرجا بریم بچه ای ببینه سریع باهاش ارتباط برقرار می‌کنه و هرکاری بچه انجام بده دختر منم انجام میده و اصلا حرف گوش نمی‌ده.دو شب پیش تو هیئت بچه ها رفته بودن خاک بازی اینم گریه رفت پیششون هرچی میگفتم بیا پیش مامانی نمیومد. بعد واسه شام رفته پیش مامان بچه هه نشسته .مامان بچه هه یه جوری با عصبانیت نگاش میکرد.خیلی اعصابم خراب شد رفتم بغلش کنم گریه نشست نیمد. منم آخرشب دستشو کشیدم بغلش کردم و یه نیشگون به بغل پاش گرفتم گریه کرد.دیشب میگه آب رفتم براش دو سه مدل آب آوردم مثلاً تو بطری خودش،تو لیوان و... میگه باز آب و بطری ها رو پرت می‌کنه و گریه می‌کنه نزدیک بود بخوره تو تلویزیون شوهرم دخترمو گرفت پرت کرد اونور گفت لوس احمق .دخترم خیلی گریه کرد بعد اومد بغل من چون تو هیئت اعصابم خرد کرد و خودم هم پریود شده بودم خیلی داغون بودم پرتش کردم اونور.بعد دوباره میخواست غذاها و بریزه و پرت کنه و داشت جورابش رو پاره میکرد منم محکم دستشو گرفتم و فشااار دادم خیلی دردش اومد خیلی گریه کرد .آخر سر بغلش کردم و بوسش کردم .کارهای بد برادر زادمو یاد گرفته اصلا چیز پرت نمی‌کرد با بزنه تو سرش خودش و جیغ بزنه و دیوونه بازی در بیاره همش یاد گرفته .منم دوس ندارم بچه لوس بزرگ بشه هم داد میزنم سرش ولی تا حالا اینجوری که بدرفتاری کنم نکرده بود با دخترم 😔تا حالا روش دست بلند نکرده بودم .خیلی ناراحتم .بچم اینقدر گریه کرده الان اصلا صداش در نمیاد 🤕.فقط من اینجوریم ؟
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان زینب و محمد😍 مامان زینب و محمد😍 ۳ سالگی
سلام مامانا چطورین
من که هنوز در انتظارم این جوجه دلش نمی‌خواد بیاد بیرون😣
38هفته و 3روز شدم دکترم و امروز زنگ زدم گفتم هنوز دردام شروع نشده گفت باز باید بیای🤧
شوهرمم میگه نمی‌خواد بری میترسم دهانه رحمم خیلی باز بشه خطرناک باشه واسه بچه دردمم نگیره 😪
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان اریا مامان اریا ۳ سالگی
سلام خانوما بنظرتون من با این رفتار پسرم چیکار کنم که هرجا میرم بچه اونجاست وسیله دارن اینم میخادش با زور و گریه میخواد اون وسیله رو بدن بهش.امشب هممون خونه مادرشوخرم جمع بودیم خط کش و خودکار بچه جاریمو میخواست با گریه و جیغ و داد سعی میکرد اونو بدست بیاره بچه جاریمم با بچه من یکسال اختلاف سنی دارن اون بزرگتره.جاریم میخواست بچشو قانع کنه گفتم نکن اینکارو پسره من یاد میگیره از این به بعد با گریه و جیغ و داد چیزیو بدست بیاره گفتم بزار پسرم گریه کنه عیب نداره ولی بچتو به زور قانع نکن که چیزی به پسر من بده.اخرشم بچم اروم نگرفت از جمع خداحافظی کردم اومدم خونم.چیکار کنم اینجوری نکنه این چند بار اینطوری میکنه.ناگفته هم نماند با بچه جاریم هر دفعه دعواشون میشه یعنی امکان نداره یکبار همو ببینیم این دوتا دعواشون نشه نمیدونیم چیکار کنیم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان فندوق مامان فندوق ۳ سالگی
امشب رفتیم کتابفروشی اسباب باری هم داشت پسرم دست گذاشت روی یه سک نگهبان ک یه تومن بود و خود شخصیت هاشو توی خونه داشت ب غیر از اون کامیون ک توی جعبش بود هی بردمش اوردمش گفتم داری
ماشین و لگو نشونش دادم راضی نمیشد منم هی باهاش مدارا کردم از اسباب بازیه عکس گرفتم گفتم الان وقتش نیست دو ساعتی طول کشید اخر با گریه اوردمش بیرون باز یکساعت بیرون گریه مژکرد خودشو منو میرد دوباره یکساعت تو‌خونه گریه کرد
الان خیلی عذاب وجدان دارم اینکه بچه این توی ذهنش میمونه
نمیخاستم اون پیروز بشه با گریه
نمیدونم کارم درست بود یا نه
میتذسم ب اعتماد بنفسش اسیب زده باشم
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان زهرا مامان زهرا ۳ سالگی
مامانا امروز دختر دست یه بچه گردو دیده اینقدر گریه کرد مامانش به کوچولو نگرفت بهش بده منم دخترم زود بردم ولی از وقتی اومدیم همین طور گریه می‌کنه خیلی دلش میخواد چکار کنم دلم یه جوره خونه چند تا شکلات داشتم بهش دادم آروم نشد همش میگه مامان تیو خدا گردو
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان جوجه جون مامان جوجه جون ۳ سالگی
سلام مامانها بچه ها شما هم بهتون وابسته هستند و نشان اضطراب جدایی چیه؟ بچه ها شما هم کم رو هستند؟ مثلا یه بچه ایب گریه کنه، میگه چرا گریه میکنه؟ بهش مبگم برو خودت بپرس ازش؟! میگه تو هم بیاا!! تنهایی نمیره..
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان امیر ارسلان مامان امیر ارسلان ۳ سالگی
مامانا جاریم اومده بود خونمون بعد اسباب بازی ها بچه ها رو خونه بود بعد ب من گفت چرا اسباب بازی ها اینجاست گفتم خب بچه ها بازی میکنن گفت تو اتاق بازی کنن گفتم خب میارن آخرش تو سالن ک بازی کنن بچه پشت سر همی سخته بعد گفت منم پشت سر همی داشتم ولی خونم هیچ وقت ریخت و پاش نبود همیشه تمیز بود منم گفتم خب منم لباس زیرم ک این وسط نیس اسباب بازی بچه هاس بازی میکنن ناراحت شد به نظرتون تند رفتم
مشاهده ۱۵ پاسخ دیگر
مامان الی مامان الی ۳ سالگی
نمیدونم کجای راه و اشتباه رفتم که از اول تا امروز این بچه فقط گریه میکنه هرچیزی بخواد گریه گشنه باشه گریه کلافه باشه گریه تمش بهونه های الکی گیر میده به یه چیز بعد میگه اشتباهه تو انجام زده منم انجام میدم درستش رو میگه بازم اشتباهه ....انجامم نمیدم گریه که تو بلدی تو درست کت🙄🥶😔😔😔🤯🤯😵‍💫😡
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان آرتام مامان آرتام ۳ سالگی
پسرم و آوردم خانه بازی کیف کنه تولدشه انقدر اعصابم خورد شد که نگو یه مامانی پسرشو آورد بچه نمیخواست بیاد چون مامانش شاغل بود خیلی گذاشته بود اینجور جاها بچه رو کشون کشون آورد چون نمیموند بچه انقدر زدش که نگو دلم کباب شد به زور جلو خودمو گرفتم گریه نکنم از پاهای ماملنش گرفته بود التماس میکرد نرو مامانش کار بدی کرد یا نه نمیدونم قضاوت کار خداس شاید اونم مجبور هست بره سرکار خیلی سخته
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان نخود مامان نخود ۳ سالگی
خانوما یه سوال میپرسم لطفا جواب بدید!
خانواده ی شوهرم بچمو عادت دادن که هربار میبینیمشون بچم دنبالشون گریه کنه و باهاشون بره
مثلا اینجوری عادت دادن که موقع خداحافظی میگن میایی بریم خونه ما،میای با ما بریم!!اینجوری انداختن تو فکر پسرم!
حالا الان عادت شده که هروقت هرجا هستیم پسرم دنبال پدرشوهرم و خواهرشوهرم گریه میکنه و میخواد باهاشون بره،
منم چندباری چیزی نگفتم و گفتم ایراد نداره
ولی امشب اومده بودن دم خونمون وسیله بگیرن پسرم گریه کرد که باهاشون بره،منم نذاشتم
پدرشوهرم پسرمو از دستم کشید گفت میبرم شب میارم
منم نذاشتم گفتم این داره اینجوری عادت میکنه.
حالا شوهرم میگه تو اشتباه کردی !به نظرتون کارم اشتباه یا نه!‌؟
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان نینی کوچولو مامان نینی کوچولو ۳ سالگی
سلام مامانا گل من میخام تجربه از پوشک گرفتن رو بهتون بگم اول از حدود ۳سال و نیمه شروع کردم و آهنگا و کارتون و کتاب مربوط بهش رو نشونش دادم و تقریبا خوب پیش رفت و جیش رو کنترل میکرد و بهم میگفت ولی یه مشکل که داشتم به خاطر یبوست و ترسی که از پی پی گرفته بود موقع پی پی میگفت پوشکم کن تا دیگه شروع کرد گفت موقع جیش هم پوشکم کن بچه ها خیلی باهاشون و از فرصت استفاده میکنن منم فهمیدم کارم اشتباس و بهش توضیح دادم گفتم بزرگ شدی همه آدما میرن دسشویی و البته بگم که خیلی توی این راه اذیت شدم گریه ها و همکاری نکردند یه ماه ول کردم و گفتم بزارم تا ۳سالش بشه و بعدش شروع کردم یه روز که خیلی پی پی داشت گفت پوشکم کن منم جلد خالی پوشک رو بهش نشون دادم گفتم عمو مغازه دار دیگه به بابا پوشک نمیده میگه پرت بزرگ شده و باید بره دسشویی نداریم اون روز خیلی گریه کرد حدود یک ساعت پشت در دسشویی منتظرش موندم با هزار ترفند و جایزه و تشویق و بازی و ناگفته نماند عصبانی هم شدم ولی باید صبور باشی و تحمل کردم تا بالخره پی پی کرد خیلی خوشحال شدم یه مادر حتی بابت ببخشید پی پی بچش هم خوشحال میشه😆😆از اون روز یه رو خوب بود یه روز دوباره میخواست نصیحت کنی تا بالخره الان حدود ۳هفتس ترسش ریخته و خودش میاد میگه مامان پی پی دارم و میره دسشویی و منم تشویقش میکنم توی این راه اذیت شدن داره خستگی داره کثیفی خونه داره ولی تحمل کنیم و درمقابل گریه کردنشون نباید کم بیاریم گفتم تجربه مو بهتون بگم شاید بتونم کمکی کرده باشم.
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان پادشاه 🌙 مامان پادشاه 🌙 ۳ سالگی
مامانا میتونین راهنماییم کنید

من پسرم بیش از اندازه وابسته دختر داییش که ۹ سالش هسته،من جرات ندارم پا خونه پدرم بذارم از اولش گریه میکنه جوری ک استفراغ میکنه که دختر داییش بیاد پیشش،اونم مادرش یا نمیذاره بیاد یا وقتی میاد همش اذیت پسرم میکنه وسایلاش برمیداره،و مدام بچم گریه میکنه ولی بخواد هم بره خونشون بچم نمیذاره و جیغ و گریه..تا یه مهمونی و پارک و هرجا با هم بریم این جریان هست ک همش پسر من گریه ک دختر داییش بیاد پیشش اونم هی به عمد میره قایم میشه که بچم دنبالش بگرده و گریه کنه بعد میاد... نمیدونم چکار کنم ،چجور بچمو ترک بدم ک بابا این دختر هم سن تو نیست،یا پشت سر کسی گریه نکنه
مشاهده ۳ پاسخ دیگر