ماماهمراهم آمد خیلی کمکم کرد خیلی زیاد
یهو از دوسانت گفتن فول فولی ۱۰ سانتی
اومدن و با چندتا زور زیادددددد خیلی بد بود بچه رو کشیدن بیرون
فک کنم زیاد بخیه خوردم پارگیم زیاده
ولی خب گل پسرمون بغل کردم همه چیز خوب شد
آمپول بی حسی زد موقع برش هیچی حس نکردم فقط بخیه های آخر رو حسش کردم با درد زیاد

۳ پاسخ

موقعه بخیه زدن بی حسی زدن

اخی خداراشکر که راحت شدین زایمان کردین🥹دعا کن منم زودتر زایمان کنم خسته شدم😩وزن نی نی زیاد بود؟

مث من بخیه زیاد خوردم 33روز هنوزم خوب نشدن نشستنی درد دارم

مقالات مرتبط

آیا بخیه زدن در زایمان طبیعی درد دارد
آیا بخیه زدن در زایمان طبیعی درد دارد؟
ادرار زیاد نوزاد
علت تکرر ادرار در کودکان | تشخیص و درمان ادرار زیاد نوزادا...
مراقبت از بخیه زایمان طبیعی
مراقبت‌های لازم از بخیه زایمان طبیعی
سفت شدن جای بخیه سزارین
سفت شدن جای بخیه سزارین و درمان آن

سوال های مرتبط

مامان جوجو ممد💜🤰🏻 مامان جوجو ممد💜🤰🏻 ۳ ماهگی
#زایمان طبیعی پارت سوم




بچه رو گذاشتن رو سینم (((اون بهترین حس دنیا بود))) دیگه دردا رفت و منو بی حس زد واسه بخیه پرینم پاره شده بود خیلی اذیت شدم وقتی داشت منو بخیه میزد خیلیم طول کشید فکر کنم یک ساعت فقط بخیه میزد داخلی هم خوردم واقعا دردش خیلی بد بود اصلا درد زایمان و برش اندازه بخیه درد نداشت و بخیه زدن تموم کرد گفتن پاشو خودتو بشور با کمک دانشجو رفتم و خودمو شستم قشنگ و لباسمو عوض کردم و رفتم پیشه دخترم قربونش برم 😍😍😅وقتی به دنیا اومد باورم نمیشد نمیدونم چرا 😂😂😂😂شیرش دادم و کم کم بی حسی رفت و درد اومد سراغم اونم خیلی بد بوددد ولی حالا اوکیم خداروشکر فقط منتظر بخیه هام خوب بشه ولی الان یخورده درد دارن اینایی که سمت معقدن و همین...
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان پاشا✅💙 مامان پاشا✅💙 ۳ ماهگی
میام همه چیز براتون میگم هم خیلی بخیه خوردم هم خون زیادی رفته ازم سر اون حالم زیاد جالب نیست
طبیعی هم زایمان کردم فک کنم ۳۰ تا بخیه خوردم
بیمارستانم مهدیه بود خیلی خوب بود هم از لحاظ تمیزی هم از لحاظ دکتر و پرستار از همه چی
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان فاطمه🩷 فرهان🩵 مامان فاطمه🩷 فرهان🩵 ۳ ماهگی
پارت سوم.
آمپول بی دردی ام برام زدن که یهو گیج شدم و ۱۰ سانت فول شده بودم حس زور زدن بهم دست داد همونجا دکترمم رسید منو بردن رو تخت زایمان گفتن زور بزن منم دوتا زور محکم زدم که بچه بدنیا اومد دیگه هیچی نفهمیدم خیلی گیج منگ بودم اثرات امپول بی دردی بود که خلاصه شنبه ۳۱ شهریور ساعت ۱۶:۴۵ دقیقه فرهان من با وزن ۴۰۷۰گرم بدنیا اومد از زایمانم فوق العاده راضی بودم چون ماماهمراه و امپول بی دردی گرفتم برای زایمانمم دکتر اومد بچه رو گرفت و بخیه زیبایی زد با اینکه وزن پسرم زیاد بود و اینکه دردام خیلی شدید بود ولی از زایمانم راضی بودم و اصلا فک نمیکردم که اینقدر زود زایمان کنم برام این حس قشنگ رو برای همه اونای که تو دلی دارن یا اینکه تو اقدام هستن آرزو دارم
مشاهده ۱۶ پاسخ دیگر
مامان نیل آی🩷 مامان نیل آی🩷 ۱ ماهگی
زایمان طبیعی ۵ ، نینی رو آوردن گذاشتن رو شکمم هیچ حسی نداشتم ، دکترم گفت سرفه کن تا جفتت بیاد ۲ ۳ تا سرفه کردم که جفتم اومد و رسیدیم به بخیه که مردمو و زنده شدم تا بخیه ها رو بزنه با اینکه بی حسی زده بود ولی من خیلی درد داشتم اینم تحمل کردیم تموم شد یه ساعت اینا طول کشید بخیه هام خیلی پارگی داشتم، بعدش من درد خیلی شدید داشتم و همون حس زور رو داشتم ماما اومد معاینه کرد که از درد میمردم آوردن آمپول و شیاف زدن اما اصلا دردم کمتر نشد تا اینکه دوباره دکترم اومد معاینه کرد گفت باید بریم اتاق عمل بخیه هاتو ببینم تا دردشو نفهمی (دکترم ندا شعاری بود ) آوردن سوند برام وصل کردن که هیچی حس نکردم رفتم اورژانسی بردنم اتاق عمل گفتن باید صاف بشینی ولی من نمیتونستم بعد از اون همه بخیه صاف بشینم و واسه همین آمپول بی حسی ترریق نمیشد ۶ ۷ بار زد تا تزریق بشه ، بیهوش نکردن چون آبمیوه اینا خورده بودم
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان لنا مامان لنا ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت هفتم #
خوشحالی داشتم بال در میاوردم ولی درد زیییاد داشتم ماماهمراهم گفت حالت سجده باش باعث میشه زودتر زایمان کنی گفتم بلشه ولی وقتی دردم زیاد میشد نمیتونستم میخواستم بلند شدم یا برم دستشویی ولی نمیزاشت میگفت روند زایمان طولانی میشه از درد بالش رو گذاشته بودم دهنم که جیغ نزنم بعد ده دقیقه معاینه کردن گفتن ۷سانتی بعد از ده دقیقه دیگه دوباره گفتن ۹سانتی بعد از چند دقیقه دیگه گفت فول شدی و یه زور بده ببینم وضعیت چطوره که دیگه همرو صدازدن دکترو ماماو پرستارا همه اومدن لباس عوض کردن و قیچی و اینجور چیزارو آماده کردن منم دردم خیییلی زیاد بودکه ماماهمراهم کنارم وایساده بود دستمو گرفته بود همش میگفت ببین داری زایمان میکنی ببین آخراشه بعد دکتر گفت هروقت درد داشتی زور بده منم وقتی درد داشتم تا میتونستم زور میدادم خس مدفوع داشتم ولی گفت اشکال نداره ختا اگه مدفوع بکنی ولی هرچی زور کردم مدفوع نداشتم واقعنم برام مهم نبود اگه مدفوع میکردم انقدر که درد بدی بود بعد دوتا انگشتشو کناره های واژنم گذاشته بود همش میگفت زور بده که بعد چندتا زور قیچی کرد و بچه به دنیااومد بااینکه آمپول بی حسی زده بود ولی دردشو حس کردم ختا درد بخیه ها گفتن بخیه هات خیییلی زیاده نگفت چندتا فقط گفت هیییلی زیاده مراقبشون باش ببخشید که پارت ها زیاد شد امیدوارم زایمان شما مثل من نباشه ❤️
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان امیر مهدی ❤ مامان امیر مهدی ❤ ۶ ماهگی
سلام اومدم تجربه زایمانمو بگم
از پنجشنبه ساعت 11 حس کردم درد دارم ولی نیومدم بیمارستان فرداش دردام بیشتر شد بازم نرفتم بیمارستان کارای خونه رو کردم و دیدم دیگه نمیتونم تحمل کنم پاشدم اومدیم بیمارستان معاینه کرد گفت که خانوم 4 سانتی اومدم زنگ زدم ماماهمراهم اومد ورزش بهم داد با تکنیکای تنفسی دردم کمتر میشد فقط یه خانومی پیشم بود خیلی خیلی خیلی زیاد جیغ میزد که من میترسیدم و استرس گرفتم اومدیم بیرون هی راه رفتم بعد دوباره معاینه کردن گفتن فول شدی سر بچتو میبینیم زور بزن اون لحظه خیلی درد بدی میاد سراغ ادم ولی اگه بخوای جیغ بزنی مثل این خانوم که با من بود 40 تا بخیه میخوری اخراش تمام توانمو گذاشتم زور زدم یهو بچه اومد و من 4تا بخیه خوردم و حتما توصیه میکنم ماماهمراه بگیرید که خیلی خوبه
خانومای شهرکردی خانوم زهرا نقدی پور فوق العاده عالیه اگه خواستید ماما همراه بگیرید من ایشونو بهتون معرفی میکنم فوق العاده دلسوزه
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان ریژنه مامان ریژنه ۴ ماهگی
خانما زایمان طبیعی کردم بخیه زیاد خوردم یه لایه بخیه م خیلی درد داره بنظرتون باز شده خیلی نگرانم لطفابهم بگید
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان کیان و گیلاس خانم مامان کیان و گیلاس خانم روزهای ابتدایی تولد
وزن دخترم ۳۵۰۰ بود بخیه هم ۵تا خوردم اونم دکترم گفت بخاطر اینکه بهت فشار زیادی وارد بشه حالت ارتجاعیشو از دست میده و امکان داره افتادگی رحم بگیری پس بهتره بخیه بخوری برای‌ بخیه هم امپول بی حسی زدن که دردش چیز خاصی نبود موقع برش زدنم اصلا هیچی متوجه نمیشی اصلااا.ساعت ۱۲ فول شدم ۱۲:۴۰ دخترم اومد اما ۴ بار زور حسابی زدم
دردامم تا ۸سانت قابل تحمل بود نیم ساعت اخرم جکوزی خیلی دردمو کم کرد فقط ۲ سانت اخر دردش فجیح بود چون دکترم معاینه میکرد که زودتر باز شم وقتی فول میشی دیگ دردی نداری فقط حس فشار و زورای خوب بزنی سریع ب دنیا میاد
مشاهده ۱۸ پاسخ دیگر
مامان گیسو جانم❤️❤️ مامان گیسو جانم❤️❤️ ۸ ماهگی
امشب شب اولی ک زایمان کردم
میشه تحربتون‌از چندساعت شیر خوردن بچه اینا بهم بگید
اینکه خودم‌خیلی خیلی زیاد درد دارم بخیه هام افتضاح درد میکنه خیلی شدت زایمانم بد بود و‌زیاد بخیه خوردم چی بخورم برام‌خوبه‌زودتر خوب بشم دردام‌اروم‌بشه
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آراد🫀🐣 مامان آراد🫀🐣 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت پنجم
بچه رو بردن گذاشتن زیر دستگاه ماماهمداهم که بالا سرم‌بود گفت سرفه های اروم کم‌کم بزن که جفتت بیاد بیرون چهار پنج تا سرفه الکی زدم و یهو یچیز داغ احساس کردم بعد جفتمم اومد بیرون و مامای شیفت‌اومد برای بخیه کردن
بخیه های داخلی رو که زد متوجه نشدم برام دوتا آمپول زد ولی بخیه روی پوست رو قشنگ حس میکردم خیلی درد داشت
بعد که بخیه هارو زد اومد رو شکمم رو فشار میداد ولی من‌نمیتونستم شکمم رو شل نگه دارم دردم‌میکرد خیلی خوبه اینکار باعث میشه هرچی هست بیاد بیرون از تو رحم اما من‌نمیتونستم
مامان دیان😻 مامان دیان😻 ۴ ماهگی
پارت 4
من کلی زور میدادم اومدن نگا کردن گفتن افرین همینطور ادامه بده تا ی ساعت زایمان میکنی من همینطور ادامه دادم نیم ساعت نکشید ک زایمان کردم خیلی زور دادم اخرش ت تختی ک بستری بودم گف سرش دیده شد میتونی بری اتاق عمل گفتم اره پاشدیم رفتیم اتاق عمل ی چن دیقه زور دادم گفتن عالی هستی ادامه بده ادامه دادم و با ی فشار محکم زایمان کردم خیلی راحت ب دنیا اومد ینی 1ساعت نکشید ک درد زایمان بکشم ت بیمارستان همون دکتری ک بهم گف ت3سانتی بستری نمیکنمت منو زایمان کرد گف متوجهی ک چقد راحت و خوب زایمان کردی گفتم اره من هچ دردی زایمانی نداشتم بچه رو برداشتن از شکمم حالم خیلی خوب بود باهاشون حف میزدم گفتم وزن بچم چقدره گفتن۲۷٠٠بد ماما گف ت شوهرت انقد گریه کرده ک همسرم و مامانم فقد بیرون گریه میکردن من خوب بودم ولی
بعداش بخیه هامو زد خیلی کشید بخیه هامو بزنه درسته بی حسی زد حس نکردم ولی اخراش حس میکردم خیلی کشید برام تا بخیه رو بزنه خلاصه تم شد رفتیم بستری با بچم حالم خوب بود
پارت 5هم حس
مامان جوجو مامان جوجو ۵ ماهگی
پارت ۳ زایمان طبیعی
یهو حس زور بهم دست داد گفتم من حس زور دارم گفتن تا میتونی زور بده ۳ بار زور دادم تا ۱۰ ثانیه اینطوری ولی سر بچه ام بیرون نیومد چهارمین بار ماما بهم گفت زور بده و دستشو تا ۴ انگشت گذاشت ک سر بچه بیاد ولی بازم نشد و بهم گفت زور بده نمیخام اذیتت کنم و هی دستمو بزارم و بازم پنجمین بار دیگه زور محکم دادم ک گفتن پاشو برو رو تخت زایمان منم رفتم امپول بی حسی تو واژنم زدن و برش زدن واسم یه زور دیگه دادم ک یه ماما با دوتا دست تمام زورشو گذاشت رو شکمم فشار داد و ماما خودم و با دوست مسیر سر بچه رو باز تر کرد ک دیکه صدای گریه گل پسرم رو شنیدم تا گزاشتن رو شکمم آروم شد و همون لحطه فهمیدن یه بند نافش یه گره محکم خورده و اف قلبش به خاطر این بود
از مرحله زایمان ک بگذریم مرحله بخیه زدن میاد با اینکه بی حسی زدن ولی کامل همه چیز حس میکردم و هی جیغ میکشیدم و چون موقع زایمان خونریزی کردم هی بخیه میزد و دو انگشت می‌کرد داخل و شکمم محکم فشار میاد گ خون بیاد بیرون خدایی نکرده لخته نیوفته روی رحمم و هزاربار اینکا رو کرد و ۱۰ تا رو پوست بخیه خوردم داخلی های رو هم راضی نشد بگه چندتا و موقع ک ۲ ساعت تحت نظر بودم بازم معاینه کردن و شکمم فشار دادن و خون اومد بیرون و برای ۲ بار در بخش زنان هم اینکا رو کرد 🥲🥲🥲 و ۷ مرداد قرار بود مرخص بشم ک به خاطر زردی شدید بچه ام مجبور شدم بستری اش کنم و از بخش زنان رفتم بخش نوزادان
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان ~°boy♡girl°~ مامان ~°boy♡girl°~ ۵ سالگی
رفتم رو تخت و گفتن با هر دردی که اومد زور بزن سر بچه خیلی نزدیکه چندبار زور زدم و یهو صدای بچه اومد وبا دوتا زور دیگه هم جفت اومد بیرون و تموم شدم و بچه رو گذاشتن رو بدنم و تماس پوست با پوست انجام دادن بعدش بچه رو دادن یکی از ماماها لباساشو بپوشونه و ماما شکمم رو ماساژ میداد که هرچی هست بیاد بیرون و گفت خونریزیت خیلی زیاده زنگ زدن دکتر اومد و معاینه کرد گفت رحم پارگی داره و یکم از جفت داخل رحم باقی مونده کلی اذیتم کردن و آخرش دیدن انقد گریه کردم والتماس کردم قسم خوردم چون واقعا تحملشو نداشتم خیلی زیاد درد داشتم دکتر گفت بزارینش رو تخت دیگه و ببرین اتاق عمل با بی حسی بقایای جفتش رو کورتاژ کنم و رحم رو هم بخیه بزنم بردنم اتاق عمل یه دکتر اومد بی حسی زد و شروع کردن انجام دادن تموم شدم و بردن فشار و نبضم رو‌کنترل کردن یکم بعدش بردن بخش و هنوز تا چند ساعت بی حسی رو داشتم و همش میومدن خونریزیم رو کنترل میکردن خداروشکر دیگه رفته رفته کم میشد تا اینکه ساعت ۱۲ ظهر دکتر اومد گفت دوتا گاز گذاشتم تو رحمت اونا رو برداشت و بخیه هام رو کنترل کرد و گفت خوبه ولی هروقت خونریزی داشتی خبر بده
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان کیان مامان کیان ۸ ماهگی
سلام مامانا. من‌امروز . زایمان کردم‌ سزارین خیلی سخت بود دکتر گفت چسبندگی شدید رحم داشتم خیلی فشار دادن تا بچه رو کشیدن بیرون. همه اون انقباض ها هم واسه این چسبندگی بوده ولی بعدش درد و دائم با شیاف کنترل کردم. زیاد درد نداشتم.
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان سید حسین مامان سید حسین ۴ ماهگی
پارت اخر
چند دقیقه بعدش هم فول شدم و حس زوررررر شدید داشتم.. کاملا متوجه میشدم بچه اومده پایین و داره میاد.
حتی نیاز به زور من نبود انگار بدنم زور میداد😂
ماماهمراهم گفت تا موقعی که بگه زور های محکم و قوی بدم منم خیلی خوب و طولانی زور میزدم.. خیلیم حس خوب و جالبی داشت واقعا😁😂
بعدش دیگه وقتی سر بچه رو دیدن ماماهمراهم گفت فقط فوت کنم.. میگفتم بخدا من زور نمیزنم خودش داره زور میزنه🤣
گفت اون که خودش زور داره اشکال نداره.. تو زور اضافه نزن فقط فوت کن و منم همین کارو کردم.
بعد هم یکم برش دادن و بچه اومد بیرون و شروع کرد گریه کردن.
آخ نگم که چه حس خوبیه بچه که میاد بیرون🤤یعنی بخاطر حس دوباره اون لحظه هم شده دوباره بچه‌دار می‌شم.
بچه رو بهم نشون دادن با خودم گفتم دیگه تموم شد.. دیگه نینیت به دنیا اومد و کنارته.. خیلی خیلی حس فوقالعاده‌ای بود.تمام وجودم حس خوبی داشت.

پسرمو تمیز کردن گذاشتن رو تخت نوزاد و
اونم چند دقیقه بازی کرد و اینطرف و اونطرف رو نگاه کرد و بعدش سریعا خوابش برد😂
موقع بخیه زدنام ماما بهم شربت و خرما داد و گفت بخورم.. اصلا کلی جون گرفتم.. چون به دوتا دستامم سرم وصل بود ماماهمراهم خرما میذاشت دهنم و هسته‌ش رو هم میگفت از تو دهنم بدم به دستش.. خیلی خجالت کشیدم ولی انقد مهربون بود جوری رفتار می‌کرد آدم ذره ای معذب نشه.
وقتی بخیه زدنم رو تموم کردن پسرمو گذاشتن کنارم.. ماماهمراهم کمکم کرد کام بچه‌م رو با تربت و آب زمزم که برده بودم باز کردم و برای اولین بار شیرش دادم🥺
این بود تجربه زایمان من
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر