من با بچه میرفتم میشستم کنارش تو اتاق میگفتم ما اومدیم خونه تو مهمونی قبلش میوه خورد میکردم یا چایی میگفتم میخوام بیام خونه تو مهمونی اونم چایی و میوه که براش گداشته بودم میآورد با هم میخوریدم در حد نیم ساعت
من ایقد بارداری بدی داشتم دخترم درحدی بود میگف دور از جون کاش نی نی میمرد ولی با همه سختیا گذشت الانم جور دگ درگیرم ولی خب خیلی بهتر از دوران حاملگیه
منکه ی ماه فرستادمخونه مادرم بهترشدم اوردمش...
دختر منم بعد از بارداری من تنهاتر شد دو روز گذاشتمش مهد کودک روز سوم مریض شد سه روز بیمارستان بستری شد دیگه پشیمون شدم بزارمش مهمد کودک مامانمم پاش شکسته اونجا هم نمیتونم بزارمش خیلی دلم براش میسوزه
من بارداری ناخواسته شدم افسردگی شدید گرفتم
هر روز کارم گریه دارم دق میکنم هیچ کاری ازم بر نمیاد
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.